کیمیاگری، جستجویی برای دستیابی به سنگ جادو که فلزات کمبها را به طلا تبدیل میکند و اکسیر جوانی ابدی به صاحب آن میبخشد. زمانی تصور میشد کیمیاگری علمی واقعی و عملی قابل انجام باشد. با این حال، تلاش اصلی برای انجام کیمیاگری، پیچیدهتر و نشدنیتر از آنچه باشد که در ابتدا به نظر میرسید.
یک تعبیر از دستورالعملهای باقی مانده از کیمیاگران قدیم این است که آنها نمادی از یک سفر معنوی هستند که کیمیاگر را از جهل(فلز کمبها) به روشنگری(طلا) سوق میدهند. به نظر میرسد که عنصری عرفانی در کار کیمیاگران وجود داشته است که آن را از شیمی جدا میکرده، علمی که در عین حال مقدمه و انشعابی از عرفان است.
رنگهای قرمز و سفید بارها در متون قدیمی کیمیاگری ذکر شده است. یک تفسیر این است که آنها، مانند فلزات کمبها و طلا، دو جنبهی متفاوتِ طبیعت انسان را نشان میدهند که باید به تعادلی باهمدیگر برسند. این تعبیر، الهام بخش نامهای روبیوس هاگرید، رنگ قرمز، و آلبوس دامبلدور، رنگ سفید بود.
دو مردی که برای هری بسیار مهم بودند و نمایانگر دو طرف شخصیت پدری ایده آل هستند که هری در جستوجوی آن بود؛ اولی گرم، قابل اتکا و خاکی و دومی گیرا، خردمند و تا حدی جدی.
اگرچه در کتابخانه هاگوارتز کتابهایی در زمینه کیمیاگری وجود دارد و من همیشه دانش آموزان نخبهی ارشد را تصور میکردم که این کتابها را قرض میگیرند و مطالعه میکنند. اما هرمیون به طور غیرمعقولی این فرصت را نادیده میگیرد.
شاید برای اینکه او، همانطور که هری و رون مطمئناً احساس کردند، احساس میکند که جدا از آرزوی غریزیِ انسانیشان برای دستیابی به سنگ جادو و جاودانگی، برخورد اولیهشان با سنگجادو بهتر است تنها برخوردشان باشند.
بیشک دیدگاه هر کس نشانهی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
|