اغلب ما ارسطو را به عنوان یك فیلسوف یونانی میشناسیم اما ارسطو عقاید بسیاری در مورد ادبیات و باید و نبایدهای ادبی دارد كه این اعتقادات كم اهمیتتر از نظرات فلسفی او نیست. یكی از مشهورترین نظرات ادبی ارسطو در مورد تراژدی است. ارسطو تراژدی را متعالیترین نوع نوشته میداند. به عقیده او، تراژدی داستانی است كه در آن قهرمان داستان اشتباه یا خطایی انجام میدهد كه معمولا ناخواسته یا بر اثر كمتوجهی اتفاق میافتد و این اشتباه نتایج فاجعهآمیزی برای او یا اطرافیانش به بار میآورد و به مرگ او یا عزیزانش منجر میشود. این نوع خاص تراژدی را «تراژدی ارسطویی» مینامند. در این نوع تراژدی هیچ كس واقعا مقصر نیست و شرایط ناخواسته، وقایع ناگوار و پایانهای غم انگیز را رقم میزند.
در طول قرون متمادی ادبیات داستانی اشكال مختلفی یافته و تراژدی سبكهای متعددی پیدا كرده است اما نظر ارسطو در مورد متعالی بودن تراژدی به جای خود باقی است؛ در هر عصری آثار بزرگ ادبیات داستانی با سبك تراژدی (نه لزوما تراژدیهای ارسطویی) به وفور یافت میشود. برای مثال در ادبیات پارسی میتوان به پایان شاهنامه و مرگ غمانگیز رستم بدلیل خیانت برادرش به وی اشاره كرد. مرگ فرودو در انتهای داستان ارباب حلقهها، مرگ شخصیتهای اصلی در شاهكارهای شكسپیر، مرگ آشیل در افسانه ایلیاد (پینوشت 1) و نابودی شهر تروی در افسانه اینیاد و ... همه نمونههایی از آثار تراژیك هستند. این موضوع در سینما نیز صحت دارد؛ در میان 10 فیلم پرفروش تاریخ سینما نام 5 فیلم با ژانر تراژیك قرار میگیرند: تایتانیك (رتبه 1)، ET (رتبه 4)، جنگ ستارگان ـ شبح تهدید (رتبه 5)، جنگ ستارگان ـ انتقام سیث (رتبه 8)، مصائب مسیح (رتبه 10). به نظر میرسد به دلیل رنجی و غمی كه با وجود تك تك انسانها سرشته شده، این ژانر تاثیر گذارترین و پرمخاطبترین سبك ادبی باشد.
برای همه ما وقایع كتاب محفل ققنوس، تلخ بودند حمله دیمنترها، دادگاه هری، اقدامات وزارتخانه، مدیریت آمبریج و رفتن دامبولدور و ... اما حادثه آخر كتاب از همه تلختر بود: مرگ سیریوس بلك، شخصیتی رنج كشیده و دوست داشتنی كه خودش را به خاطر هری فدا كرد. یا شاید به خاطر اشتباهات و بیتوجهی هری؟ یا حتی اشتباهات دامبولدور؟!!!
هری پاتر شخصیت اصلی داستان هست و اغلب فصول داستان از دید او نوشته شده است و در اینكه تاثیرگذارترین شخصیت داستان آلبوس دامبولدور هست هم جای هیچ شكی نیست. هری میدانست كه باید ذهنش را در برابر نفوذ ولدمورت ببندد، بارها به او گفته شد كه اینكار حیاتی است. اگر او این رویاها را نمیدید هیچ گاه به وزارتخانه نمیرفت و سایر وقایع هم اتفاق نمیافتاد. اما مجموعهای از عوامل ناخواسته به هری اجازه این كار را نداد:
• نجات آرتور ویزلی وی را متقاعد كرده بود كه واقعیات را میبیند و حتی شك كرده بود كه خودش آرتور را نیش زده است. یعنی هری كوچكترین شكی نداشت كه رویاهایش صادقه هستند و باور نمیكرد كه ولدمورت بتواند از این قضیه تصویری غیرواقع بسازد و به ذهنش وارد كند.
• هری از اسنیپ متنفر است و تدریس آكلومنسی بیشتر از اینكه به هری كمك كند او را به مقاومت منفی بازمیداشت. تحلیل آلبوس دامبولدور ـ در مورد دلیل تلاش ولدمورت برای ورود به ذهن هری ـ اشتباه بود و اگر این اشتباه را نمیكرد و خود، به هری آكلومنسی یاد میداد، شاید سیر وقایع به شكل دیگری رقم میخورد.
• اطلاعاتی كه آلبوس دامبولدور درباره پیشگویی داشت، در اختیار او قرار نداد و به همین خاطر هری حتی نمیتوانست حدس بزند كه ممكن است این قضیه دامی برای بدست آوردن پیشگویی باشد.
• روحیات انفجاری دوران نوجوانی (خودمحوری، تصمیمات تند و عدم بیاعتنایی به نظرات اطرافیان) و نیز صحبت نكردن دامبولدور با وی، باعث شد كه هری تنها نظر خودش را قبول داشته باشد و آن هم تحت تاثیر رویاهایی كه میدید.
• از همه اینها مهمتر اینكه هری آینه سیریوس را به كلی فراموش كرده بود. اگر او از آینه استفاده كرده بود شاید میفهمید كه سیریوس در خانه است، میفهمید كه كل این رویا یك توطئه بوده. اصلا اگر از آینه استفاده كرده بود، این همه برنامهچینی برای ورود به دفتر آمبریج لازم نبود. در صفحات آخر این كتاب، رولینگ به عمد بر وجود آینه تاكید میكند و این اشتباه هری را به یاد ما میآورد:
«... هری یك بسته كه با بیدقتی پیچیده شده بود را در گوشه چمدانش دید. او نمیدانست كه این بسته آنجا چه میكند، خم شد و بسته را از زیر كفشهایش بیرون كشید. به سرعت فهمید كه آن بسته چیست. سیریوس در ورودی خانه شماره 12 گریمالد آن را به او داده بود. " هر وقت با من كاری داشتی از این استفاده كن." هری بر روی تخت افتاد و ... » (من هنوز به یاد دارم وقتی این صحنه را خواندم چه آهی كشیدم و میدانم كه بسیاری بعد از خواندن این صفحه وضعشان بهتر از من نبود.)
به هر تقدیر، همانطور كه میبینید مجموعهای از عوامل ناخواسته و اشتباهات غیرعمدی هری و دامبولدور منجر به مرگ سیریوس شد. این همان تراژدی ارسطویی است: نیتهای خیری كه منجر به اشتباهی میشود كه مرگ عزیزی را به دنبال دارد. بسیاری از نویسندگان بزرگ از تراژدیهای ارسطویی برای تعالی بخشیدن به نوشتههایشان استفاده كردهاند؛ قطعا جی كی رولینگ نیز از این امر غافل نبوده و قالبی بسیار مناسب برای بیان وقایع جلد پنجم هری پاتر به كار برده است و همین موضوع باعث شده كه این جلد از مجموعه هری پاتر اینقدر تلخ و دردناك باشد.
-----------------------------------------------------------------------------------------
پینوشتها:
1- Iliad، قدیمیترین اثر مكتوب تاریخ بشریت است. نویسنده آن "هومر" یونانی است كه در آن قسمتی از سال آخر جنگ "تروا" را به شعر بیان كرده است.
2- AINIAD، اثر اساطیری روم باستان كه نویسنده آن مشخص نیست. داستان آن در واقع ادامه ایلیاد است و در مورد نحوه نجات گروهی از مردم تراوا هست كه روم را پایهگذاری میكتتد.