هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: طرح نقد پست های دیاگون!
پیام زده شده در: ۰:۰۴ دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳
#11
من الان دیدم!

لطفا پست من در مهدکودک دیاگون رو نقد کنید :)


only Hufflepuff




پاسخ به: اگه ميتونستي از يه ورد استفاده كني اون چي بود؟
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
#12
اکسپلیارموس

وقتی این ورد رو تو نوشته ای می بینم. خیلی خوشحال میشم!
در واقع صدای سوروس اسنیپ که این ورد رو تو فیلم 2 گفت، تو گوشم می پیچه!



only Hufflepuff




پاسخ به: خانه های هاگزمید
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
#13
آلبوس بر عکس برادر بزرگ ترش ادم منطقی ای بود. طبیعی بود که با دیدن مالفوی ها در خانه شان تعجب کند. از همه بدتر اینکه کسی حتی او را خبر هم نکرده بود! با غضب به پدر و مادرش نگاهی انداخت. و به سمت اتاق آلبوس رفت. جینی از همه بیشتر از حضور مالفوی ها ناراحت بود ولی تحمل نگاه های البوس را نداشت، به اتاقش رفت تا به او توضیح دهد.

- آلبوس منم! ببین پسرم مالفوی ها اینجان تا از خواهرت خواستگاری کنند! عصبی نشو... من خودمم ناراضی ام.

- خواستگاری لی لی؟

- آره دیگه مگه چندتا خواهر داری تو، بچه؟

تعجب البوس کم کم محو شد و جای خود را به لبخندی شیطانی داد. ( )

- خب آلبوس، این داداشت که کمک نمی کنه. تو بیا بشین کنار من. کمکم کن که قضیه خواستگاری رو یه جوری تموم کنیم که برامون شر نشه! من اصلا از این مالفوی ها خوشم نمیاد.

آلبوس کمی فکر کرد. مگر چند تا خواهر داشت؟ قرن 21 ــه! زشت نیست که بخاطر اختلاف های قدیمی نگذاره خواهرش خوشبخت بشه؟!

- باشه من الان میام. خیالت راحت! کمک می کنم طوری قضیه حل شه که همه راضی باشیم!

- آفرین پسر باهوشم! من میرم تو هم زودی بیا!

همین که جینی در را پشت سرش بست. البوس با خود گفت:

- کاری می کنم لی لی خوشبخت شه! نمیگذارم یک دونه خواهرم غمگین باشه.

تو همین فکر ها بود که سر و کله جیمز با یویو محبوبش پیدا شد!

- هی آسپی! نطرت چیه؟ نقشت چیه؟ میدونم میخوای یه کاری بکنی! قشنگ برام توضیح بده!

آلبوس هم مجبور شد تمام نقشه اش را برای برادرش توضیح دهد. و بعد جیمز هم قبول کرد که با آلبوس همکاری کند. نه برای اینکه خواهرش خوشبخت شود بلکه برای اینکه لی لی را شوهر دهد تا جای خودش در خانه بیشتر شود!

آلبوس و جیمز به اتاق نشیمن رفتند و در کنار لی لی نشستند. جینی هم با این که از حضور جیمز ناراضی بود ولی چون آلبوس در آنجا بود قوت قلب گرفته بود. در این حین، هری داغ کرده بود و نمیتوانست جلف بازی های اسکوپیوس و خانواده اش را تحمل کند.


only Hufflepuff




پاسخ به: ترین های هفتگی جادوگران
پیام زده شده در: ۰:۱۱ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
#14
آواتار هفته: ویولت بودلر!

محل زندگی هفته: وزیر، چیز دوست!

امضای هفته: بازم مورفین! نمیدونم امضاش خیلی فکر من رو به خودش مشغول کرده!

خنده‌دار ترین جمله‌ی هفته: نقل قول:
بلا: ارباب چشاتونو اونجوری نکنین. اصلا بهتون نمیاد.ضمنا الان وقت ناهارتونه.براتون پوره کلم بروکلی بخار پز آماده کردم.

در کل پست های مهدکودک دیاگون خیلی بامزن!

حکیمانه‌ترین جمله‌ی هفته: نقل قول:
گاهی لازم نیست دنبال دلیلی برای زندگی کردن بگردی.. کافی‌ست به خاطر بیاوری.. آنچه می‌خواهی برایش بمیری..!


پُست طنز هفته: یوآن آبرکومبی!

پُست جدی هفته: الادورا بلک

فعال‌ترین عضو هفته: الادورا! :)

صفر کیلومتر هفته:
یوآن!

با فرهنگ‌ترین عضو چت‌باکس: آیلین پرنس!

بی‌فرهنگ‌ترین:


only Hufflepuff




پاسخ به: کدومیک از وسایل جادویی هری پاتر رو میخوایین داشته باشین؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۰:۵۴ شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۳
#15
خب من شنل و نقشه غارتگرش رو میخوام. خیلی باحاله که بدونی بقیه کجا میرن! :)
+ یه سوال جریان گردنبند هرماینی چیه؟ منظورتون زمان برگردونه؟


only Hufflepuff




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳
#16
یه مرد خیکی وقت حمله مرگ خوارا تو برج راونکلاو با دامبلدور دوئل میکرد!

--------------------------------------------------------------

آخیش! بالاخره یه جمله کامل شد! با تشکر از همه اونایی که کمک کردند.


only Hufflepuff




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۰۲ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۳
#17
یه سوال راجب بخش گالری!

گفتید که 65 درصد عکسها حذف میشه و فقط اونایی که رسمی و مهم اند میمونه. در این صورت باز هم امکان ارسال عکس وجود خواهد داشت؟


only Hufflepuff




پاسخ به: گفتگو با ناظرين انجمن كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳
#18
با سلام.
ببخشید یک مشکلی هست.
خیلی وقته کسی به بازی با کلمات رسیدگی نمی کنه! پشت سر هم کاربران بدون اینکه تایید شوند، رول می نویسند. صرفا برای یادآوری گفتم!


only Hufflepuff




پاسخ به: اتاق ضروريات
پیام زده شده در: ۱۰:۳۴ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳
#19

در کمال تعجب ولدمورت، کاغذ به ارامی جلوی پا مروپ گانت افتاد و او کاغذ را دید! مروپ بی خبر از همه جا کاغذ را برداشت. شروع به خواندن کرد.

نقل قول:
مادر عزیزم این منم تام؛ من از آینده با تو تماس می گیرم!
مادر عزیزم، اون پدر مشنگ عوضی من تو رو رها می کنه و تو من رو به یتیم خونه می بری!
من نمی خوام این اتفاقات رخ بده من می خوام مادر داشته باشم، پس مواظب خودت باش و نزار من بی مادر بشم.
با عشق، تام تو


باورش برایش سخت بود! عاجزانه به نامه نگاهی کرد و نگاهی به مورفین و نگاهی به نامه و نگاهی به سقف!

- ای مرلینا... این مورفین معتاد کنار منقل حال میکنه، من باید توهم بزنم؟

ولدمورت با عصبانیت به سرش زد و گفت:

- حالا بیا حالی مادر گرانقدر کن این نامه از کجا اومده!

ساعت ها طول کشید تا مروپ توانست متن نامه را برای خود هضم کند. در این مدت ولدمورت صد بار از حماقتش و خواستن چنین مادری به خود لعنت فرستاد. اما حالا که مادرش را دیده بود نمی خواست از او جدا شود. می خواست که با مادرش بزرگ شود به جای اینکه در یتیم خانه بچه های مردم را خفت و اخاذی کند. یادآوری خاطرات کودکی اش در یتیم خانه او را ناراحت کرد، اما بعد از مدتی با خود گفت:

- الحق که ما خوب لردی هستیم. کدوم بچه ای تو یتیم خونه اون همه وسایل با ارزش داشت؟

( نویسنده: اگه بقیه هم عین تو بقیه رو خفت می کردند اونها هم وسایل با ارزشی حتما می داشتند! )

ولدمورت به نویسنده چشم غره ای رفت! و نویسنده در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود ساکت شد!




ویرایش شده توسط ریونا بونز در تاریخ ۱۳۹۳/۳/۱۲ ۱۰:۴۰:۵۶

only Hufflepuff




پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۹:۵۲ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳
#20
سارا کلن!


only Hufflepuff








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.