هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸
#11
تصویر کوچک شده


به مروپ بر خورده بود؛ اما خونسردی خودش را حفظ کرد.
- من مروپم! مادر عزیز دلِ مامان!
- عزیز دلِ مامان کیه؟

مروپ ابروهایش را در هم کشید.
- یعنی تو عزیز دل مامانو نمی شناسی؟ پسر من لرد سیاهه!

قوری با خیالی نگاهی به مروپ انداخت.
- هر کی که می خوای باش! تو کلاس من از تنبلی و زیر کار رفتن خبری نیست! اگه به حرفم گوش نکنی با تیپا بیرونت می کنم!
سپس نفس عمیقی کشید و لبخند پیروزمندانه ای زد.
مروپ هم لبخند عمیقی زد؛ چون قوری هنوز او را نشناخته بود.
- شنیدم قوری مامان سوپ مگس لهیده با دل و روده قورباغه دوست داره!


قوری از جا جهید و رو به روی مروپ قرار گرفت.
- داری منو تهدید می کنی؟


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۰:۵۲ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۸
#12
آلکتو که تا آن موقع فقط یک جا ایستاده بود و تماشا می کرد، مرگخواران را کنار زد.
- میگیما؛ همه این تغییرات باحالن ولی خفنیتشون کمه!
- یعنی می گی ما خفن نیستی آلک؟
- ارباب شما همیشه خفنین، ولی فقط یه چیزی که خفن ترتون کنه نیاز دارین!
آلکتو این را گفت و جلو رفت. او آنقدر سریع تغییراتش را انجام داد که مرگخواران متوجه نشدند کارش کی تمام شد.
اما چند دقیقه بعد شاهد چنین صحنه ای بودند.


ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۹ ۱:۰۴:۵۴

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸
#13
استاد روزیه تکلیفمون رو آوردیم!

2. توی یه رول کوتاه، یه روز عادی یه بوکاتو تو مغز خودتون شرح بدین.

- دوشیزه کرو!

آلکتو در حالی که داشت درس دیروز را مرور می کرد جواب داد:
- بله! فرمایشی داشتین استاد؟

دروئلا کتابی که در دست داشت را با نهایت دقت، روی میز گذاشت.
- بله که داشتم! می تونید خلاصه ای از درس دیروز رو برامون بگین؟

آلکتو، شاگرد درس خوانی نبود. او بیشتر به دعوا کردن علاقه داشت تا درس خواندن. اما مطمئن بود دیروز درس را تمام و کمال خوانده بود.
-ام... ام! یادمون بودا... یه لحظه وایسید الان می گیم!
- همون بهتر نگید دوشیزه کرو! معلومه باز درس نخوندید. دیروز مشغول بنفش کردن موتون بودین یا دوباره داشتین با کسی دعوا می کردین؟
کلاس منفجر شد. آلکتو واقعا شرمنده بود. هیچوقت بابت درس نخواندن شرمنده نمی شد اما این بار متفاوت بود. او تمام تلاش خود را کرده بود.
آلکتو با شانه های فرو افتاده وارد تالار گریفیندور شد. همه جا بهم ریخته بود. معلوم بود که دوباره ابیگل مشغول ساختن یک گرد باده بوده.

- هی تو چرا انقد پکری؟
ابیگل این را به آلکتو گفت.

- باز نتونستیم درس جواب بدیم!
- این که چیز جدیدی نیست!

آلکتو عصبانی شد.
- حالا ما یه بار درس خوندیما!
- وایسا ببینم! گفتی درس خوندی و نتونستی جواب بدی؟
- خب اره!

ابیگل چرخی زد و گرد باد سهمگینی به وجود آورد. آلکتو که داخل این گرد باد قرار داشت؛ حس کرد دارد بالا می آورد.
- صبر کن چی کار دری می کنی؟ داریم بالا میاریم!
آلکتو این را گفت و سپس روی زمین بالا آورد.
- حالا می تونی درس رو یاد بگیری؟
- چطور؟
- چون همین الان یه بوکات بالا آوردی!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: سرسرای عمومی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸
#14
نقل قول:
بوکات یکی از دلایل عمده فراموشیه


دروئلا این را در دفترچه اش یاداشت کرد. ناگهان به یاد آورد که او مرگخوار است و کوچک ترین توجهی نسبت به قوانین ندارد. اما به محض اینکه چوبدستی اش را بیرون کشید تا کروشیویی نثار تام کند، متوجه شد تام غیبش زده است.
تام سرخورده شده بود؛ آنقدر سرخورده که حوصله بحث با اعضای بدنش را هم نداشت. به همین دلیل با سرافکندگی به دستشویی دخترانه طبقه دوم، یعنی جایگاه میرتل گریان پناه آورده بود.
- اصلا چرا باید اینجوری بشه؟ چرا من یادم نمیاد چطوری باید بنویسم؟
- ای بابا تو چرا گیر دادی به نوشتن؟ بر همون شطرنجت رو بازی کن!

تام از دست اعضای بدنش کلافه شده بود. بنابراین جواب مغز را نداد.
در همین حین صدایی توجه تام را به خود جلب کرد.
- آره داشتم می گفتم خواهر! یارو برگشت بهم گفت چون بی کمالاتم منو تو آرایشگاهش راه نمی ده!
- بمیرم برات چی کشیدی تو!

تام به طرف صدا رفت و کنار روشویی میرتل گریان و آلکتو کرو را در حالی که یکدیگر را در آغوش گرفته بودند و گریه می کردند، دید.
- منم می تونم بیام پیش شما؟

آلکتو درحالی که داشت اشک هایش را پاک می کرد، گفت:
- به توام انگ بی کمالاتی زدن بیرونت کردن؟
- نه؟
- پس چی؟

تام نگاهی محزون به آن دو انداخت:
- من شاگرد خیلی زرنگی بودم؛ ولی الان حتی نمی دونم چجوری باید یه چیزی رو بنویسم!

همین حرف تام کافی بود تا میرتل و آلکتو زیر گریه بزنند. تام درحالی که اشک هایش را پاک می کرد پرسید:
- شما می دونید چجوری باید یه چیزی نوشت؟


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: اتاق ضروريات
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۸
#15
به نام مرلین آغاز می کنیم انشای خود را!
اول یه چیز رو روشن کنیم که دیگه به این فنر نگین موضوع انشا بده رماتیسم های مغزمون خشکید با این موضوع!


هاکونا ماتاتا



هاکونا ماتاتا چیست و چگونه؟ بعضی از منتقدین حتی بر سر چرایی آن مشکل دارند. از کتاب فانوس نامه نوشته (خواجه پشم الدین لندنی تبار اصل) آمده است: که هر که یک بار در روز و یک بار در شب "هاکونا ماتاتا" را استنشاق کند به خواب ابدی خواهد رفت و حتی لنگه دمپایی مامان دوز مرلین نیز او را نتواند نجات داد.
بر سر چرایی، چگونگی، کجایی هاکونا اختلاف وجود داردو برخی می گویند که هاکونا شیره درختی است که مرلین با آن اولین چوبدستی خود را ساخت، اما متوجه شد که این درخت شیره هم می دهد بنابراین تصمیم گرفت شیره آن استنشاق کند تا ببیند که چه کوفتی است. وقتی آن شیره را استنشاق کرد، حس کرد که در فضا است و حتی برخی مورخین که خود را شاهدین عینی این ماجرا می دانند، می گویند پس از استنشاق این شیره بود که مرلین ادعای پیامبری کرد.
روایت دیگری نیز وجود دارد که می گوید: وقتی مرلین متوجه شد که سخت مریض است، جامه درید، مو تراشید، ریش پروفسوری گذاشت و وقتی می خواست که از غم مرگ نچندان دورش خود سوزی کند، با درختی آشنا شد و از آن موادی ساخت که ملت را علاوه بر اینکه بر فضا می برد، گاهی اوقات کشنده هم بود. بعضی از راویان می گویند "مورفین چیژ کش" نیز در این راه با او همراهی می کرد اما ا ز صحت این ماجرا خبر چندانی در دسترس مورخین، نمی باشد.
در کتاب "چیژ کشان اهل دل" اینگونه روایت شده است که هاکونا را به چند روش می توان مصرف کرد، روش اول: استنشاق است که در مرحله اول انسان را به فنا می دهد. روش دوم: خوردن است که باز هم انسان را فنا می دهد. روش سوم: آشامیدن که گفته می شود اگر در روش اول و دوم، نمردید، این بار حتما می میرید. روش چهارم: هاکونا ماتات را به زمین بگذارید و تا جایی که امکان داد از آن دور شوید. اینگونه بهتر است!
همانطور که دیدید حتی چیژ کشان اعظم نیز از مصرف این ماده دوری می کنند!

پیام اخلاقی: چیژ بکشید!

این بود انشای ما خوشبحال خود ما چون خفن هستیم!

موضوع پیشنهادی برای دفعه های بعد که دیگر موضوع های فسفر سوز فنریر اذیتمان نکند:

چگونه اسب باشیم؟ (نوشته آملیا سوزان بونز)
چگونه بوقی باشیم؟(نوشته آرسینوس جیگَر لعنت المرلین)
چگونه از جیگَر به فنر تبدیل شویم؟ ( نوشته فنریر گری بک)



اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۸
#16
من همین که قانون جدید رو دیدم خواستم بیام در مورد اعتراض خودم پست بزنم ولی گفتم بیخیال حالا دردسر می شه ولی حالا که جناب کنت اعتراض خودشونو وارد کردن، منم اعتراض می کنم.

همونطور که جناب کنت گفتن من نمی دونم جزو "تغییر شناسه دهندگان اجباری" قرار می گیرم یانه؛ در هر صورت به نظرم قانون اشتباهی هستش به چند دلیل:

دلیل اول: خیلی از افراد وقتی اولین بار وارد جادوگران میشن، به دلیل هری پاتری بودنش میان. خود من اولین بار تو گوگل "هری پاتر" سرچ کردم و با سایت آشنا شدم. من الان هیجده سالمه و مطمئنا سلایقم با سه چهار سال پیش متفاوته. اگه بخوام ساده بگم اون شوق و شوری که چهار سال پیش نسبت به هری پاتر داشتم، الان مطمئنا ندارم. دلیل بودن من و خیلی از اعضا که بسیاری شون قدیمی هستن و مطمئنا سنشون زیاده، هری پاتر نیست. خود جادوگرانه. ازادی که اینجا دارن، می تونن اونجوری که می خوان باشن، اصلا تفریح و سرگرمی، یا دوستانی که اینجا پیدا کردن، همشون رو از جادوگران دارن نه هری پاتر. ولی خب چون سایت طرفداران هری پاتر خب به طبع باید ربطی به هری پاتر داشته باشه که موضوع اصلی هم همینه و سایت تغییر موضوع نداده که.

دلیل دوم: اینکه یه چیزی رو که باهاش چندین سال زندگی کردی رو از ادم بگیری خب سخته. کنت الاف چندین ساله کنت الافه، ویولت بودلر همینطور با اینکه کم هست ولی مطمئنا دوست نداره کسی به جز ویولت باشه. اگه شناسه ویولت رو ازش بگیریم، چه بسا اصلا سر نزنه! به نظرم این غلطه.

دلیل سوم: خیلی از این شخصیت های خارج از موضوعی که گفتین، مثل پرتقال و جن ( جنم تو بین مثال ها بود دیگه؛ نه؟) یا ادم فضایی که رابستن خودمونه، شخصیت های ماندگار سایتن. کی می تونه از پست های وینکی بگذره؟ که هم لحنش بامزه س و هم قلمش فوق العاده یا رابستن که همه به خودش و بچه ش عادت کردن یا سوجی که پرتقال بودنش خاصش کرده. اینا دیگه شخصیت های غیر ایفایی نیستن. خب شما از کجا می دونین رابستن ادم فضایی نبوده یا سوجی پرتقال نبوده؟ تو دنیای جادویی همه چیز امکان داره! اصلا غیر از این رابستن کتاب فقط یک جا بهش اشاره شده و سوجی هم اصلا کسی ایده نداره که کجا بوده.

دلیل چهارم: با منطقی که شما اوردین " معرفی شخصیت در چهار چوب شخصیت" کلا ایفا رو زیر سوال می بره. چرا؟ بهتون می گم اولا که نوشتن یعنی خیال پردازی، همه افراد تو ایفای نقش با نوشتن خیال پردازی می کنن. مطمئنا لرد کتاب مرگخوار ها رو مجبور نمی کرد که برن شنا یاد بگیرن! یا دامبلدور توی کتاب بسیار جدی تر از دامبلدور سایته! یا محفلی ها به غیر از سوپ پیاز غذا های دیگه هم می خورن، کراب یه شخصیت دست و پا چلفتی بود و مطمئنا آرایش نمی کرد، بانز مرگخوار نبود و به دست لرد کشته شده بود، لینی وارنر دوست کتی بل بود و احتمالا پیکسی نبود، آلکتو یه زن چاق، زشت و خنگ بود و مطمئنا لات نبود و موهاش رو دورنگه نمی کرد! همه اینا شخصیت های خارج چهار چوب هستن؛ پس باید همه شون عوض شن؟


پ ن: جادوگران برای من نوعی، مکانی هست که می تونم خود واقعیم باشم. جایی هست که همیشه با ورود بهش تمام ناراحتی هام رو فراموش می کنم، دوست های خوبی اینجا پیدا کردم. لطفا خونه م رو تغییرش ندین!

پ ن2: من با اینکه کلی درس و کار های عقب افتاده دارم، اومدم اینجا تا نشون بدم جادوگران برام مهمه، پس امیدوارم به حراف گوش کنین.


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۰۱ شنبه ۶ مهر ۱۳۹۸
#17
اهم... اهم!
صدا میاد؟
خب غرض ع مزاحمت می خواستیم بگیم که ما نمی تونیم ویژگی های فردیمونو ویرایش کنیم. احیانا می دونین مشکل ع چیه؟


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۹:۲۵ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸
#18
ارباب!

ما نبودیم هوریس بود... تقصیر این رودولف بود!
ارباب طلب عف می کنیم!
به جان چوب بیسبالمون اینا ما رو گول زدن گفتن شما رفتین.
ارباب ببخشین.
ما جزو یاران وفا دارتونیم!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: سلام بر لرد شکلاتی ... درود بر چتر صورتی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۵ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۹۸
#19
سلام و درود فراوان بر لرد شکلاتی بزرگ و کبیر!ا
ایشالمرلین سایه تان همیشه بر سر مرگخوارن مستادم باشد.
غرض ع مزاحمتم می خواستیم بدونیم، قرار بود یه مقام منصب تپل به بنده بدین، می دین یا چی؟


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: اعلام جرم
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۸
#20
نقل قول:
دروئلا گفته:
می تونم جرمو نادیده بگیرم اگر به رباب بپیوندی!


مگ اینکه خوابشو ببینین!


اگر بار گران بودیم رفتیم!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.