هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه و سفید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۰ چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۸
#11
- پروفسور یه صبح من با مسواک ریموس مرلین گاهو تمیز کردم بعد بدون اینکه بشورمش گذاشتمش سر جاش.

ریموس تازه متوجه شده بود چرا وقتی مسواک میزد دندوناش به جای سفیدتر شدن زردتر می شد.

- پروف منم یه بار پشکل هیپوگریف دادم به مردم به اسم ماسک برنزه کننده.
- پروفسور منم یه بار دوتا پیاز بیشتر ریختم تو سوپ.
- پروفسور منم یه تسترال تو خونه نگه میدارم!
- پروفسور منم یه بار با پایین ریش شما اتاق هیپوگریفارو تمیز کردم.

لرد سیاه، با انزجار ریشش رو که روی پاش افتاده بود پایین انداخت و با انزجار بیشتر به محفلی ها نگاه کرد.

- پروفسور مارو مورد بخشندگی خودتون قرار میدین؟:
- پروف، ببخشین مارو!

اوضاع محفل وحشتناک تر از چیزی بود که لرد فکر می کرد.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ جمعه ۷ تیر ۱۳۹۸
#12
- امروز اقای چمبرز اینجا هستن، تا سوالات کلی مردم رو در مورد خودشون بر طرف کنن، می تونین اول خودتونو واسه کسایی که نمی شناسن معرفی کنید.
- کریس هستم، مرگخوار و عاشق ملت جادوگری!
- خب، بریم سراغ سوالای اصلی، چی شد که تصمیم گرفتید کاندید بشید؟
- دیدم تواناییشو دارم، چون فعالیتم تقریبا زیاد بود ولی در راستای خاصی استفاده نمیشد، گفتم وزیر شم که فعالیتم مفیدتر شه و هدف و شکل به خودش بگیره.
- برنامه های زیادی تو ستاد انتخاباتیت و جاهای مختلف ارائه دادی و شایعات زیادی بر این مبنا هست که این برنامه ها فقط وعده هستن، در این مورد چی می تونی بگی؟
- خب ببینید برنامه هایی که گفتم خیلی زیادن، یعنی اینایی که بهتون گفتم تقریبا یک سومشه، ولی چرا بقیه رو به نمایش نمیذارم؟ چون که هنوز از عملی شدنشون مطمئن نیستم،بخاطر همینم نمیخوام وعده ی الکی بدم،بنابراین وعده هایی که از اجراشون مطمئنم رو بهتون میگم.
- حالا می تونی یکم بیشتر از این برنامه ها بگی؟
- خب کلشو که نه، گفتم توی همون سوال قبلی که اونایی که هنوز از اجرا و عملی شدنش مطمئن نیستم رو نمیتونم بگم، چون بدقول میشم، ولی همون یک سوم که ازشون مطمئنم عبارتند:

اول به زیر مجموعه ها میرسیم، آزکابان رو برقرار مینماییم، یعنی مجرما دوباره پرت میشن تو ازکابان و برنامشم اینه که:
زندانیا به دو دسته تقسیم میشن:
-زندانیایی که خوده وزارت میندازتشون زندان که حق دفاع ندارن.
-زندانیایی که ازشون شکایت میشه تو تایپیک دادگاه و خودشون یا وکیل مدافعشون میتونن با یه نمایشنامه ازشون دفاع کنن.
و طبق برنامه ها اینا هم خودشون به سه دسته درجه یک، دو و سه تقسیم میشن که هرکدوم مجازات خاص خودشو داره.
مثلا زندانی درجه یک کسیه که جرمش کوچیکه، و طبق نظر قاضی که مشخص میشه تعداد کمی رول باید بزنه و اگه در عرض یک ماه نزنه، به بند زندانیان درجه دو انتقال داده میشه!
در ضمن کیفیت و کمیت پستا توسط وکیل بند مشخص میشه(که یجورایی همون نقد کنندس)و اگه تایید شد زندانی ازاد میشه.
قراره کوییدیچ درون زندانی برگزار شه، یعنی اگه تعداد زندانیا به حد نصاب برسه، کوییدیچ درون زندانی با تیمهای دو نفره برگزار میشه و تیم قهرمان حکم آزادی رو همراه جام میگیره!
2)مورخ میخوایم جذب کنیم برای موزه، که در اصل مسئول موزه هستن، کارت ها قورباغه شکلاتی رو گفتم راه میندازم؟اولین کارت قورباغه شکلاتی معلوم شده که برای چه کسی ساخته شه، مقداری از کارشم انجام شده، البته نمیگم چه فردیه که تو رای ها تاثیر نذاره و نگن از احساسات ملت سواستفاده کردی.

تحقیق هایی برای راه اندازی مجدد گینس جادویی انجام گرفته، همه رکورد ها رو ثبت خواهیم کرد.

کابینه دولت تقریبا داره مشخص میشه، همه افراد با صلاحیت هستن و مورد تایید شما،البته خودشون هنوز نمیدونن جزو کابینه ی ما هستن! هرموقع وزیر شدیم بهشون اطلاع میدیم، لیست تعویضی برای مواقع ضروری هم داریم!
سوژه های جدید مرتبط با تاپیک های وزارت و مجموعه های وابسته نوشته شده و عنوان های جدیدی هم در نظر گرفته شده.

درحال کار روی قانون اساسی وزارتخانه هستم، حداقل بیست قانون در نظر گرفته شده.

عنوان جدید کارکنان دولت برای جذب افراد علاقه مند به فعالیت در وزارتخانه.

نماد، امضا و لوگو هم برای همه چی درست شده،مهروزیر، آزکابان، موزه، مهر مورخ و زندانبان و قاضی و...هرچی که فکر کنید درست شده، تام جاگسن مسئولیتشو داره.

هر شصت روز هم کارای انجام شده تو وزارت گزارش داده میشه.

مسابقه ای که روش فکر کردم مسابقه ندای وظیفه هست، این مسابقه از بخش های مختلفی تشکیل شده، مسابقه دوئل گروهی یکی از بخشای اصلیشه مثلا، تو این بخش یه سری افراد با هم تیم میدن و مثلا سه نفری با تیم مقابل دوئل میکنن، بعد جدول بندی میشن و از این حرفا. یه مسابقه ی جدایی هم داره که: هرکی بیشتر پست بزنه! هست، یعنی چندنفر که داوطلبن تا یه زمان معینی وقت دارن پست بزنن، البته اگه کیفیت پست از نظر داورا تایید نشه امتیازش حساب نمیشه و کلی مسابقه جدید دیگه.
- گفتی، جادوگرا می تونن از همدیگه شکایت کنن، این شکایات قراره بر چه اساسی باشه؟ قرار لیستی از جرمای قابل شکایت منتشر بشه؟
- هرجرمی که از نظر طرف کار درستی نیاد! یا حتی میتونه سر شوخی بین دونفر باشه و الکی از هم شکایت کنن!(این زندانیا جنبه شوخی و ایفای دارن فقط.)
- میرسیم سر قانون اساسی وزارت، قراره مجلس خاصی برای نوشتنش تشکیل بدی؟مجلسی از خبرگان جامعه؟
- مجلس؟نه،خودم با مشورت چندنفر مینویسمش.
- قانون اساسی به همه پرسی گذاشته میشه؟ اگه نه چرا؟
-اگه مردم دوست داشته باشن نظرسنجی هم میذاریم،دولت ما دولت جمهوری میباشه! ولی نظر سنجی خالی نه، احتمالا اگه خواستم نظرسنجی بذارم میگم که بیان و پیشنهاد بدن چه قانونایی رو عوض کنیم و چه قانونایی رو بذاریم مثلا.
- وزارتخونه و زیر مجموعه هاش سوژه و تاپیکای خاک خورده ی زیادی داره، گفتی چندتا سوژه واسشون نوشته شده اون سوژه ها بیشتر تو چه راستاییه؟
- ببین چیزی که من بهش توجه کردم اینه که دقیقا با اسم تاپیک مرتبط باشه، مثلا سوژه سالن ورزشی دیاگونباید درمورد یه موضوعی باشه که به ورزش مربوطه!
- گفتی یه سری از برنامه هات که نمیگی احتمال داره عملی نشه، چرا؟
- دلایل زیادی داره،ممکنه اعضا دوسش نداشته باشن،ممکنه مدیرای ایفا مخالفت کنن،ممکنه تجربه کافی و امکانات برای اجراش نباشه.
- نه،تست نمیگیرم! بر اساس تواناییاشون جذب میشن، مثلا تام جاگسن که الان عضوه چون بلده با فتوشاپ کار کنه مد نظرمه برای مورخ شدن، توی تهیه کارت قورباغه شکلاتی میتونه کمکمون کنه مثلا، یا یوآن ابرکرومبی برای تواناییش تو دوبله مد نظرمه.
- در مورد زیر مجموعه های وزارت نقد کننده ای ندارن، برنامه ی خاصی واسه اموزش نقاد نداری؟ چیزی مثل "سازمان تربیت نقاد"؟
- ببینید، اولا که من خودم نقد بلد نیستم بکنم،چون نقد کردن یه مهارت حرفه ایه که هرکسی نداره و نمیتونه، حالا نمیدونم در آِینده یاد بگیرم یا نه، ولی تعداد نقادای سایت(اونایی که درست نقد میکنن)به تعداد انگشتای یه دست نمیرسه!بنابراین یاد دادنشم کار درستی نیست، هرکس مهارت و علاقه داشته باشه باید بره پیش یه حرفه ای و یاد بگیره!
- با توجه به اینکه مرگخواری، چطور می خوای به محفلی ها اطمینان بدی که تو وزارت برای اونهام جاهست؟
- برای وزارت به محفلی یا مرگخوار بودن اعضا توجه نمیکنم، به تواناییشون توجه میکنم، حالا ممکنه یه محفلی تواناییشو داشته باشه، میاد تو وزارت!
یا اصن یکی که محفلی و مرگخوار نیست هم میاد، مثل تام و یوآن(که قبلا محفلی بوده)
- تاپیک کانون اموزش جادویی، حالا که قراره هاگوارتز برگزار شه در کنارش این تاپیکو باز می کنی؟
- نمیدونم،بستگی داره که یکی از اون نقادهای کم سایت قبول کنه ریاست اونجا رو به عهده بگیره یا نه!
-نظرت راجب ارتش وزارت و کاراگاهان و سازمان حمایت ساحره ها چیه؟ قرار دوباره بازشون کنی یا با روش جدیدی وارد عمل شی؟
- ارتش وزارت که خودمون جدیدشو داریم میزنیم!ارتشیه از مردمی که دوست دارن تو وزارتخونه سوژه بدن و فعالیتای ایفای نقشی کنن.
کاراگاهانو در موردش نظری ندارم، ازهمون ایده هاس که معلوم نیست انجام بشه یانه، نمیخوام بدقول بشم.
اتفاقا سازمان حمایت از ساحره ها بهش فکر کردم، ولی نه به این شیوه که دوباره گروه جدا باشن، درمورد همین که بهش سوژه های مربوطه بدیم و تغییر کاربریش بدیم فکر کردم، اینجوری بیشتر دیده میشه.
- بزرگترین رقیب خودتو کی میدونی؟
- بزرگترین رقیب ما متاسفانه رد صلاحیت شد.
- و برای سوال اخر، چی داری به جامعه جادوگری بگی که بهت رای بدن؟
- خب...وزارت اینجا به معنای وزارت واقعی که نیست،یعنی قطعا من نمیتونم اختلاس کنم و واسه ی لذت خودم اینجا نیومدم،بنابرین هدفم فقط اینه که به اعضای این سایت و خوده سایت کمک کنم و بتونم مفید باشم...همین.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: موزه جادو و تاریخ جادوگری
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۸
#13
چند دیقه بعد از خروج کریس، در با جفتک باز شد و اشلی با یه گیتار درب و داغون وارد شد. و گیتارو با احتیاط تمام روی میز گذاشت تا کسی مشکوک نشه.
- واسه این چقد میدی!؟
- هیچی.

اشلی قرار نبود دست خالی برگرده، باید به اندازه کافی پول به جیب می زد که گیتار جدیدیو که تو ویترین مغازه دیده بود بخره.
- چی چیو هیچی!؟ میدونی این گیتار کیه!؟ سلستینا واربک! ده سال تموم با این گیتار میزده!
- به نظرمن که فقط یه گیتار اشغاله! اگه می تو نی ثابت کن مال خانم واربکه!
- دفعه اخرت باشه به یه ساز می گی اشغال! اگه خیلی علاقه مندی بهت ثابت می کنم!

اشلی گیتارو از روی میز برداشتو و ضربه ی محکمی به کله ی موزه دار زد.
- اول! این گیتار سلستینا واربکه!

و ضربه ی دیگه ای به سر موزه دار زد.
- دوم! دفعه اخرت باشه به یه ساز میگی اشغال.

و یه ضربه ی دیگه زد.
- سومیم همین طوری زدم! حالا زود دوازده نات بده برم!

موزه دار بدون اینکه حرف دیگه ای بزنه دوازده ناتو به اشلی داد، و گیتاری که از قبل داغون ترم شده بود برداشت.


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: تدریس خصوصی بازیگری
پیام زده شده در: ۹:۵۶ چهارشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۸
#14
سوژه: فرض کن که یه کاری کردی و الان توی اتاق بازجویی هستی و دارن ازت بازجویی می کنن!

اشلی چشمای ریلکسشو به بازجو دوخت.
- خب به من چه؟
- صدودوازده نفر تو لندن به خاطر ضربه ی یه شی محکم به سرشون مردن، بعد تو میگی به من چه!؟
- اوهم.
کله بازجو به خاطر دیدن این حجم از گستاخی یک جا به رنگ قرمز دراومده بود.

- کوفتو اوهم! لابه لای کله های له شده ی همشون سیمای گیتار بوده!
- خب که چی؟ یعنی می گی ممکنه من گیتارعزیزمو تو سر کسی کوبیده باشم؟

اشلی دستشو دراز کردو سیمای گیتارشو که کنار صندلی بازجویی بود نوازش کرد.

کله ی بازجو قرمز تر شد و رگای گردنش بیرون زد. و با تمام قوا داد زد.
- مگه سلاحاتو جلو در نگرفتن!؟

اما اشلی که انگار نه انگار سرش داد زده باشن، قیافش مثل بچه ای بود که اسباب بازی جدیدی دیده باشه رگ گردن بیرون زده بازجو رو فشار میداد و ول می کرد، فشار میدادو ول می کرد.
- چه باحاله این! ولی چرا نمیره سرجاش!؟

بازجو دست اشلی رو کنار زد ولی اشلی با دست دیگش محکم تر رگو فشار داد.
- چرا نمیره تو پس!؟

اشلی نیم نگاهی به گیتارش انداخت.
- فهمیدم چجوری بفرستمش تو!

و گیتارشو با تمام زورش به گردن بازجو کوبید!






تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: آژانس مسافر بری
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۸
#15
اشلی با شادی تمام دو دستشو به صورتش کوبید. و جیغ بلندی سر داد.
- واااای! اون پیانوی سفید خوشگلو ببین! این یکیم می خوام!

فروشنده نگاه مشکوکی به اشلی انداخت.
- این سومین پیانویه که خواستین، غیر از اون شیشتا گیتارو، پنجتا ویالونو و دو تا درامو و هفتا گیتار الکتریکم برداشتید! کم نیست!؟
- هومم! راست می گین کمه! من ویالون سل و ترومپتم می خوام!

سوز سردی داخل مغازه به صورت اشلی خورد.
- هوا خیلی سرده! بهتره اون پنجره رو ببندین!
- پنجره رو ببندیم دم میکنه هوا!

باد شدیترشد و سیم های گیتار داخل مغازه را به حرکت در می اورد و چندین قطعه از ساز های موسیقی مختلف کنده می شد.
اشلی برای اینکه قطعات ساز ها تو چش و چالش نره چشماشو بسته بود و منتظر بود باد تموم شه ولی باد شدیدتر شد و اشلی رو از زمین جدا کرد و تنها کاری که اشلی تونست انجام بده چنگ زدن به سر و صورت مغازه دار بخت برگشته بود که به خاطر چربی هاش رو زمین موند بود!


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۸
#16
1)خود را در یک جمله،به شیوه اوباشانه معرفی کنید.
دیوونه ای غیر قابل پیش بینی!


2)علت تصمیمتان برای عضویت در گروه چیست؟
آشوب کشیدن هاگزمید و این طرفا!


3)یک نمونه رفتار اوباشانه را شرح دهید.
جفتک چارکوش!
صدای بلند دیوونه کننده ی موسیقی!


4)رولی کوتاه درباره واکنش خود بعد از دیدن اعلامیه اوباش بنویسید.
درحالی که دور و ورای هاگزمید میپلکیدیم، جوجه سیزده مونو بگیریم، مرغ فروش که جوج مارو پاک میکرد ما رو به روی مغازه اعلامیه رو دیدیم، مرغو ول کردیم همون موقع با جفتک وارد اینجا شدیم!


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۸
#17
سلام، بله دوباره منم با یه درخواست دیگه، بدون ترس از یه رد شدن دیگه...

1-هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد.
نه راستش نداشتم! از اول همین جا هی درخواست می دادم!

2-به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چيست؟
لرد ما اینقدر ابهت دارن که ملت حتی نمی تونن اسمشونو بیارن، ولی دامبلدور یه گوله پشمه که سوژه ی خنده ی هاست.

3-مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخواران چیست؟
عکاسی از ایشون و مرگخوارانشون و باز کردن گالری "someone to be afride of him"، باز کردن سایتی برای ایشون "www.darklord.ir" و قرار دادن فیلم ها و عکس هایی که از کارهای فوق العاده ی ایشون و مرگخوارن گرفتم و اخر اینکه برای ایشون موسیقی بنوازم!

4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.
دامبلدور:ریش پشمکی

5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
شستن خونه ی ماگلا به صورت بدون جادو! همچنین شستن هاگوارتز.


٦-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
یه روز کسی بغلشون نکنه حله، خورشیدگرفتگی هم جواب میده.

7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
روزی سه تا پیتزا کافیه؟
تازه یه ویولن خوشگل مخصوص مار ها هم براشون خریدم، اگه بخوان خودم بهشون اموزش میدم.

8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟
همه شجاعت اینو دارن که موهاشو بلند کنه. اما لردما تونستن این اعضای اضافه رو از خودشون دور کنن و از همگان خاص تر بشن.

9-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.
فروشش به عنوان پشمک به دانش اموزان هاگوارتز در قطار هاگوارتز. یا کوتاه کردنش و اکستیشن کردن موهای زنای ماگل باهاش.

امیدوارم به حد لازمتون رسیده باشم.


سلام اشلی!
درستش هم همینه. کسی که قراره مرگخوار شه، نباید بترسه... باید جسارت رسیدن به هدفش رو داشته باشه.
از خورشید گرفتگی خوشم اومد! جالب بود! ولی روزی سه تا پیتزا؟... نه! به فکر اندام پرنسسمون هم باشید!
اشلی سخت گیری ما و اون حد لازمی که می‌گین، بخشیش بخاطر مصلحت گروهه، اما بخشیش هم خود شمایین!
احتمالا قبلا ماموریت های مرگخواران رو دیدین. تو این ماموریت ها ممکنه ساعت ها تو صف رزرو بمونین، تا آخر بتونین رزرو کنین و بعد... اگر ندونین الان باید چیکار کنین... چی بنویسین... چجوری ادامه بدین... اصلا الان چی به نفع سوژه است، خودتون اذیت می‌شین. فکر کنین اصلا یکی اومده بدون در نظر داشتن روند سوژه، یه پست زده و کلا روند رو عوض کرده. شما الان وقت مشورت کردن و نظر ‌پرسیدن ندارین! باید خودتون تصمیم بگیرین. و اینجاست که لزوم شناختن سوژه ها خودش رو نشون می‌ده.
خلاصه اینکه مطمئن باشین این که صبر و تلاش کردین، برای خودتون هم بهتر بوده. الان با اعتماد به نفس بیشتری می‌تونین تو این جمع وارد شین.
اما میخوام بدونین که اگه تایید بشین، قراره وارد یه گروه بشین و قبل از هرچیز، باید حواستون باشه که هر عمل شما، به عنوان عضوی از یه گروه شناخته می‌شه. و ازتون میخوام که قبل از هر کاری، هر بحثی و هر داستانی، حواستون باشه که شما عضو یه گروهین که برای عضویت در اون، خیلی زیاد تلاش کردین.
و من بیشتر منتظرتون نمی‌ذارم.
بفرمایید تو!

تایید شد!


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۹ ۱۲:۵۴:۳۸

تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷
#18
سلام بر لرد جنگجو و برنده جنگمون!
چطورید؟
اینم پستی که گفته بودم، نقدش می کنید!؟


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷
#19
همه چیز برای شنا اماده بود، البته شاید تقریبا...
بلاتریکس غرق فکر بود، غرق افکار گذشته و رفتار های رودولف...
نجینی که متوجه شد بلاتریکس دست و پا میزنه و نمی تونه نفس بکشه و جدی داره غرق میشه، با یک فس از اون فسای پرنسسی ارباب پسند، بلاتریکس را ازغرق شدن نجات داد.
بلاتریکس اگرچه از غرق شدن نجات پیدا کرده بود ولی فکرش از دستش در نرفته بود، بلاتریکس ماژیک وایت برد سیاهی رو درون رداش در اورد و لبخندی دلربا از نوع رباییدن دل برای کشتن زد. و از اتاق خارج شد، تا دنبال اتاق رودولف بگرده.

صدای میو میو از درون اتاق میومد، اتاق دیانا، نه.
صدای ویز ویز حشرات، اتاق لینی، نه.
صدای ریختن مایعی درون لیوان و اواز خوندن مردی، اتاق هوریس نه.
صدای کوبیدن چوب بیسبال به درو دیوار، اتاق الکتو، قطعا نه!
و بله اتاقی که عکس ساحره ای زیبا بر روی ان چسبیده بود، اتاق رودولف!

بلاتریکس دست گیره ی درو امتحان کرد قفل نبود، بی سر و صدا وارد اتاق شد، مطمئن بود رودولف تو اتاقش نیست این ساعت روز طرفای هاگزمید می پلکید.
درون اتاق نسبتا مرتب بود و روی در و دیوار پر عکسای ساحره های زیبا بود.

- اکسیو عینک شنا!

عینک شنای رودولف بی سر و صدا از کشویش بیرون اومد، بلاتریکس در ماژیک وایت بردشو باز کرد و شیشه ی عینک شنا رو کامل سیاه کرد. حالا رودولف هنگام شنا ساحره ای نمی دید که بخواد توجهشو جلب کنه!
حالا همه چیز برای شنا اماده بود... کاملا اماده بود!


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۷
#20
جایگزین شه لطفا!
نام: اشلی
نام خانوادگی: بوترا ساندرز
لقب: اش
والدین: پدرش مردی انگلیسی است که در یکی از معروف ترین گروه های موسیقی پیانو می نوازد و مادرش زن زیبای اسپانیایی است که در همان گروه پیانو می نوازد.
گروه: گریفیندور.
سن: نوجوان
تولد: اول ژانویه.
علایق: لرد سیاه، موسیقی، پاستیل و گیتارش که همه جا همراهش است و از هرچیزی برایش ارزشمند تر است.
بوگارت: دیدن سازهای موسیقی در اتش!
پاترانوس: شیر ماده
چوب دستی: چوب درخت بائوباب و مغز رگ اژدهای دم شاخی با ظرافت و ساخته ی گرگروییچ چوب دستی ساز معروف انگلیسی.
سلاح:گیتارش هرکی مضاحمش باشه با گیتار میکوبه تو سرش که از صد تا کروشیو بیشتر درد داره.
ویژگی های ظاهری: موهای پر کلاغی تیره و چشم های ابی تیره خیره کننده، لاغر و کشیده، کلا کیوته و برخی واسه همین کیوتی سر و دست میشکونن.
ویژگی های اخلاقی: عجول، خشن، تنبل، رو کم کن، عاشق دعوا، جو گیر، شوخ طبع و شوخی هایی میکنه که گاهی خیلی خطرناکه، اشلی هنگام دعوا حتی بدون چوبدستی بارها دست و دماغ طرف رو شیکونده. دل رحمی و بخششم نداره، لج باز و یه دنده.

زندگی: اول ژانویه هنگام سال تحویل، زمانی که برف تا زانو باریده بود اشلی متولد شد، او زیبایی مادرش و شجاعت پدرش را به ارث برده بود; او از کودکی استعداد بی نظیری در موسیقی داشت و با بزرگشدنش استعداد او هم رشد میکرد و اما هنگامی که یازده ساله بود و والدینش نام او را در یکی از معروف ترین مدارس موسیقی انگلستان نوشته بودند نامه ی هاگوارتزش به دستش می رسد، اشلی در هاگوارتز در گروه گریفیندور گروهبندی شد و از روز اول شیطنت را شروع کرد و او هر روز در دفتر مک گوناگال به دلیل شیطنت هایش پلاس بود،اشلی در هاگوارتز به دو دلیل مشهور بود زیباییش و قدرتش، اشلی در معجون سازی یک ابله و در اجرای طلسم ها، موسیقی و رقص هیپاپ یک استوره است. و از رویاهایش پیوستند به لرد سیاه است، او از خبرنگاران پیام امروز نیز هست و در اجرای زنده مهارت بالایی دارد.

__________

انجام شد!


ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ ۲۲:۵۳:۵۳

تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.