لرد، دستش را تا ته داخل صندوقچه برد.
-آخ!
لرد، بچه گرگینه ی گستاخ را از دستش جدا کرد.
-فرد انتخاب شده کسی نیست جز...
-یا مرلین!
-تسترال؟
این صندوق به چه جرعتی با ما شوخی کرد؟
-مرلین رو شکر.
اما لرد به این سادگی ها دست بردار نمی شد؛ چرا که ایده ی او باید اجرا می شد.
-صندوق بعدی آمد!
لرد، دستش را درون پاتیل جدید که بسیار بزرگ و سیاه رنگ بود، کرد.
-فرد انتخاب شده کسی نیست جز...
مرگخواران که وحشت کرده بودند، پشت فنریر قایم شدند.