هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: آژانس مسافر بری
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۹
#11
در حالی که تقریباً تمام مرگ‌خواران چمدان های خود را جمع کرده بودند و در حال رفتن بودند هنوز یک نفر در حال جمع کردن وسایلش بود. درون اتاقش سه تا چمدان بزرگ می شد دید که پر بودند و روی زمین چندین دست لباس و کیف و چندین جفت کفش هنوز مانده بودند که جمع بشوند. بعد از کلی وسواس به خرج داده شده توسط مگان چمدان ها جمع شدند. برای اخرین بار روبه خانه ریدل ها کرد. ابتدا اشک هایش را پاک کرد و از خانه ریدل ها خارج شد. کشان کشان وسایل و چمدانش را با خود به سمت اولین صندلی برد و روی ان نشست. مدتی خیابان ها را نگاه کرد.
- یعنی این ماشین نمی خواد بیاد؟ من و وسایل قشنگم رو یک ساعته اینجا نگه داشته و هنوز نمیاد. خودم وقتی ناظر لندن بشم این اژانس رو تعطیل می کنم.

بعد از مدتی تاکسی ای کوچک رسید و برای مگان بوق زد. مگان باورش نمی شد که قرار است با اینجور ماشینی به فرودگاه برود.
- چی؟! من با یه تاکسی کوچیک تا فرودگاه برم؟ امکان نداره. من همینجا منتظر لیموزین می مونم.
- خانم نمی خواید بیاید؟
- مگه چاره ای دارم. زود باش این ساک ها رو برام بیار.

مگان به ارامی و با قدم های بلند سوار ماشین شد و اصلا اهمیت نمی داد که مرد با چه فلاکتی ان شش چمدان سنگین را حمل می کند.


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۰:۴۳ پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۹
#12
همان لحظه که لوسیوس و نارسیسا خواستند بروند و دنبال راه چاره ای بگردند زنگ در دوباره به صدا در امد. لوسیوس دیگر تحمل این همه بدبختی را نداشت. اول نمی خواست در را باز کند تا شاید بگذارد و برود ولی دید که فایده ای ندارد و در را باز کرد. زنی با تاج گلی صورتی و لباسی بلند دم در بود. بسیار شاکی به نظر می رسید و چند برگه همراه خود داشت. با عصبانیت برگه ها را رو به لوسیوس گرفت.
- اقای لوسیوس مالفوی برید به همسرتون نارسیسا مالفوی بگید که بیاد دم در باید تصفیه حساب با من بکنه. می دونید چند ماهه که پول ارایشگاه رو نداده و گفته بعدا می ارم. تا الان شما ۶۰۰ گالیون به من بدهکارید. سریعا پرداخت کنید من وقت ندارم.

لوسیوس و نارسیسا بدبخت شده بودند. زیر چندین تا قرض تا حالا رفته بودند. لوسیوس دیگر موتور مغزش کار نمی کرد و نمی دانست چطور این مشکل را حل کند. فقط امیدوار بود که دراکو سریع تر با چند وام برگردد و انها را برای مدتی نجات دهد.
......
بانک:
دراکو روی صندلی نشسته بود و استرس داشت. استرس انکه وقتی نوبت به او برسد وام ها تمام بشوند و دیگر نتواند وام بگیرد. اخر نوبت ۳۴۴ بود. بلاخره بعد از ۲ ساعت تمام در صف نشستن به سمت باجه رفت. به ارامی روی صندلی نشست. حس نشستن روی صندلی با کیفیت را فراموش کرده بود. به ارامی چند برگه و کارت شناسی ها را در اورد و روی میز گذاشت. خیلی بد شانس بود چون نمی توانست وام بگیرد. باید ضامن گیر می اورد ولی از کجا. انگار هر دقیقه به بدبختی های انها اضافه می شد.


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۹
#13
نام نامِ خانوادگی: مگان راوستوک

اگه شناسه قبلی داشتید بگین: نداشتم

تاریخ عضویت در سایت با اولین شناسه :


اگر با یک موجود جادویی تو خونه برخورد کنین چه عکس العملی دارین؟ می ترسم

اگر قرار باشه با یک موجود جادویی دوست شوید و یا همراه اون باشه همیشه چه موجودی رو انتخاب میکنی؟ نیفلر

موجوداتی که به نظرتون باعث آزار دیگرانه رو نام ببرید؟ بزرگ یا کوچیک فرقی نمیکنه!
تسترال ها

نگاهی به اینا بکنید ضرری نداره (اختیاری!)

آیا از جانوران شگفت انگیز ِِ ما حمایت میکنید یا برای نجات آنها آماده هستید؟
بعضی هاشون


یک شعار برای وزارت خونه:(اختیاری!)


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سه نشانه
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۹
#14
غلط گفتی نیوت.
لونا لاوگوود جواب بود


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سه نشانه
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۹
#15
هرمیون

مو طلایی و مهربان و عاشق حیوانات


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ماندگارترین دیالوگ ازنظرشما
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۹
#16
بزرگی، حسادت را متجلی می‌کند. حسادت، کینه می‌آفریند و کینه دروغ می‌زاید.



ارباب خودم. لرد ولدمورت


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹
#17
سلام ارباب می شه اینو برام نقد کنین؟


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۲ ۲۲:۴۲:۴۶

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: برج وحشت!
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۹
#18
مگان نتوانست حتی کلمه ای را به زبان بیاورد و برای همین فقط یک کار کرد دار فانی را وداع گفت. شپلق. میله محکم با سر مگان برخورد کرد و مگان را بیهوش کرد. بچه که مطمئن بود مگان مرده با سرعت از اتاق مگان بیرون رفت و به سمت دستشویی روانه شد. داخل دستشویی کلی وقت گذاشت روی تصمیم گرفتن برای اینکه دست هایش که لاک دارن رو بشوره یا نشوره و بعد از ده دقیقه تصمیم خود را گرفت و دست هایش را شست.
- واقعاً چقدر این خاله مگان چیز های باحالی داشت. ای کاش نمی کشتمش ولی بابام حتماً از شکلم خوشش اید.

بعد به سرعت به سمت اتاق خودش و پدرش رفت
.....
همان لحظه در اتاق مگان:
مگان خودش مطمئن بود که مرده و وقتی کمی چشم هایش را باز کرد تعجب کرد که نمرده و هنوز نفس می کشد. به سختی میله پرده را از روی خود برداشت و لنگان، لنگان به سمت تخت رفت و زیر تخت را چک کرد. هیچ چیز انجا نبود به غیر از مخفیگاه لوازم ارایش اضافی اش. فکر کرد که دیوانه شده است. چند بار چشم هایش را مالید و باز زیر تخت رو چک کرد.

- وای... نه. من... من... دیوونه شدم. حالا باید برم تیمارستان. باید هر روز صبحانه و ناهار و شام پر کالری بخورم. دیگه نمی تونم به خودم برسم. هم اتاقی دیوونه ها می شم. من دیوونه شدمممممم.
نترس مگان چند تا نفس عمیق بکش. یک، دو، سه. حالا باید بری مجله دادن اعتماد به نفس به خود در هنگام دیدن ترس هایتان رو بخونی.

وقتی مگان به سمت میز ارایشش رفت دیگر واقعا می خواست سکته کند یک لحظه قلبش وایساد با دیدن ان لحظه.

- ای هیولای نامرد. چرا با من این کار رو می کنی. لاک عزیزم ببخشید که بهت قول دادم بزنمت روی ناخنم ولی نزدمت. ای رژ قشنگم ببخشید که تو رو توی مهمونی دیشب نزدم روی لب هام. سایه سایه ای که بی تو خودمو تک و تنها حس می کنم.

مگان دست از گریه کردن برداشت و شروع به خواندن مجله کرد.
نقل قول:
شما هم از چیزی ترس دارید؟
فکر می کنید هیولایی زیر تخت شما است؟
راه حل شما پیش من نادیا است.
مرحله ی اول اینه که برید و کمی رایحه ی استخدوس را ببویید.
مرحله ی دوم کمی ماسک عسل و خامه و شیر را روی صورت بگذارید برای استراحت.
مرحله ی سوم کمی یوگا کار کنید و یک فنجان قهوه بنوشید
مرحله چهارم به خودتون بگید که هیولایی وجود نداره
و مرحله ی پنجم برای هیولایی که ازش می ترسید تله بگذارید



ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۱ ۰:۰۶:۳۷

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سالن تئاتر هاگزمید ویزادیشن
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۹
#19
رابستن اصلا در کار گریم استعداد نداشت، به هیچ وجه. سعی می کرد کار خود را به درستی انجام دهد ولی گریم کردن از انچه که فکر می کرد هم سخت تر بود.
دلش می خواست حداقل برای خورده نشدن توسط ایوا این کار را خوب انجام دهد تا ایوا از او به عنوان ناهاری استفاده نکند. رابستن سعی داشت ریش های دامبلدور را درست برند ولی نمی توانست.
- خب، این سمت رو باید با زاویه ۱۰ درجه زدن کرده، این ور رو با زاویه ۲۵ درجه و این ور رو هم با ۹۰ درجه‌ تمام کردن شد.

رابستن دامبلدوری با ریش های کوتاه شده با درجات مختلف تحویل تئاتر داد.
- بفرمایید تمام کردن شد.
- رابستن خودت می فهمی اصلا چه کار کرده ای؟ این بود نتیجه ی اعتماد ما به شما؟ حالا بدهیمت به ایوا تا تو را بخورد؟
- نه ارباب تو رو به مرلین من رو به ایوا دادن نشه. من یه بچه کوچولو دارم که من بمیرم دیگه کسی رو داشتن نمی شه.
- ارباب! ارباب! من می تونم به جاش این کار رو انجام بدم؟ لطفاً! قول می دم حسابی ریش هاش رو سفت و دردناک شونه می زنم. لطفاً!
- بسیار خب بهت یک بار اعتماد می کنیم.

مگان به سرعت باد از سالن تئاتر بیرون رفت و چند دقیقه بعد با کلی جعبه ی نقره ای رنگی که از خانه ریدل ها با خود برای احتیاط اورده بود برگشت.
- ارباب من حاضرم.
- خیلی خب فقط یادت باشد به شرطی که ریش هایش را دردناک شانه بزنی اجازه ی این کار را به شما دادیم. حال برو ببینیم چه می کنی.
............
داخل اتاق گریم:
مگان به سرعت در جعبه ها را باز کرد. در هر جعبه مدل های مختلفی از قیچی و لوازم ارایش دیده می شد. مگان یکی از ان شانه ها و شامپو های مخصوص ریش ها را درآورد و به ریش دامبلدور زد.
صدای داد دامبلدور به بیرون اتاق می رسید.
- اخ باباجان ترو به مرلین نکش. اخخخ.

صدای اعتراض شپش های دامبلدور هم به گوش می رسید که دلشان نمی خواست به بیرون از ریش منتقل شوند ولی موقع بیرون امدن از ریش با نگاه های وسوسه انگیز به مو های مگان نگاه می کردند.
- هی، خانم ولمون کن! واو چه مو هایی

مگان به مدت یک ساعت فقط ریش های دامبلدور را شست و شانه زد و تازه شروع به کوتاه کردن ریش دامبلدور کرد.
- خیله خب. پیرمرد بگو ببینم تو چطور تا الان این وضع رو تحمل می کردی؟ بزنم همینجا با همین قیچی کچلت کنم؟
- باباجان. من هم می دان که تو مهربانی. تو رو به مرلین بزرگ این ریش های ما را نزن.
- نمی شود.

مگان با جدیت بیشتری به کوتاه کردن ریش های دامبلدور ادامه داد. دامبلدور فریاد هایی از سر ناراحتی می کشید که به بیرون منتقل می شد.
- اه ریش های زیبایم. اه. اسمان خون بگریید که دیگر ریش هایم مرده اند.
- تو الان شاه لیر رو عوض کردی؟
- چی؟ بله من کردم.
.......
بیرون از اتاق گریم.

ولدمورت بسیار خوشحال بود از اینکه مگان داشت دامبلدور را اذیت می کرد و صدا های داد و فریادش را می شنید. چند دقیقه بعد مگان به همراه دامبلدوری که از لولو به هلو تبدیل شده بود برگشت و پسری نوجوان را هم کنار خود اورده بود.

- ارباب جایزه خوب کوتاه کردنم این پاتر بود که از توی این ریش بیرون اوردم.


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۴۶ دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۹
#20
سلام ارباب.
خوب هستید؟
کمکی در راستای زیبایی نمی خواید.؟
می شه پست شماره ۱۹۲ برج وحشت رو برام نقد کنید؟

ایا پیشرفتی داشتم؟


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.