نام: دراکو مالفوی (بهم دریک، دراک،درام
دلا دما، راکو، اکو هم میگن)
نام خانوادگی:مالفوی
ظاهردراکو پسری بی روح با موهای بور زیبایی است که از کودکی این قیافه مورد تایید خانواده و دوستان بود که خودش نیز به این قیافه نیز علاقه داشته... لازم به ذکر است که وی موهایش را از پدر ش به ارث برده است.
اخلاق شاید اطرافیان او بگویند او بسیار از خود راضی و مغرور است...ولی این کمبود ریشه در زندگی کودکی او و سن مدرسه رفتنش دارد.
او بسیار بد اخلاق است و همیشه قصد دارد سال اولی ها را اذیت بکند.
معرفی شخصیت معرفی شخصیت:(با لحن راز بقا بخوانید) او موجودی موذی... و شیطانی بود که در خانواده ایی مایه دار متولد شد و زندگی خود را اغاز کرد... او انقدر حسود بود که به خانواده خود نیز حسادتت میکرد.
بعد چندین سال ازار مشنگ و غیر مشنگ به هاگوارتز راه پیدا کرد... و انجا ازار خود را ادامه داد...
او موجودی پاچه خوار و دختر کش بود... که در طول سال تحصیلی خود همه را به گور فرستاد...
او علاقه زیادی به لرد دارد و تنها بغل کننده لرد نیز هست
او هم مانند بقیه بقیه اصیل زاده ها...(به جز ویزلی ها) از مشنگ ها و درگه ها متنفر بود و حتی بعد از عاشق شدن بچه اش اسکورپیوس او را از خانواده ترد کرد.
از زبان وی
دقیقا یادم می اید...در حیاط خانه مشغول مسخره کردن مشنگ ها بودم که جغدی از اسمان به زمین امد و نامه من را از مدرسه هاگواتز برایم اورد.
هنگام رفتن به سالن با ان کله زخمی اشنا شدم و قصد دوستی با ان را کردم ولی او به جای من با ان ویزلی بی اصل و نصب دوست شد و من را تحقیر کرد.
در اخر سال تحصیلی گروه ما پیروز شد...ولی ان پیر خرفت با امتیاز دادن به ان کله زخمی ویزلی خوائن و هرمیونی گروه گریفیندر را پیروز کرد.
سال دوم
سال دوم بود معلمی پر حرف و خرفت گیر ما افتاد و ما مجبور شدیم به ان گوش بدهیم...در این سال نیز از من به عنوان نواده سالازار اسلایترین کبیر نیز یاد شد.
سال سوم
زندانی روانی از زندان فرار کرد و جان ما را به خطر انداخت ولی ما اصیل کامل جان به در بردیم.
سال های بعدی
اتفاق زیادی برای من افتاد و باعث شد کینه قدیمی از ان کله زخمی به دل بگیرم...نوزده سال بعد از جنگ هاگواتز با استوریا ازدواج کردم و پسری به نام اسکورپیوس نواده من شد.
تایید شد!ورود یک اصیلزادهی اسلیترینی به ایفای نقش رو به تمام جادوگران با اصالت تبریک میگم.