هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (مالفوی.دراکو)



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹
#11
نام: دراکو...اما بهم دریک، دراک،درام دلا دما، راکو، اکو هم میگن... میتونی انتخاب کنی... دستتو باز میزارم.

نام خانوادگی =مالفوی های... اصیل

گروه: دلبرمان اسلی

ظاهریات:


دراکو مالفوی (متولد ۵ ژوئن ۱۹۸۰) یک پسر بی روح و از خود راضی بور و زیباست با چشمانی خاکستری رنگ

اخلاقیات
:


شاید اطرافیان او بگویند او بسیار از خود راضی و مغرور است...ولی این کمبود ریشه در زندگی کودکی او و سن مدرسه رفتنش دارد.
او بسیار بد اخلاق است و همیشه قصد دارد سال اولی ها را اذیت بکند.

معرفی شخصیت
:


معرفی شخصیت:(با لحن راز بقا بخوانید) او موجودی موذی... و شیطانی بود که در خانواده ایی مایه دار متولد شد و زندگی خود را اغاز کرد... او انقدر حسود بود که به خانواده خود نیز حسادتت میکرد.
بعد چندین سال ازار مشنگ و غیر مشنگ به هاگوارتز راه پیدا کرد و به گروه اسلایترین... و انجا ازار خود را ادامه داد...
او موجودی پاچه خوار و دختر کش بود... که در طول سال تحصیلی خود همه را به گور فرستاد...
او علاقه زیادی به لرد دارد و تنها بغل کننده لرد نیز هست
او هم مانند بقیه بقیه اصیل زاده ها...(به جز ویزلی ها) از مشنگ ها و درگه ها متنفر بود و حتی بعد از عاشق شدن بچه اش اسکورپیوس او را از خانواده ترد کرد.



از زبان وی

دقیقا یادم می اید...در حیاط خانه مشغول مسخره کردن مشنگ ها بودم که جغدی از اسمان به زمین امد و نامه من را از مدرسه هاگواتز برایم اورد.

هنگام رفتن به سالن با ان کله زخمی اشنا شدم و قصد دوستی با ان را کردم ولی او به جای من با ان ویزلی بی اصل و نصب دوست شد و من را تحقیر کرد.
در اخر سال تحصیلی گروه ما پیروز شد...ولی ان پیر خرفت با امتیاز دادن به ان کله زخمی ویزلی خوائن و هرمیونی گروه گریفیندر را پیروز کرد.

سال دوم


سال دوم بود معلمی پر حرف و خرفت گیر ما افتاد و ما مجبور شدیم به ان گوش بدهیم...در این سال نیز از من به عنوان نواده سالازار اسلایترین کبیر نیز یاد شد.

سال سوم


زندانی روانی از زندان فرار کرد و جان ما را به خطر انداخت ولی ما اصیل کامل جان به در بردیم.

سال های بعدی

اتفاق زیادی برای من افتاد و باعث شد کینه قدیمی از ان کله زخمی به دل بگیرم...نوزده سال بعد از جنگ هاگواتز با استوریا ازدواج کردم و پسری به نام اسکورپیوس نواده من شد.


----

جایگزین شد.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۲ ۲۲:۰۱:۲۸


پاسخ به: قرعه های اسرار آمیز هکتور
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹
#12
سلام
هکی... علامه معجون سازی...
امده ایم تا قرعه سه امتیازی با خود ببریم... خودمان داشتیم امدیم شما ناراحت نشین.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹
#13
نام: دراکو مالفوی (بهم دریک، دراک،درام دلا دما، راکو، اکو هم میگن)

نام خانوادگی:مالفوی

ظاهر

دراکو پسری بی روح با موهای بور زیبایی است که از کودکی این قیافه مورد تایید خانواده و دوستان بود که خودش نیز به این قیافه نیز علاقه داشته... لازم به ذکر است که وی موهایش را از پدر ش به ارث برده است.

اخلاق

شاید اطرافیان او بگویند او بسیار از خود راضی و مغرور است...ولی این کمبود ریشه در زندگی کودکی او و سن مدرسه رفتنش دارد.
او بسیار بد اخلاق است و همیشه قصد دارد سال اولی ها را اذیت بکند.


معرفی شخصیت




معرفی شخصیت:(با لحن راز بقا بخوانید) او موجودی موذی... و شیطانی بود که در خانواده ایی مایه دار متولد شد و زندگی خود را اغاز کرد... او انقدر حسود بود که به خانواده خود نیز حسادتت میکرد.
بعد چندین سال ازار مشنگ و غیر مشنگ به هاگوارتز راه پیدا کرد... و انجا ازار خود را ادامه داد...
او موجودی پاچه خوار و دختر کش بود... که در طول سال تحصیلی خود همه را به گور فرستاد...
او علاقه زیادی به لرد دارد و تنها بغل کننده لرد نیز هست
او هم مانند بقیه بقیه اصیل زاده ها...(به جز ویزلی ها) از مشنگ ها و درگه ها متنفر بود و حتی بعد از عاشق شدن بچه اش اسکورپیوس او را از خانواده ترد کرد.


از زبان وی

دقیقا یادم می اید...در حیاط خانه مشغول مسخره کردن مشنگ ها بودم که جغدی از اسمان به زمین امد و نامه من را از مدرسه هاگواتز برایم اورد.

هنگام رفتن به سالن با ان کله زخمی اشنا شدم و قصد دوستی با ان را کردم ولی او به جای من با ان ویزلی بی اصل و نصب دوست شد و من را تحقیر کرد.
در اخر سال تحصیلی گروه ما پیروز شد...ولی ان پیر خرفت با امتیاز دادن به ان کله زخمی ویزلی خوائن و هرمیونی گروه گریفیندر را پیروز کرد.

سال دوم

سال دوم بود معلمی پر حرف و خرفت گیر ما افتاد و ما مجبور شدیم به ان گوش بدهیم...در این سال نیز از من به عنوان نواده سالازار اسلایترین کبیر نیز یاد شد.

سال سوم

زندانی روانی از زندان فرار کرد و جان ما را به خطر انداخت ولی ما اصیل کامل جان به در بردیم.

سال های بعدی
اتفاق زیادی برای من افتاد و باعث شد کینه قدیمی از ان کله زخمی به دل بگیرم...نوزده سال بعد از جنگ هاگواتز با استوریا ازدواج کردم و پسری به نام اسکورپیوس نواده من شد.



تایید شد!
ورود یک اصیل‌زاده‌ی اسلیترینی به ایفای نقش رو به تمام جادوگران با اصالت تبریک می‌گم.


ویرایش شده توسط مالفوی.دراکو در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱ ۲۱:۰۳:۰۱
ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱ ۲۱:۱۵:۰۳


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹
#14
نام:دراکو
فامیل:مالفوی






دراکو مالفوی (متولد ۵ ژوئن ۱۹۸۰) یک پسر بی روح و از خود راضی بور و زیباست با چشمانی خاکستری رنگ .پدر او لوسیوس مالفوی (به انگلیسی:lusiuc malfoy) یک مرگخوار اصیل است. و مادر او نارسیسا بلک یک اصیل زاده از خانواده بلک است . خاله او بلاتریکس لسترانج به مدت سه سال در آزکابان بود که بعد از آنجا فرار کرد . دراکو مالفوی یک اصیل زاده پولدار زیبا است او در ۱۱ سالگی به هاگوارتز فرستاده میشود تا جادوگری را به خوبی یا بگیرد . دراکو در 16 سالگی یک مرگخوار میشود و توسط لرد ولدمورت ماموریت میابد که البوس دامبلدور را بکشد و مرگخواران لرد سیاه را به هاگوارتز ببرد. اما به دلیل اینکه قلب مهربانی دارد فقط میتواند دامبلدور را خلع سلاح کند . که در پی این موضوع ابر چوب دستی آلبوس دامبلدور به مالکیت او در می آید . که بعد از آن هری پاتر بدون آنکه خودش بداند با خلع سلاح کردن دراکو مالفوی مالک ابر چوب دستی میشود .

دراکو در هاگوارتز

دراکو مالفوی در هاگوارتز در اولین روزی که هری پاتر را میبیند در ردا فروشی است که با او میخواهد دوست شود و هری هم با او دوست میشود ولی بعد ها وقتی در هاگوارتز هم دیگر را میبینند هری با دراکو دست نمی‌دهد و باعث میشود دراکو با او دشمن شود و همیشه معتقد باشد که هری پاتر و رونالد ویزلی(دوست هری پاتر) را دو دست و پا چلفتی بنامد. دراکو در گروه اسلیترین دوست هایی دارد به نام گراب ، گویل و پانسی پارکینسون و...این دوست ها همیشه دوست او هستند ولی گراب و گویل دو مرگخوار هستند که در داستان هری پاتر و جام اتش معلوم میشود.دراکو در هاگوارتز تنها سورس اسنیپ را دوست دارید و فقط برای این او را دوست دارد که همیشه به او نمره ی کامل ولی به هری پاتر نمره ی افتضاح میدهد دراکو مالفوی معهتقد است دامبلدور یک پیر خرفت است و باید از هاگوارتز برود... وی در آخر با آستوریا گرین گراس ازدواج میکند .


___________


دراکوی عزیز امیدوارم ناراحت نشی که این بار هم معرفیت تایید نمیشه. البته به خاطر کپی بودنش!
مساله فقط کوتاه و بلندی نیست. همون‌طور که نوشته بودم، باید به دراکو از دید خودت نگاه کنی. به این خاطر من معرفی قبلیت رو خیلی بیشتر دوست داشتم و فقط کافی بود کمی کامل تر باشه.
عجله نکن. یکمی فکر کن و با خلاقیت خودت یک معرفی برای دراکو بنویس. بالاخره مدت‌ها قراره با این شخصیت ایفای نقش کنی و باید توی ذهنت تمام ویژگی‌های شخصیتیش رو داشته باشی.


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱ ۱۹:۳۳:۳۵
ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱ ۱۹:۳۴:۲۴


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹
#15
اسم: دراکو

فامیلی =مالفوی دونه دونه... خیلی تیزو گرونه...

گروه:اسلایترین

معرفی شخصیت:(با لحن راز بقا بخوانید) او موجودی موذی... و شیطانی بود که در خانواده ایی مایه دار متولد شد و زندگی خود را اغاز کرد... او انقدر حسود بود که به خانواده خود نیز حسادتت میکرد.
بعد چندین سال ازار مشنگ و غیر مشنگ به هاگوارتز راه پیدا کرد... و انجا ازار خود را ادامه داد...
او موجودی پاچه خوار و دختر کش بود... که در طول سال تحصیلی خود همه را به گور فرستاد...
او علاقه زیادی به لرد دارد و تنها بغل کننده لرد نیز هست
او هم مانند بقیه بقیه اصیل زاده ها...(به جز ویزلی ها) از مشنگ ها و درگه ها متنفر بود و حتی بعد از عاشق شدن بچه اش اسکورپیوس او را از خانواده ترد کرد.



_____


سلام.
معرفیت خیلی کوتاه بود. مسلما همه‌ی ما چیزهای زیادی از دراکو می‌دونیم ونوشتن در موردش زیاد سخت نیست. پس یکمی به این فکر کن که توی ایفای نقش، دوست داری روی کدوم ویژگی‌های دراکو و چه بخش‌هایی از زندگیش مانور بیش‌تری بدی، یا حتی بعضی از ویژگی‌هاش رو مثل کاریکاتور بزرگنمایی کنی، یا جزییاتی بهش اضافه کنی و با توجه به این موارد، معرفی کامل‌تری بنویس.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱ ۱۹:۲۰:۰۰


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹
#16
من دراکوی... باهوشم... قشنگ مثل خرگوشم... هر موقع کاری ندارم...سر به سرت میذارم...
دیگه چی بگم بفرستم... اسلایترین... دیگه... از ایدیم... هم معلومه... دیگه میرم... اسلایترین...

ویژگی هام... که معلومه... شجاعم... ما در مواقعی که جون خودم در خطر نباشه... ... هوش خوبی دارم... و اینکه هی دوس دارم کنایه بزنم...


ویرایش شده توسط مالفوی.دراکو در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱ ۱۹:۱۰:۱۷


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹
#17
تصویر کوچک شده

قطره های باران بر روی زمین می چکیدند و تمام خیابان ها را از دست بدی ها پاک میکردند... دقیقا میشد بوی باران رو استشام کرد فقط اگه در خطر نبودی!
باران و بوی عرق مرگخواران نفس کشیدن را سخت میکرد... تا چند دقیقه قبل امیدی بود.. ـولی الان ان امید از دست رفته بود.. خودش را سر زنش کرد! به خاطر اشتباه او الان همه در خطر بودند...

از میان جوب های گل گذشتن... از کنار دیوار ها هم گذشتند.

دیگر میشد مقصد را دید...«کاخ مالفوی ها» بله کاخ دشمن قدیمی و رقیبش...دیگر راه فراری نداشت...

-اومد؟!
صدای دراکو بود...که از خوشحالی به بالا و پایین میپرید و زلزله ایجاد میکرد...که در این قسمت پدر دراکو تصمیم گرفت او را از این کار منع کند...که فهمید اگر نصیحتش بکند...هم داستان مارا خراب میکند و هم ان دیالوگ اگه به بابام گفتم را تکرار میکند...و کلا فرضیه داستان رولینگ را زیر سال می برد

پس پدر دراکو به خاطر این دلیل بسیار قانع کننده تصمیم همینطوری بی تفاوت رد شود.

هری که این وضعیت را دید...رو به هرمیونی و رون کرد و گفت:
-من یه فکری دارم!


نقشه هری با دقت طراحی نشده بود...و هری بلکه نمی ترسید بلکه خوشحال بود که چند نفر را در این راه فدای خودش یعنی پسر برگزیده کند...
پس چرخی صد هشتاد در جه زد و گفت...من هری باهوشم قشنگ عین خرگوشم...هر موقع کاری ندارم سر به سرت میذارم...
بله نقشه اش کار کرد دراکو عصبانی و با تمام قدرتش عین دریر در زمین فرم رفت و کاخ مالفوی ها را منحل کرد.


________

سلام.
متنت از دو قسمت کاملا نامربوط تشکیل شده. تا قبل از اولین دیالوگ، یه فضاسازی سرد و دلهره آور رو داریم. همه چیز کاملا جدیه. از اون جا به بعد یک دفعه داستان کاملا کمیک و کاریکاتوری می‌شه. اون فضاسازی هیچ کمکی به بخش دوم داستان نمی‌کنه. اما نکته‌ی مثبت این‌جاست که هر کدوم این دو قسمت رو اگر جدا از هم و به تنهایی در نظر بگیریم، خوبن! هم تصویرسازی‌های بخش اول هم شوخی‌های بخش دوم.
قطعا در ادامه این اشتباه رو تکرار نمی‌کنی تا نوشتت هدر بره و در جای خودش از توانایی انتقال و برانگیختن احساسات نوشته هات استفاده می‌کنی و در جاش از توانایی طنز نویسیت.

تایید شد!
مرحله‌ی بعد: کلاه گروه بندی!


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۱ ۱۶:۱۱:۵۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.