هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۲۱:۰۲ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲
#11
مرگ بر تو سلسیتنا ، من ارباب شما رو به زانو درآوردم ، مورفین که دیگه جای خود داره ، مردک از بس استعمال کرده داره میمیره دیگه ، کلاه وزارت رو سرش واینمیسته ، بعد تو میگی من عین اون نشم ؟!

مرسی از اینکه به فکر من و محفلی که نابود نشه ، شما بی زحمت برو سر اربابتو شونه بکش


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۲
#12
چارلی ویزلی :

چارلی عزیز ، دلیل اینکه به قولِ شما خانه ریدل چقدر جذابه ، این هست که اعضاش سعی خودشون رو میکنن که جذاب بشه .


الستور مودی :
منم موافقم با این مسئله ، بزن تاپیکش رو هر وقت خواستی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹ سه شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۲
#13
ای لارت... فایرنز بوقی !

کجایی تو که خبری ازت نیست ؟ توی این مدت با موفقیت سر دامبلدور رو زیر آب کردم ، ولدمورت رو تحت امر خودم درآوردم و تو هم الان مجبوری جلوی من زانو بزنی و بعد از دقایقی توجیه شدن وارد محفل بشی ... موهاهاها ، برو دفتر توجیهات که من اومدم


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: بررسی پست های محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲
#14
نقد پست شماره 288 دره گودریک نوشته شده توسط پروتی پاتیل

خوب بود ، با اینکه کوتاه نوشته بودی ولی سوژه رو نسبتا خوب جلو بردی . بی روح بود پستت ، نیاز به فضاسازی بیشتری داشت که میتونستی با یکی دو تا شکلک بیشتر ، هم اون بی روح بودن رو از بین ببری و هم فضاسازی خوبی برای شخصیت های رول به کار ببری .


نقل قول:
بلاتریکس در دل هوش و ذکاوت بی پایان لرد سیاه رو ستایش کرد

بخشی که نقل قول کردم به نظرم درست نیست ، اینکه مرگخوارا نمیدونستن وقتی یه مکان نمود ناپذیر میشه طلسمی هم روش اثر نمیکنه ، به نظر ولدمورت احمقانه بوده ، یعنی دونستن ِ این مسئله از طرف مرگخوارا رو یه چیز بدیهی میدونست ، و وقتی همچین چیزی رو بدیهی میدونست ، دیگه هوش و ذکاوت طلقی نمیشه که بلاتریکس بخواد ستایش کنه . ستایش کردن برای هوش و ذکاوت ، باید برای چیزهای خیلی خاص و مهمی باشه معمولاً ، نه چیز هایی که دانش آموزای هاگوارتز خیلی خوب بلد هستن !

نقل قول:
هری جلو اومد و پس از گفتن وردی زیر لب دست های بلاتریکس و لرد رو باز کرد

من همیشه اهمیت دادم به اینکه وقتی قراره طلسمی صورت بگیره ، نحوه ی انجام و شکل گرفتنش وصف بشه که خیلی تاثیر زیادی در زمینه ی فضاسازی داره ، بعد اینکه طوری نوشتی که آدم فکر میکنه بدونِ چوبدستی طلسمش رو انجام داده . چیزی که همیشه برای خودم تو کتابای هری پاتر جالب بوده این بوده که ببینم چه وردی رو میخونن و چطوری و در چه جهتی مثلا چوبدستیشون رو میگیرن و چه نوری ازش خارج میشه و کلا وصف کردن انجام یک طلسم .

نقل قول:
رون هم ظرفی کثیف که سوپی بی نهایت بدبو و بد منظره درش بود جلوشون گذاشت.

فضاسازی میتونه از خیلی چیزهای ابتدایی و مسخره شروع بشه اصلا و تاثیر زیادی هم بذاره ، به جای اینکه بنویسی بد منظره ، میتونستی توی یک سطر مثلا وصفش کنی که چه رنگی بود و شکل ظرف چه شکلی بود ، کاسه بود ، بشقاب بود ، آهنی بود ، شیشه ای بود ، تو سوپ چه چیزایی داشت و اینها . فضاسازی یعنی اینکه تو طوری بنویسی که خواننده خودش رو توی اون شرایط حس کنه ، حس کنه که داره به اون ظرف کثیف نگاه میکنه ... و هر چیز بیشتری تو وصف کنی از شرایط ، بیشتر میتونی به خواننده کمک کنی که خودش رو توی اون شرایط حس کنه .

اولا اینکه سعی کن بین دیالوگ هات یه اینتر بزنی و بین دیالوگ اول با دیالوگ دوم یه فاصله ای بندازی . بعد اینکه نوشتی :

نقل قول:
هری که نیشخندی بر لب داشت گفت:"هدیه ی کرچره .دامبلدور قصد داشت یه چیزه بهتر براتون بفرسته اما به نظر کریچر اینم خیلی براتون زیاده."

با توجه به ابهت و قدرت ولدمورت ، هری همیشه ولدمورت رو "تو" خطاب کرده و خیلی گستاخانه برخورد کرده ، اینکه نوشتی "براتون" یه مقدار اون افکار خواننده رو بهم میزنه ، چون خیلی تفاوت داره با شخصیت هری .

و اینکه نیازی نیست بعد از گفت: از علامت دبل کوتیشن (") استفاده کنی . البته این کاملاً به خودت بستگی داره که اگر دوست داری استفاده کنی ، ولی خب در کل نیازی نیست .

در کل خوب بود ، اگر این نکات رو توجه کنی بهشون بهتر هم میشه .
موفق باشی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: گفتگو با ناظر
پیام زده شده در: ۱۰:۲۲ چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۲
#15
منم مرلین جان اگر میخوای درخواست ایجاد تاپیک جدید بدی از همین الان تایید نشد ! اگر هم میخوای توجیه بشی در مورد محفل ، بیا دفتر توجیهات شما


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: بررسی پست های محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲
#16
نقد پست شماره 286 دره گودریک نوشته شده توسط بانوی چاق

اولاً اینکه سوژه رو فوق العاده کند پیش بردی ، یعنی توی یک پست تنها چیزی که مطرح کردی این بود که آیلین از جاش بلند شد و گفت نقشه داره ! چیزی که خیلی خیلی خیلی اهمیت داره این هست که توی یه پست نه انقدر یه سوژه سریع پیش بره که خواننده متوجه نشه چی شد و سردرگم نشه ، نه اینکه انقدر کند پیش بره که هیچ اتفاقی نیفته و خواننده پشیمون بشه که اصلا اون پست رو خونده . باید سعی کنی طوری بنویسی که سوژه به تو نیازمند باشه نه طوری که اگر پستت حذف بشه هم هیچ اتفاقی در اصل ماجرا نیفته .

مورد دوم اینکه باید سعی کنی با سوژه پیش بری ، پست قبلی به اندازه ی کافی سوژه رو کش داده بود و روی یه موضوع بیش از حد تمرکز کرده بود ، توی این پست بهتر بود سوژه رو پیش میبردی و به جای اینکه از آیلین بنویسی و اینکه بلند میشه و نقشه میگه ، مثلا با یه دیالوگ از سالازار مرگخوارا رو به میدان گریمولد منتقل میکردی و اونجا دیالوگ ها رو ادامه میدادی .

مورد بعد اینکه هیچوقت برای یک دیالوگ از چندین شکلک پشت سر هم استفاده نکن ، شکلک ها هر کدومشون به تنهایی قادرن که حالات افراد رو بیان کنن ، لازم نیست چندین شکلک بزنی و سردرگم کنی خواننده رو . معمولاً وقتی تعداد شکلک ها از یکی بیشتر بشه ، خواننده توجهی بهش نمیکنه .

مورد چهارم اینکه وقتی میخوای دیالوگ بنویسی ، دو نقطه رو که میذاری همون جلوش دیالوگ رو بنویس ، اینکه دو نقطه بزنی و بری سطر پایین تر و آندرلاین بذاری و دیالوگ رو بنویسی خیلی خسته کننده میشه !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: بررسی پست های محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲
#17
نقد پست شماره 672 خانه شماره دوازده گریمولد نوشته شده توسط الستور مودی

اولین نکته اینکه استفاده از شکلکت اصلا خوب نبود ، برای دیالوگ ولدمورت اصلا لازم نبود از شکلک استفاده کنی . ولدمورت خیلی ابهت داره و دیالوگ هاش به تنهایی میتونن حس و حالش رو به خواننده منتقل کنن ، من پیشنهادم اینه که براش از شکلک استفاده نکنی وقتی جدی مینویسی . دیالوگ بعدی که نوشتی از بلاتریکس که : "ارباب. ارباب قسم می خورم..." خودش میتونه به خواننده حس اینکه ولدمورت عصبانی هست و با ناراحتی دیالوگ قبلی رو گفته رو منتقل کنه .

برای دیالوگی که از بلاتریکس نوشتی "جسارتا بله... سرورم " استفاده از این شکلک فوق العاده بد بود ، تو وصف کردی که ولدمورت بلاتریکس رو شکنجه داده چند لحظه قبلش و حالش مشخص هست ، استفاده از این شکلک ، بار طنز رو اضافه کرده و کاملاً اشتباه بود. همونطور که گفتم بارها ، شکلک ها همونقدر که میتونن به فضاسازی رول کمک کنن و حالات گوینده های دیالوگ ها رو نشون بدن ، همونقدر هم میتونن فضاسازی ای که توسط متن صورت گرفته و کفایت میکنه رو از بین ببرن .

جا برای فضاسازی بیشتری بود برای پستت ، نوشتی :
نقل قول:
نیازی نیست قسم بخوری.من همه چی رو میدونم. تو بارها آزمون لیاقت پس دادی و موفق بودی. اما این اولین بارت هم نیست که در یک ماموریت مهم شکست می خوری! کروشیو!


یکسری از حالات رو اگر نشون بدی خیلی بهتر هست ، و من تاکیدم روی این هست که وقتی شخصیت داستان میخواد جادو بکنه ، حتما فضاسازی صورت بگیره ، جادو کردن ها یکی از جذابترین بخش ها توی کتاب هری پاتر بودن و خواننده خیلی مشتاق هست که بدونه جادو به چه صورت انجام میشه ، اینکه چطور فرد چوبدستیش رو در میاره ، چطور هدف میگیره ، وقتی ورد رو بر زبون میاره چه نوری از چوبدستی خارج میشه و چطوری به هدف برخورد میکنه ، اینها خیلی میتونن روی خواننده تاثیر بذارن . وقتی میخوای رول بنویسی ، باید خودت رو جای خواننده بذاری و بگی که اگر خودت بودی دوست داشتی در اون لحظه چه چیزی رو بخونی .

سعی کن استفاده از سه نقطه رو کمتر کنی ، هر علامت نگارشی ای باید به اندازه استفاده بشه ، قبلاً علامت تعجب خیلی مورد استفاده قرار میگرفت توی رول ها ، به صورتی که نویسنده میخواست نقطه بذاره علامت تعجب میزد ، میخواست ویرگول بذاره تعجب میزد ، دیالوگ عصبانی مینوشت تعجب میذاشت و کلا برای هر چیزی از علامت تعجب استفاده میکرد که مورد انتقاد قرار میگرفت همیشه . شما هم سعی کن در حد معمول استفاده کنی ، برای مکث میتونی از ویرگول استفاده کنی ، لازم نیست حتما سه نقطه باشه .

از بولد کردن متن فقط برای مکان ها و اینها استفاده کن ، برای دیالوگ ها استفاده نکن ، نظم پست رو بهم میزنه و کلا جالب نیست . همین که نوشتی بلاتریکس نعره زد ، خواننده متوجه میشه که دیالوگ رو با چه حالتی گفته ، دیگه لازم نیست که بولد کنی برای تاکید بیشتر .

نمیدونم به شما بود گفتم یا به کس دیگه ای ، این نکته خیلی خیلی اهمیت داره که وقتی مینویسی "تدی با لحن معصومانه ای می گوید:" اون دو نقطه ای که میذاری یعنی میتونی دیالوگت رو بنویسی ، اینکه دو نقطه میذاری و اینتر میزنی و سطر پایین خط تیره میذاری و دیالوگ رو مینویسی ، کاملا اشتباه هست و اصلا جالب نیست ، ظاهر پستت رو هم خراب میکنه کامل ، میتونی بنویسی :

تدی با لحن معصومانه ای می گوید: عمو دامبل چرا ساعت کاری موزه رو نیمه شب شب چهاردهم هر ماه اعلام نمی کنی تا من از مرگخوارا پذیرایی کنم؟

موفق باشی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۱۲:۴۹ دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۲
#18
خلاصه سوژه


همزمان با جنگ هایی که بین مرگخواران و محفلی ها صورت گرفته ، خدایان جادوگری در خانه ریدل ها ظاهر میشن و ولدمورت رو به خاطر جرم هایی که مرتکب شده بود به اعدام محکوم میکنن و تنها راه فرار از اعدام رو رضایت دامبلدور از ولدمورت اعلام میکنن . لرد در تلاش برای نجات یافتن و بروز چهره ی معصومانه، توانست مخفلیان را فریب دهد ولی دامبلدور برای امتحان صداقت ولدمورت، آزمونی را برای وی تدارک می بیند! ولدمورت باید به مقر محفل ققنوس می رفت و تحت امر کریچر، جادوگر خوبی می بود!

خدایان جادوگری گردنبندی رو به گردن ولدمورت و بلاتریکس که همراهش در خانه گریمولد هست میندازن که مانع از اجرای جادوی سیاه توسط اونها میشه و حتی از گردن اونها هم باز نمیشه و اونها مجبور هستن مثل جن های خونگی کار کنن و غذا بخورن و لباس بپوشن . دستورهای کریچر به ولدمورت هم باعث عصبانیت لرد میشه و پی راهی برای خلاصی از این موقعیت میگردن .


ادامه سوژه

دامبلدور دستی به ریش های نقره فامش کشید و به آرامی به سمت ولدمورت قدم برداشت ، محفلی ها هم پشت سر او برای ولدمورت چنگ و دندان نشان میدادند . رون هم که بر اثر چوبدستی فرو شده در گلویش از خواب پریده بود ، با سردرگمی به آنها نگاه میکرد و گلویش را میمالید .

- تو نتونستی از وظیفه ای که بهت محول شده بود سربلند بیرون بیای تام ، فکر میکنم تنها راهی که برامون مونده این هست که تو رو به خدایان تحویل بدیم

الستور مودی پشت سر دامبلدور غرولندی کرد و گفت : مطمئنم شوخی میکنی دامبلدور ، من خودم تمام جادوهای سیاه رو روش اجرا میکنم !

پروتی گفت : تازه پرسی گفته بود که یه جلسه ی توجیهی باید برای ولد... ولدمورت بذاره !


سویی دیگر ، خانه ریدل ها

ایوان با عصبانیت از این طرف به آن طرف میرفت و زیر لب چیزهای نامفهومی را زمزمه میکرد. مورفین و سالازار روی یکی از کاناپه های خاک گرفته و رنگ و رو رفته ای که نزدیکی صندلی مخصوص لرد ولدمورت بود نشسته بودند و با چشمهایشان رفت و آمد ایوان را تعقیب میکردند .

آنتونین سکوت را شکست و با صدای نسبتاً بلندی گفت : من دیگه نمیتونم و به گردنبند کهنه و کثیفی که از گردنش آویزان شده بود اشاره کرد و ادامه داد : مثلا ارباب مدال افتخار به من داده ، من باید برم همه ی محفلی ها رو نابود کنم و برگردم .

آماندا پرسید : برگردی یعنی دَمَر بشی ؟

آنتونین :

مورفین کمی خودش را جا به جا کرد و پرسید : آنتونین جداً تو چی میزنی ؟ من که انقدر چیزای خوب استعمال میکنم نصفِ تو هم نمیتونم توهم بزنم .

ایوان به جامی که روی زمین افتاده بود لگد زد و به مورفین نزدیک شد و قاطعانه گفت : میریم به خانه ی گریمولد که ارباب رو نجات بدیم مکثی کوتاهی کرد و ادامه داد : حتی اگر لازم باشه ، توی خدمت به محفلی ها به ارباب کمک میکنیم !



چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: بررسی پست های محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۰:۰۰ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲
#19
نقد پست شماره 283 دره گودریک نوشته شده توسط الستور مودی

کمبود شکلک توی پستت به شدت احساس میشد ، اینکه بتونی شناسایی کنی که کدوم دیالوگ ها نیاز به شکلک دارن خیلی مهمه . و اینکه سعی کن هیچوقت از دو سه تا شکلک پشت سر هم برای یه دیالوگ یا یه بخش استفاده نکنی . وقتی تو مینویسی محفلی ها : و اون شکلک چوب به دست رو میزنی ، کفایت میکنه ، تکرار این شکلک فقط میتونه زننده کنه ! مثل اینکه یه جوک رو سه بار تعریف کنی !

ما هیچوقت وسط رول ، چیزی رو برای خواننده توضیح نمیدیم و تفهیم نمیکنیم

نقل قول:
( درواقع مرحله ی اول آزمون دامبلدور که می خواست ولدمورت رو به ستوه بیاره همین جا بود...)


اگر لازم باشه همچین چیزی رو اشاره کنی ، میتونی انتهای متن اصلی بنویسیش ، یعنی میتونستی بنویسی :

نقل قول:
نیمه بیهوش بود که رون غلتی می زنه و ولدمورت از نیمه بیهوشی به نیمه جونی تغییر حال می ده و مرحله ی اول آزمون دامبلدور که در راستای به ستوه آوردن ولدمورت بود انجام میشه .


در واقع باید طوری این توضیحت رو لا به لای متن بذاری که خواننده فکر نکنه تو داری بهش توضیح میدی ، مثل جوکی نباشه که بیای برای مخاطبت توضیح بدی و تحلیلش کنی که اثر منفی نذاره . امیدوارم متوجه منظورم شده باشی .

مسئله ی بعد همون چیزی هست که خودت هم توی پست درخواست نقد بهش اشاره کردی ، هر چیزی برای جالب شدن و بامزه شدن حدی داره ، البته سوژه ای که شما ادامه دادی ، از خیلی قبل تر از این خراب شده بوده ، ولی خب ، چیزهایی که توی این پست ها نوشته شده ، میتونست مربوط به پیتر پتی گرو باشه ، نه شخصیتی مثل ولدمورت ! ما توی طنز نوشتن دستمون باز هست ، کلا تا حالا برای همه جور شخصیتی طنز نوشته شده ، ولی ولدمورت و دامبلدور استثنا هستن . البته کسایی هم بودن که با این دو تا شخصیت طنز نوشتن و فوق العاده هم شده ، ولی چیزی هست که نیاز به خیلی وقت و کار داره که بتونی چیز جالبی در بیاری که زننده نباشه .

و اینکه یکسری کلمات رو باید توجه کنی که بهترین معادلشون رو پیدا کنی برای رول . ما همیشه بصورت عامیانه یه طوری حرف میزنیم و بصورت مکتوب طوری دیگه . این رو باید توجه کنی بهش . مثلا نوشتی

نقل قول:
هری و دامبلدور و چند تا از محفلی ها پشت در کمین کرده بودن و منتظر همین لحظه بودن و می خواستند برن تو که دامبلدور مخالفت می کنه و یواش می گه:


اینجا میتونی از عباراتی مثل : به آرامی زمزمه کرد ؛ یا زیر لب گفت ؛ یا به آرامی گفت استفاده کنی . خیلی بهتر و قشنگتر میشه .

نکته ی خاص دیگه ای به ذهنم نمیرسه ... این مسائل رو توجه کنی ، میتونیم به موارد بعدی اشاره کنیم برای دفعات بعد .

موفق باشی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: بررسی پست های محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۲
#20
نقد پست شماره 149 قلعه روشنایی نوشته شده توسط رون ویزلی


اولا اینکه چیزی که تا حالا بارها و بارها و بارها بهش تاکید شده هم از طرف من ، هم از طرف لرد ولدمورت و هم از طرف سایرین ، این بوده که ما توی رول های محفل و مرگخوار ، حق نداریم سوژه ها رو ژانگولری پیش ببریم و خراب کنیم . شما توی این رولی که نوشتی کاملا سوژه رو خراب کردی . این مسخره ترین کار هست که شما چون محفلی هستی یا چون مرگخوار هستی ، یه پست ده خطی بزنی و توی اون پست زحمتِ ده نفر که قبل از شما سوژه سازی کردن رو از بین ببری و یهو بگی همه نیروهای طرف مقابل از بین رفت و ورق به سودِ محفل برگشت !

در واقع اینکه توی رول محفل قوی تر باشه یا مرگخوارا هیچ سودی برای هیچکسی نداره . چرا یه وقتی هست که سوژه آروم آروم پیش میره و ورق به سمت محفل برمیگرده ، ولی اینکه شما تا آخرین لحظه میگی که مرگخوارا پیروز میشن و هاگوارتز مالِ ولدمورت میشه و یهو تو دو خط میگی که اژدهای محفلیا اومد و کلی نیرو همراهش بود و کل نیروهای مرگخوارا رو نابود کرد ، خیلی مسخرست. چون ما اینجا رول نویسی میکنیم ، فیلم هندی نمیسازیم که بخوایم همچین کارهایی بکنیم توش .

پیشنهادِ من اینه که شما همون سوژه ای که تو رول ها هست رو ادامه بدی ، و خیلی آروم و بدونِ عجله پیش بری برای تغییر دادن سوژه . شما میتونستی توی این رول اشاره کنی که مثلا هاگرید یهو به ذهنش رسید که میتونه از نوربرت کمک بگیره و بره دنبالِ نوربرت بگرده و اینها ، که این خودش برای به سر انجام رسیدن به سه چهار تا پست نیاز داره .

چند تا اشکال تایپی و اینها هم توی رولت بود که سعی کن بهشون توجه کنی حتما . و اینکه بین خطوطی که بولد میکنی با سایر متن یکی دو تا اینتر بزن و فاصله بنداز که اون ظاهر قشنگ پست حفظ بشه و خراب نشه .

موفق باشی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.