wand

روزنامه صدای جادوگر

wand

پاسخ به: نشست اسلیترین
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 فروردین 1396 18:12
تاریخ عضویت: 1396/01/02
: سه‌شنبه 18 مهر 1396 19:34
از: زير سايه ى ارباب
پست‌ها: 240
آفلاین
لوسيوس لرزان و پا پيچ خوران، جلو رفت.
-اهم...خب! بابا ! كار تو بود ؟
-نه!
-خيلي خب.تبرعه...

جمله ى دراكو هنوز كامل از دهنش خارج نشده بود، كه متوجه انگشت مبارك لرد سياه شد؛ با در نظر گرفتن دفعه پيش كه خطرى تهديدش نكرده بود، دوان دوان به سمت لرد رفت.
-اِم... بله سرورم؟

لرد سياه نفس عميقى كشيد...نفس عميق تــــرى كشيد...و باز هم عميق تــــــــــر...! ولي خب متاسفانه نفس عميق هميشه جواب گو نيست !
-آخه تسترال...مانتيكور كوهى... آخه دم انفجارى چرنده...
-خزنده ارباب!
-كروشيو ...از ارباب غلط ميگيرى ؟ يه آوادا بزنم نصف شي ؟

هكتور كه هنوز ميلرزيد، غش كردن رو ترجيح داد و با صورت، پخش كف سالن شد!
-خب...بلا بگو ببينيم كجا بوديم ؟

بلا كمي بالا و پايين پريده، مقاديرى شيرين بازى درآورده، كمى عشوه مانتيكورى اومده و با دريافت دو سه كروشيو، زبون باز كرد:
-دم انفجاري چرنده بوديم ارباب !

لرد كه عصبانيتش رو به ياد آورده بود، ادامه داد:
-آها ! آخه دم انفجارى چرنده، بزنم نصفت كنم ؟ ميپرسي كار تو بود و انتظار داري بگه آره ؟ ذهنش رو بايد بخوني غول غارنشين. ذهنش رو ! سيوروس...تو ادامه بده...!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 فروردین 1396 17:06
تاریخ عضویت: 1396/01/02
: سه‌شنبه 18 مهر 1396 19:34
از: زير سايه ى ارباب
پست‌ها: 240
آفلاین
خلاصه:
قرار شده كه همه مرگخوار ها پرواز بدون جارو رو از لردسياه آموزش بينين ، ولى خب سخته. لرد سياه دستور ميده برن و بال در بيارن...اما تلاش هاي مرگخواران بي نتيجه بوده؛ در نهايت تصميم ميگيرن از خودشون بادبادك درست كنن و لينى به عنوان نسخه آزمايشى انتخاب ميشه.
___________________

-خب. اين لينى، اينم پشت بوم ! حالا چيكار كنيم ؟

بلوينا نگاه عاقل اندر صفيحى به رز انداخت.
-گفتم كه...بايد صافش كنيم و بعد...
-ميدونم... ميدونم، اما مساله اينه كه چجوري صافش كنيم كه له نشه ؟

هكتور با خوشحالى بالا و پايين پريد.
-واااى ! بياين ! بازم معجون هاى من به دادتون رسيد...! بايد بذاريمش زير پاتيل معجونام، صاف صاف ميشه!
-تسترالِ بى مغز، له ميشه اونجورى!

رودولف، ليني رو كه تازه به عمق فاجعه پى برده بود و جدي تر سعى در فرار داشت، محكم نگه داشت.
-يه راهى كه زنده بمونه، له هم نشه ولى صاف شه...آها فهميدم !

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 فروردین 1396 16:12
تاریخ عضویت: 1396/01/02
: سه‌شنبه 18 مهر 1396 19:34
از: زير سايه ى ارباب
پست‌ها: 240
آفلاین
‎نام: آستوریا گرینگرس

‎گروه: اسلیترین

‎سن: جوان

‎چوبدستی: چوب درخت سرخدار و ریسه قلب اژدها به طول سی و هفت سانتی متر

‎علایق: جادوی سیاه

آستوریا خواهر دفنی گرینگرس و همسر دراكو مالفوى، عضو گروه اسلیترین است.
‎از دوران تحصیل در هاگوارتز علاقه ی زیادی به جادوى سياه داشته و هر بار نمراتش، باعث می شد معلمانش ناچار به چشم پوشي از تخلفاتش شوند.


معرفی شخصیتت یه کمی کوتاهه. اما بعدا میتونی برگردی و تکمیلش کنی.
خوش اومدی.
تایید شد.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط رز ویزلی در 1396/1/8 16:26:59


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 فروردین 1396 15:25
تاریخ عضویت: 1396/01/02
: سه‌شنبه 18 مهر 1396 19:34
از: زير سايه ى ارباب
پست‌ها: 240
آفلاین
اى پير ترين كلاه

من يك اصيل زاده ام...و... چي...؟ نه...! اصلا دورگه نيستم.. كي گفته؟... نه كاملا اصيل زاده ام.
براى رسيدن به چيزي كه ميخوام ، هر مانعى سر راهم باشه برميدارم و از فدا كردن هيچ چيزي دريغ نميكنم، اما وقتى بهش ميرسم، ديگه جذابيتى نداره و بايد بهترش رو بدست بيارم...
از هيچي نميترسم..چي...از مرگ...؟ نه بابا كلاه، مرگ كه ترس نداره...!
كافيست ديگر...گروهمان را بده بريم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
ارسال شده در: دوشنبه 7 فروردین 1396 20:04
تاریخ عضویت: 1396/01/02
: سه‌شنبه 18 مهر 1396 19:34
از: زير سايه ى ارباب
پست‌ها: 240
آفلاین
عكس شماره نه

طبق معمول هر روز، اتل،متل،
توتوله و پيتر قد كوتوله، مشغول چريدن...آخ..! آها، ببخشيد...! چرخيدن در حياط هاگوارتز بودندى كه ناگهان، اتل، گل پسرى رشيد، اصيل زاده و دوست داشتنى را از دور مشاهده نمودندي...!
-آي...آي، واتسيد...نه، واسيديد...اه، نه، واسيتيد !

جيمز با سعي و تلاش بسيار اين جمله را گفتندى و سيريوس دو دستى بر سر خود كوفتندى !
-جيمز، دلبندم، واسيتيد نه وايستيد... مگه سيوروس اسنيپ و ديدي كه باز لكنت گرفتى ؟

ولى ديگر نه جيمزي آنجا باقي مانده بودندي، نه پيتري و نه حتي ريموسي ! چراكه هر سه دوان دوان و پا پيچ خوران، به دنبال تنبان تميزي به داخل قلعه پناه بردندى!
و در اين ميان، يك سيريوس بلك مانده بودندي و يك شاخ شمشاد به نام سيوروس اسنيپ!
-اِه... سلام... چيزه... من...!

ولي حرفش را قورت دادندى و فرار را به قرار ترجيح دادندي ! ولي افسوس كه كمي دير جنبيدندي و طلسم "وايستانَندِه" به پس كله اش خوردندي و به ناگه صحنه تار شدندى و كمى صداى آخ و اوخ به گوش رسيدندي و سپس، اسنيپ، از ميان گرد و غبار بيرون آمدندى.
دختران جيغ و سوت كشيدندى و چندى تاب نياوردندى و غش كردندى.
و در انتها، اسنيپ ، دست در دست دخترى زيبا روى و اصيل زاده از كادر خارج شدندي...!

شما قبلاً شناسه داشتی آیا؟ اگر شناسه داشتی، لطفا یه بلیت ارسال کن و به مدیران ایفای نقش اطلاع بده.
تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی!

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در 1396/1/8 15:05:19




Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟