سوژه جدیدروزی مثل دیگر روزها،محفلی ها در خانه شماره12گریمولد درحال انجام کارهای روزمره بودند،مثل پنی که درحال پختن غذا بود.
-کریس!پاشو برو دوتا پیاز بگیر برای پیازپلو!
کریس دستهایش را در جیبش کرد.
-خب من...پول ماگلی ندارم.
ماتیلدا مقداری پول ماگلی روی میز گذاشت.
-من دارم.برو بخر کریس.
چند دقیقه بعد کریس همراه یک نایلون حاوی پیاز درحال بازگشت به خانه گریمولد بود که ناگهان سه فرد را مقابل خانه کناری پلاک12دید.
-پس محفلی ها کجان؟خود آرتور گفت اینجا زندگی میکنن.
کریس بعد از لعنت فرستادن بر آرتور خائن گونی پیاز را زمین انداخت و چوبدستی اش را در دست گرفت.
-اهم!اینجا چیکار دارید؟
مردی که به نظر میرسید رییس آن دو نفر دیگربود،دستش را به نشانه صلح بالا برد.
-آروم باشید آقای چمبرز!ما مامورین وزارتخونه هستیم و با آلبوس دامبلدور و بقیه محفلیا کار داریم.
کریس چوبدستی اش را به شکل تهدید آمیزی بالا گرفت.
-اسم منو از کجا...حالا ولش کن.برید سر خیابون!من میرم با پروف حرف میزنم اگه اجازه دادن،میام میبرمتون پیشش.
چند دقیقه بعد،خانه گریمولد
مامورین وزارتخانه روی تنها کاناپه محفلی ها کنار هم نشته بودند و پروفسور روی مبل تک نفره روبروی آنها نشسته بود.محفلی ها دورتا دور آنها ایستاده بودند.
پروفسور دستی به ریشش کشید.
-کارتون اینجا چیه؟مشکلی پیش اومده؟
-بله!مشکل اینه که طی گزارشات متعدد و شهادت چندین فرد قابل اعتماد جناب وزیر،شما دامبلدور،در دوران مدیریتتون در هاگوارتز،به همه محفلی ها و کسانی که همراه شما بودن،مدرک سمج اهدا کردید،بدون آزمون!
ماتیلدا قهقهه ای سر داد.
-پروفسور؟من خودم سر آزمون گیاه شناسی با 10 قبول شدم!
پنی وسط حرف ماتیلدا پرید.
-شما دارید درمورد پروفسور حرف میزنید نه یکی مثله...
دامبلدور دستش را به نشانه سکوت بالا برد
-دخترم کسی که خودشو زده به خواب نمیشه بیدار کرد.حالا حکم چیه؟
کارمند ارشد وزارتخانه کاغذ حکم را از جیبش بیرون آورد.
-طبق حکم مستقیم جناب وزیر،مدرک سمج همه ی محفلی ها و کسانی که شما به اونها مدرک بی اعتبار اهدا کردید،باطل گردیده و برای بازپس گرفتن مدرک،باید آزمون مجدد به عمل بیاید.
چند دقیقه سکوت،محفلی ها با دهان باز به کاغذ حکم خیره شده اند که ناگهان گریک سکوت را میشکند.
-من چرا؟من که با دامبلدور همزمان درس میخوندیم!
-از شما مدرک دیگه ای داریم آقای الیواندر.یه خاطره از امتحان معجون سازی...
گریک سرخ شد.
-من فقط داشتم ...
پروفسور دامبلدور نگذاشت حرف گریک ادامه پیدا کند.
-فرزندان من.چاره ای نیست.توطئه ای علیه ما انجام شده است.ولی من اطمینان دارم که شما از این امتحانات سربلند بیرون خواهید آمد و این حکم را میشکنید!حال من به اتاقم میروم و منتظر بازگشت شکوهمندانه شما
...
-صبر کن ببینم!
مامور وزارتخانه حرف پروفسور را قطع کرده بود.
-طبق این حکم، به دلیل تخلف مدرک شما هم باطل شده،شما متخلف اصلی هستید اصلا!
پروفسور دامبلدور پوکر فیس به مامورین وزارتخانه خیره شد.مانند بقیه محفلی ها.