پست پایانیاما قبل از اینکه پادما بتونه حرکت غش و ضعفی ای برای پیچوندن ماجرا از خودش نشون بده، همراه الا کشیده میشه و مدتی بعد خودشو در راه باغ وحش میبینه.
- ولم کن الا، تو که میدونی من و اون خیلی با هم مشکل داریم.
الا دست پادمارو محکم تر میگیره و میگه: ولی با بحث تو بود که حاضر شد بیشتر نمره بده. پس حتما این بارم میتونی راضیش کنی!
ذهن پادما به دنبال جمله ای میگرده تا الارو پشیمون کنه که صدای پاهای فراوانی که زمینو به لرزه در میاره توجه هردوی اونارو به هم جلب میکنه.
- یعنی چی شده؟
پادما با نگرانی اینو از الا میپرسه و اونم به نشونه ی ندونستن شونه شو بالا میندازه. هر دو به آرومی به سمت منبع صدا حرکت میکنن تا ببینن ماجرا چیه.
- هی پسر! چی شده؟
پسری که از گروه اسلایترین بود، لبخند گشادیو تحویل الا میده و میگه:
- مگه نمیدونی؟ اسلایترین قهرمان کوییدیچ و هاگوارتز شد!
الا و پادما: چــــــــــــی؟
الا به خودش میاد و میپرسه: منظورت چیه؟ چطور ممکنه آخه؟
پسر دست الارو از خودش جدا میکنه و میگه: شرمنده من میخوام برم جشن بگیرم. وقت ندارم ...
و دوان دوان از اونجا میره. الا با تعجب به پادما نگاه میکنه و همون موقع چارلی ویزلی میاد و کلیدی رو تحویل اون دو تا میده و میگه:
- اوه خیلی خوبه که اینجایین. این کلیدارو بگیرین بدین ناظرتون. اون سالازار نامرد زد گروه خودشو قهرمان کرد. چطور ممکنه آخه؟ حق ما بود که ببریم! حاضر نیستم توی باغ وحشی که به هاگوارتز اون کمک میکنه کار کنم.
چارلی بعد از گفتن این حرف چندین فحش نثار سالازار میکنه و از اونجا میره.
- وا این حالش خوش نیستااا! یعنی واقعا انتظار داشت گریف قهرمان شه؟
الا برمیگرده و با دیدن چهره ی سرخ پادما میپرسه: وا تو چت شد یهو؟
پادما از عصبانیت منفجر میشه و میگه: ما الان داشتیم میرفتیم باغ وحش با چارلی حرف بزنیم که چی بشه؟ هان؟
الا چونه شو میخارونه و میگه: قهرمان هاگ شیم؟
پادما تایید میکنه و ادامه میده: و حالا اون پسره چی گفت؟
الا که تازه دو گالیونیش افتاده فریاد میزنه: اسلی قهرمان شد!
الا و پادما جامه های خویش را میدرند و میگریند و راهی بیابان میشوند! اما جمله ای از راوی داستان بشنویم:
- عیب نداره ... ترم دیگه!
× پایان سوژه ×