هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۳:۳۱:۰۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
#21
کی؟
هاگرید


یه کتاب خوب یه کتاب خوبه مهم نیست چندبار بخونیش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۱۱:۱۷:۲۹ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
#22
خلاصه:
ﻟﺮﺩ ﻭﻟﺪﻣﻮﺭﺕ می‌خواد ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ خانه‌ی گانت‌ها ﺭﻭ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﺨﻮﺍﺭﺍ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﮔﺨﻮﺍﺭ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ کنه. ﻣﺮﮔﺨﻮﺍﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻫﻨﺮﺳﺘﺎﻥ میرن تا توی کلاساش شرکت کنن. در حالی که کتی و اسکورپیوس از بقیه جدا شده و به کلاس هنرهای رزمی رفتن، باقی مرگخوارا تصمیم می‌گیرن همگی با هم کلاس‌ها رو یکی یکی شرکت کنن. اما آسانسور جا نداره همه رو با هم ببره، بنابراین یه گروه زودتر سوار آسانسور شده و در طبقه اول به کلاس نقاشی می‌رن تا بقیه هم برسن. اما ورود ناگهانی دسته اول مرگخواران به کلاس روحیه لطیف یکی از هنرمندا رو خدشه‌دار می‌کنه...


~~~~~~

ماگل مذکور به صورت کاملا جدی وسایلشو برمی‌داره تا جمع کنه و بره خارج، اما حتی از در کلاس هم نمی‌تونه خارج بشه چه برسه به خروج از کشور! چرا که مانعی به اسم بلاتریکس لسترنج، با جدیت جلوی در قد علم کرده بود.
- کجا کجا؟ ما تازه اومدیم استعدادهامونو شکوفا کنیم. بشین سرجات تا خودتو تبدیل به بوم نقاشی نکردم!

ماگل نه مرگخوار بود تا بلاتریکس و تهدیدهاش رو چندبار مزه کرده باشه و نه از دنیای جادویی و ساکنینش خبر داشت که بدونه بلاتریکس‌نامی شوخی سرش نمی‌شه. با این حال همین دیالوگ از جانب بلاتریکس کافی بود تا حساب کار دستش بیاد و دست از پا درازتر از همون مسیری که اومده بود برگرده و در حالی که از ترس می‌لرزید با قلم‌مو شروع به خط‌خطی کردن بوم نقاشیش کنه.

بلاتریکس راضی از کرده‌ی خود، گلوش رو صاف می‌کنه، داخل کلاس می‌شه، بوم نقاشی‌ای رو از گوشه‌ی کلاس برمی‌داره و جایی برای نشستن پیدا می‌کنه. باقی مرگخوارا هم به تبعیت از بلاتریکس همین کار رو تکرار می‌کنن. طولی نمی‌کشه که در کلاس برای دومین بار باز شده و این‌بار گروه دوم مرگخوارا تو کلاس جا خوش می‌کنن.

بلاتریکس بعد از اطمینان از این که همه مرگخوارا اومدن، به سمت کسی که باید استاد می‌بود برمی‌گرده.
- تو چرا لال‌مونی گرفتی؟ درس امروز چیه؟ چی باید بکشیم؟

استاد که تمام مدت تو شوک فرو رفته بود و در سکوت نظاره‌گر اتفاقاتی بود که تو کلاسش رخ داده بود، ناگهان به خودش میاد.
- اممم... چیزه... امروز قرار بود هنرجویان عزیز بهترین ویژگی خودشونو روی بوم به تصویر بکشن!



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۸:۲۱:۲۷ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
#23
با سلام و اینا!

1- چرا و چگونه؟!

2- وزارت خوش میگذره ؟

3- چرا ریون و چرا وزارت؟

4- گویشی که ازش استفاده میکنید قاعده خاصی داره؟ چی شد که به این گویش رسیدید؟

5- اوایل وزارت تون یه ایده حجاب اجباری پروفایل به سرتون زد و اجراش کردید ؛چی شد که به این ایده رسیدید؟

6- تو کابینه تون برای منم بیکار، کاری پیدا نمیشه؟

همین و فعلا!


تصویر کوچک شده

بیکار ترین مرگخوار اربــــــــــــــاب

~ only Raven ~


پاسخ به: كنفرانس هاي شبانه سايت
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴:۳۵ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
#24
سلام.
امیدوارم صحت و سلامت باشید.
حقیقتا آشنایی و شناخت خاصی ندارم ازتون، که ای‌کاش داشتم ولی حداقل میتونم به عنوان یکی از اعضای تازه‌ وارد سایت بگم اگه میتونید بمونید، جمعیت کوچیک سایتو از این هم کمتر نکنید و بمونید. چون اینجا جای خالیتون به شدت حس میشه.

چند باری نقد هاتون از پست های بقیه (با اینکه به من مربوط نبود) رو خوندم و فکر می‌کنم نبودتون به شدت قراره باعث سوت‌وکوری بشه.

خواستم بگم (اگه چت باکسو یادتون باشه) من اینجا منتظرم که زمان شام رو بهتون یادآوری کنم و چوبدستیمو برای کشتن کله زخمی بهتون بدم...



پاسخ به: كنفرانس هاي شبانه سايت
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵:۱۵ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
#25
سلام
میدونم تقریبا همتون تازه کار ترم ولی تو همین زمان کم شما همیشه برام مثل یه الگو بودین که برای اولین بار توی همین سایت بهم جرعت دادین بنویسم مهم نیست چطوری...دفتر دوئل جایی بود که از همه قسمت های سایت بیشتر دوستش داشتم و شما اداره اش می کردین.

باید بگم میفهممتون و به تصمیمتون احترام میگذارم هرچی نباشه شما لرد هستین...شاید چیزایه زیادی از شما ندونم ولی توی همین مدت کم حتی منم بهتون واقعا وابسته شدم و از نبودنتون اصلا حس خوبی ندارم.

فقط وقتی ارزش یه چیزو درک میکنی که از دستش بدی و ما هم به بدترین روش از دست میدیم.

نه مثل بقیه بچه ها میتونم خوب احساسمو توصیف کنم نه چیزی بنویسم که در صورت برگشتنتون و خوندن این نامه ارزششو داشته باشه و به پای پست های شما و بچه ها نمیرسه و اصلا قابل مقایسه نیست اما میخواستم سهمی توی این کار داشته باشم یا به قول اون پیرمرد ماگل کاموا فروش که میخواست یوزارهری رو بخره در حالی که خریدارایی چون لردسیاه عزیز مصر و دامبلدور داشت توی صف خریداراش باشه.

خیلی ها وقتی من برگشتم نبودن که دلمو شکست...مثلا جیسون و گابریل و کتی و خیلی های دیگه اما دلم گرم بود شما و لینی و اسکورپیوس و دیزی و یوآن و نیکلاس هستین...

لطفا برگردین

امضا: گمنام ترین فرد این جهان


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹:۱۱ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
#26
کی؟
فصل شکار تستسترال


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱:۲۴ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
#27
69. اگه با کسی ملاقات کنید که به لحاظ شخصیتی کپی شماست، چه برخوردی باهاش خواهید داشت و چرا؟ به تفصیل توضیح دهید.

70. چند نفر از اعضا رو انتخاب کنید و با طلسم فرمان بهشون دستوراتی رو بدید که درحالت عادی هرگز اجرا نمی‌کنن. محدودیت هم در زمینه‌ی تعداد وجود نداره.

71. شیر نوشیدنی یا شیر آب یا شیر جنگل؟

72. اگه قرار باشه کودک خرسالی رو تحت کفالت بگیرید، چجوری کودکی مایلید باشه زیر دستتون؟ چجور کودکی رو می‌گید که نه، من نمی‌تونم با همچین بچه‌ای سر کنم؟ و در نهایت، چجوری از اون بچه نگهداری می‌کنید؟ به تفصیل شرح بدید.

73. اگه قرار باشه کسی رو بدون آوادا زدن بکشید، با چه روشی به هلاکت می‌رسونیدش؟

74. اگه قرار باشه چیزی اختراع کنید اون چیز چه کاری قراره انجام بده؟ به چه دردی می‌خوره؟ می‌تونه چند مورد اختراع باشه.

75. اگه طلسمی ابداع کنید چه خواهد بود و چه کاربردی خواهد داشت؟ اینم می‌تونه چندتا باشه.

76. اگه قرار باشه کیک یا شیرینی‌ای درست کنید که ما به محض دیدن یا چشیدنش دستمون بیاد که شما درستش کردید، از کجاش می‌فهمیم؟ توصیف بفرمایید.

77. اگه داستان بودید، ژانرتون چی می‌بود بود؟

78. اگه خودتون رو توی آیینه نگاه کنید، اولین چیزی که به ذهنتون میاد چیه؟ دومین و سومین و چهارمین و پنجمین و ششمین و هفتمین چی؟

79. اگه کتاب غیرداستانی بنویسید، محتواش چه خواهد بود؟

80. از چه چیزهای فیزیکی و غیرفیزیکی‌ای متنفرید؟

81. ماست‌خیار یا آب‌دوغ‌خیار؟

82. زندگی در فضا یا در اعماق آب؟

83. این متن رو ترجمه کنید: لمبنینسنینرنذکقوغحسج مدمیمسحقحسمبنلم.

84. به جوانان چه توصیه‌ای می‌دارید؟ فسیلان چه؟ اطفال چه؟ دنگ چه؟

85. اگه کسی نصفه‌شب به شما مراجعه نموده بگه خوابش نمی‌بره چه می‌کنید؟

86. بدترین روش برای پروندن شما از خواب چیه و چه واکنشی نشون می‌دید بهش؟

87. چه جملاتی به شما گفته بشه از گوینده دل‌چرکین می‌شید؟

88. چالش یا گالش؟

89. اگه چشمتون به حرف بیاد چی به شما می‌گه؟ گوش و دهن و دماغ و مو و دندون‌هاتون چی؟

90. نظم یا هرج‌ومرج؟

91. اگه قرار باشه ویروسی رو به‌وجود بیارید و به جون ملت بندازید اون ویروس چه بلایی سر قربانی میاره؟ می‌تونید چند مورد ویروس نام ببرید حتی.

92. اگه قرار باشه به مدت یه هفته روزانه یه مهمانی چای عصرانه‌ی کوچیک راه بندازید، چه افرادی رو دعوت می‌کنید و به جز صرف چای چه کاری انجام می‌دید و چه برنامه‌ای براشون خواهید داشت به عنوان میزبان؟ اصلا مهمونی چطور پیش می‌ره؟ محل برگزاریش کجاست؟ هر دفعه به تناسب با مدعوین عوض می‌شه؟

93. اگه یه روز بیدار شید ببینید هیچکس به شما محل نمی‌ذاره، جوری که انگار براتون پشیزی ارزش قائل نیستن چیکار می‌کنید؟

94. چه چیزی از بین مایملک شما براتون از همه مهم‌تر و ارزشمندتره؟ اگه قرار باشه در ازای از دست‌دادن اون پیمانی ببندید، به خاطر چی بوده و درعوضش چی به‌دست میارید؟

95. ماشین زمان اختراع شده. یه دونه بلیت رفت و برگشت دارید‌. تنها شانستونه. به چه زمانی سفر می‌کنید؟

96. نینجا یا سامورایی؟

97. در صورتی که بخواید به اراده‌ و خواست خودتون مرتکب آدم‌ربایی بشید، کی رو می‌‌ربایید و به چه علت و سپس چیکارش می‌کنید؟ می‌تونن چندنفر باشن حتی.

98. فضایی‌ها شما رو می‌دزدن. به چه علت؟ شما چیکار می‌کنید بعدش؟

99. آبغوره یا پاشوره؟

100. چطور از خودمون ناامیدتون کنیم؟

101. اگه قرار باشه مهدکودک بزنید، چجوری اونجا رو مدیریت می‌کنید و برنامه‌ی آموزشی بچه‌ها چه خواهد بود؟

102. اگه مسئول مراقبت از عده‌ای سالمند بودید چی؟

103. چجور آدم‌هایی شما رو ذله می‌کنن؟

104. اگه درحال حمل محموله‌ای سری باشید، محتواش چی می‌تونه باشه؟ چجوری به‌طور سری حملش می‌کنید؟

105. کی دیوونه‌س؟ کی عاقله؟

106. در صورتی که آدمی به مذاق‌تون خوش نیاد چطور در رفتارتون با اون فرد نمود پیدا می‌کنه این مسئله؟ آیا اصلاً نمود پیدا می‌کنه؟ اگه فردی به مذاق‌تون خوش بیاد چطور؟

107. چیا شما رو هیجان‌‌زده یا ذوق‌زده می‌کنن و چطوری نشونش می‌دید؟

108. اگه یه طوطی بیاد روی شونه‌ی شما بشینه واکنشتون چیه؟

109. اگه یه گله گاو وحشی وسط خیابون بهتون حمله‌ور شن چی؟

110. با چه معیاری کسی رو باهوش می‌دونید؟

111. یازده چیز رو بهم بگید که دلتون نمی‌خواد بقیه درموردتون بدونن.

112. کی می‌‌دونید که وقت تسلیم‌شدنه؟

113. قلبتون از استیله یا چدنه؟ چطور می‌شه آبش کرد؟

114. آیا لجبازی هم می‌کنید؟ در چه صورتی لجبازیتون می‌گیره و چطور؟

115. جلال با نصرت؟ سر کدومشون رو تسلیم ما می‌کنید تا از این بند رهیده شید؟

116. تصور کنید برگشتید به اتاقتون و می‌بینید که اوضاعش به‌قسمی ریخت‌وپاشه که داره داد می‌زنه یکی اومده تو وسایلتون به‌قصد یافتن چیزی تجسس کرده. فردی از جبهه‌ی مخالف. حدس می‌زنید که دنبال چی بوده؟ اگه اون فرد رو حین ارتکاب جرم می‌دید چیکارش می‌کردید؟ اگه از دور می‌دید که شی‌ء مربوطه داره فرار می‌کنه می‎رفتید دنبالش؟ کمک می‌خواستید؟ چیکار می‌کردید کلاً؟ دقیق توضیح بدید.

117. آیا ممکنه دست به ترور بزنید؟ شورش چطور؟ به چه هدفی؟ به چه نحو؟ آیا سردسته خواهید بود یا نه؟

118. آینده چرا میاد؟ گذشته چرا می‌گذره؟

119. متصور بشید که جانوری مغزخوار جون جامعه‌ی جادوگری رو تهدید کرده، ماهم بهش وعده‌ی مغز نوبر شما رو دادیم که میلش کنه و دست از سرمون برداره، اونم قبول کرده. ما هم شما رو به منظور خوراک‌دادن این جانور با مغزتون زندانی کردیم. چیکار می‎‌کنید؟

120. اگه مافیا تشکیل بدید هدفتون چی خواهد بود و کیا رو فراخور بندتون خواهید دونست؟

121. بهترین راه برای فرار از مسئولیت‌ها چیه؟

122. اگه لولویی بودید که قصه‌تون رو برای بچه‌ها تعریف می‌کردن و می‌گفتن «اگه فلان کنی، لولو میاد فلانت می‌کنه!» چجور لولویی می‌بودید و چیکار می‌کردید با کودکان نافرمان؟

123. به‌نظرتون ورد «پوتوتو موتوتو» چه کاربردی داره؟

124. تصور کنید قراره بکوشیم شما رو به کاری راضی کنیم. آیا تلاش یک آدم منطقی که از استدلال و استنتاج استفاده می‌کنه مؤثرتر واقع خواهد شد یا آدمی احساساتی که شما رو مورد بمب‌بارون عافطی خودش قرار بده و شلوغ‌کاری و manipulate نمودن حتی یا انرژی بسیار از خود نشون دادن و اینا؟ چجور آدمی در نفوذ به قلعه‌ی ضمیر شما موفق‌تره؟

125. از دید شما جهان چجور جاییه؟

126. اگه برای خودتون یه سیارک داشتید اسمش چی می‌بود و چه شکلی می‌بود و چطور روش می‌زیستید؟

127. آیا باریک‌بین هستید یا جزئیات چندان مورد توجهتون نیستن؟

128. اگه قرار بود یه فرقه راه بندازید هدفش چه می‌بود و اسمش چه می‌بود؟

129. مکتب زاموژیسم رو چگونه تعریف می‌کنید؟

130. عصاتون چه استفاده‌هایی داره؟


ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۳۰ ۱۳:۳۲:۵۰
ویرایش شده توسط جوزفین مونتگومری در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۳۰ ۱۳:۴۰:۴۶

بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: فروشگاه موجودات جادويي چارلی ویزلی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲:۱۲ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
#28
گویا بچه ویزلی ها پشت تسترال را با جای دیگری اشتباه گرفته بودند. کف آشپز خانه محفل از پیش هم بیشتر بوی نامطبوعی گرفته بود.
تستی نفسش را حبس کرد دیگر طاقت تحمل شاهکار های بچه ویزلی ها و خر بار کش کردن های رز را نداشت. دست و پاهایش شروع لرزیدن کرد. و چیزی که رز اصلا از دیدنش خشنود نمیشد اتفاق افتاد.

تق...دنگ...بوم

تسترال پخش زمین شد و تمام آنچه که رز پشتش او بار زده بود به همراهش به زمین افتاد.

_د آخه تسترال بی تسترال شده من سه ساعت زحمت کشیدم اینارو جمع کردم نمیتونستی یا جون نداشتی از اول میگفتی. اصلا آدرس شرکتی که فرستادتت رو بده مرجوعت کنم بگم یکی دیگه بفرستن.

_آه...هوف بذار یه نفسی تازه کنم میگم خدمت...

هنوز حرف تستی کامل از دهانش بیرون نیامده بود که با درد کنده شدن یک دسته دیگر از پشم های سرش یک متر از جایش پرید.

_بابا تو بوته خار افتاده بودم انقدر اذیت نمیشدم. موندم چی به این کله هویجی هاتون میدین انقدر جهش یافته شدن.

_نه انگار تو جواب بده نیستی. بذار من مودی رو خبر کنم بلکه شاید اون بالا سرت باشه به حرف بیای.

_نه نه نه نه شمارو تو زحمت نمیدازم. اهم داشتم عرض میکردم بنده یک عدد تسترال هستم.

_خب؟

_امم نه انگار هنوز متوجه عرایض بنده نشدید من یک عدد تسترال هستم.

_خب منم رز ام خوشبختم.

_به جون مرلین اگه فهمیده باشی چی میگم. باورکن من تسترال فایده ی دیگه ای غیر طبخ شدن و بار کشی هم دارم اگر صبر کنید و اجازه بدید توضیح بدم.

_اول که عین نیسان آبی مشنگی وارد تالارمون میشی و در و دیوار و داغون میکنی. بعدم میزنی کل بار های با ارزش محفلمونو چپه میکنی و از اون بد تر ویزلی کوچولو های نازنینمون رو زیر هیکل گندت له میکنی. بعدم آدرس شرکت کلاهبردارتو نمیدی. حالا هم به من میگی نفهم؟ موووودییییی.

گویا حرف های تسترال چندان اهمیتی برای رز نداشت که هیچ بلکه تمام دور انداختنی های محفل به یک باره برایش عزیز و با ارزش شده بود.

صدای قدم های سریع و محکم مودی در تالار تنین سنگینی می انداخت. و داشت به سرعت خود را به پیش صاحب صدا میرساند.

تستی بیچاره از دست این دیوانه هایی که گیرش افتاده بود، با گریه سرش را به هود آشپز خانه میکوبید.
نا امیدانه آهی کشید و منتظر بود تا بلکه عاقلی میان این دیوانه ها پیدا شود و او را از این آشفته بازاری که گیر افتاده بود نجات دهد.



پاسخ به: بند ساحرگان
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴:۲۱ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
#29
خلاصه:
به مناسبت سالروز احداث آزکابان، دیوانه‌سازها رفتن مرخصی و 24 ساعت زندانیا وقت تفریح دارن. اما همون اول دعوایی بین ساحرگان و جادوگران رخ می‌ده که باعث رقابت بینشون می‌شه. وسط اولین مبارزه بین جادوگران و ساحرگان، یهو کتی متوجه می‌شه در زندان بازه و فریاد می‌زنه که همه می‌تونن فرار کنن. اما ملت چون درگیر مبارزه بودن نمی‌شنون، به جاش گوش‌های همه برای شنیدن حرف کتی از بدنا جدا می‌‌شن و به سمت در می‌رن و صاحبان گوش‌ها هم به ناچار دنبال گوش‌هاشون می‌دوان تا بگیرنشون که همگی لای در زندان گیر می‌کنن...


~~~~~

در هرچی زور در خودش داشت می‌زنه بلکه بتونه بسته بشه و جماعت ساحره و جادوگری که وسطش گیر کرده بودن به عقب پرت بشن و همه چی به حالت عادی برگرده. اما موفق نمی‌شه. وضعیت ساحرگان و جادوگران هم برای خلاصی از این وضع بهتر نبود!
- دِ مگه نمی‌بینی می‌خوام به گوشم برسم؟ بکش کنار!
- حدس می‌زنم داری حرف می‌زنی. ولی گوشم اینجا نیست که بشنوم خب؟

در حالی که ساحرگان و جادوگران همچنان وسط در گیر کرده بودن، گوش‌ها بالاخره موفق شدن به کتی که اونور در وایساده بود برسن. از طرفی گابریل که برای دعوت همگان به سوی رستگاری به آزکابان اومده بود، به کتی می‌رسه و از دیدن صحنه جلوی چشماش به وجد میاد.
- اوه چه گوشای متنوع و خوشگلی! همه‌تون مشتاقین بشنوین کتی چی می‌خواست بگه نه؟

گوش‌ها که تا قبل از اینم هیجان‌زده بودن، با شنیدن این حرف بیشتر مشتاق می‌شن، به سمت کتی می‌رن و شروع به بالا رفتن از سر و کولش می‌کنن.

گابریل با چشمانی ذوق‌زده به گوش‌های پرهیجان نگاه می‌کنه. اما برعکس، در این لحظه قیافه کتی چندان راضی از اوضاع به نظر نمی‌رسید. قاقارو از یه طرف رو کله‌ش جا خوش کرده بود و گوش‌ها از یه طرف دیگه در حال فتح کردنش بودن. تنها واکنش کتی اخم کردن و دست به سینه وایسادن بود!

- زود باش کتی. منتظرشون نذار! گوش‌ها می‌خوان بدونن چی می‌خواستی بگی!

کتی با بدخلقی چشماشو تو حدقه می‌چرخونه.
- خیله خب، می‌خواستم بگم در بازه و می‌تونیم فرار کنیم!

درسته که گوش‌ها از بدن‌ها جدا شده بودن، ولی هنوزم گوش‌هایی متعلق به همون بدن بودن و به این معنا بود که این جمله رو ناگهان تمامی ساحرگان و جادوگرانِ بدون گوش هم شنیده بودن. این باعث می‌شه که تازه دوهزاری همه بیفته و بنابراین بیش از پیش هیچ‌کدوم از ساحرگان و جادوگران کوتاه بیا نبودن و هم‌چنان سعی داشتن خودشون زودتر از در رد بشن و در نتیجه‌ش، همه‌شون بیشتر لای در گیر می‌کنن.

گوش‌ها هم که بالاخره هر آن چه لازم بود رو شنیده بودن، برمی‌گردن تا سرجاهاشون رو بدن صاحبانشون قرار بگیرن!



پاسخ به: مقالات دنیای جادوگری
پیام زده شده در: ۱۳:۱۴:۲۲ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
#30
لیست مقالات ترجمه نشده‌ی سایت دنیای جادوگری

نوشته‌های خانم رولینگ

تفکیک موضوعی



شخصیت‌ها

ریموس لوپین

خانواده‌ی پاتر

گیلدروی لاکهارت

سلستینا واربک

خانواده‌ي مالفوی

پرفسور کتل‌بورن

مارج دورسلی

نیکلاس فلامل

ورنون و پتونیا دورسلی

دراکو مالفوی

سیبیل تریلانی

چهل اصلی


تاریخ و فرهنگ

جادوگری آمریکا در دهه‌ي ۱۹۲۰

قرن ۱۷ و پس از آن

تاریخ جام جهانی کوییدیچ

جام جهانی کوییدیچ ۲۰۱۴: گزارشات پیام امروز (دیلی پرافیت)

راگبی اسکاتلندی

قلم پذیرش و کتاب ورود

جامه‌ها

پیام امروز (دیلی پرافت)

گابستون


افسانه‌ها و موجودات جادویی

داستان روح‌ها

روح‌ها

کیمیاگری

آشناها (فامیلیارز)

وزغ‌ها

گرگینه‌ها

دوزخی‌ها (اینفری)


مکان‌ها

شماره‌ی چهار، پریوت درایو

مدرسه‌ی جادوگری ایلورمورنی

ایستگاه کینگزکراس

تالار مشترک هافلپاف

قطار هاگوارتز


اشیا جادویی

آذرخش

قدح اندیشه

پاتیل‌ها

چوب‌های چوبدستی

معجون‌ها


قوانین و افسون‌ها

قانون راپاپورت

افسون گسترش

نشان مرلین

سیستم پرواز (با پودر)



Tranquil Departure
,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.