پاسخ به: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
ارسال شده در: چهارشنبه 7 تیر 1391 18:09
تاریخ عضویت: 1385/05/10
: یکشنبه 6 تیر 1395 19:17
از: برج شمالی
کمی بعد دفتر چاپ آگهی ها
وندی که روی کاغذی خم شده و شدیدا تمرکز کرده شروع به نوشتن متن میکنه.
-یک عدد مار بسیار بسیار بسیار بزرگ و مخوف و خطرناک...
تیم که زمزمه وندی رو میشنوه حرفشو قطع میکنه.
-اینجوری که ملت میترسن.کسی نمیاد. دو تا از بسیارا رو حذف کن.اونفدرا هم بزرگ نیست.مخوف و خطرناکیشم ندیده میگیریم.یه جوری بنویس که ملت مشتاق بشن.
وندی جمله بالا رو خط میزنه و دوباره شروع میکنه به نوشتن.
-یک عدد مار نه چندان بزرگ، بسیار احساساتی و زودرنج، مهربان و خونگرم.عکسه رو جدی نگیرین.به جون شما خیلی مهربون و دلسوزه.همین دو دقیقه پیش خودشو پیچید دور گردن رئیس ما که گرم نگهش داره.
تیم که متوجه میشه وندی این کاره نیست میره قلم پر رو از دستش میگیره.
-اصلا لازم نیست بنویسی ماره.همین اسمشم ترسناکه.بده خودم بنویسم...
یک عدد خزنده کمیاب، اصیل و باوقار، احساساتی و دوست داشتنی،بسیار رام و مطیع.با طرح روی جلد سبزرنگ و جذاب.قادر است اشکهایش را خودش پاک کند.گیاهخوار و علاقمند به چای.حضورش به خانه شما گرما خواهد بخشید.
درست در همین لحظه رئیس سر میرسه و مهر تاییدش رو روی آگهی میزنه.
-چاپش کنین.فقط یادتون باشه هر داوطلبی که اومد بفرستینش دفتر من.میخوام خودم شخصا باهاشون صحبت کنم و مطمئن بشم این جونور بیچاره صاحب خوبی پیدا میکنه.
ویرایش شده توسط سیبل تریلانی در 1391/4/7 18:38:46
آینده شما را سیاه میبینم...و سیاهی اوج زیباییست!