نتیجه دوئل تلما هلمز و آلیشیا اسپینت:امتیازهای داور اول:
تلما هلمز: 24.5 امتیاز - آلیشیا اسپینت: 23 امتیاز
امتیازهای داور دوم:
تلما هلمز: 24 امتیاز - آلیشیا اسپینت: 23 امتیاز
امتیازهای داور سوم:
تلما هلمز: 24 امتیاز - آلیشیا اسپینت: 22 امتیاز
امتیازهای نهایی:
تلما هلمز: 24.16 امتیاز - آلیشیا اسپینت: 22.66 امتیاز
برنده دوئل:
تلما هلمز!................................................................
- نمی تونم. می فهمی؟ نمی تونم.
تلما کیسه آبی رنگ را برداشت و با نگرانی دور و برش را نگاه کرد.
- هیسسسس... آرومتر. یکی ممکنه بشنوه. چرا متوجه نیستی. این کار هیچ ضرری نداره. من و تو به خاطر دوریا بلک جریمه شدیم. کل هفته رو صرف نظافت زمین های کوییدیچ کردیم. کی باید برای امتحان آماده می شدیم؟
آلیشیا با ترس و تردید جواب داد:
- ولی این کار درست نیست. خانم ترون خیلی پیره. ممکنه بلایی سرش بیاد. خودم شنیدم که اینو از ناکترن خریدی. تو اصلا چطوری سر از اونجا در آوردی؟
تلما سعی کرد لحنش را آرام و مهربان نگه دارد.
- کل دار و ندارمو بابتش دادم. از فروشنده پرسیدم. گفت این مقدارش هیچ ضرری برای کسی نداره. حتی برای شخصی به سن و سال خانم ترون. فقط برای چند دقیقه بیهوشش می کنه. همون چند دقیقه بی نظمی و آشوب کافیه که من و تو برگه هامونو با بغل دستیامون عوض کنیم. تو فقط کافیه وقتی داره از کنارت رد می شه همین یه ذره گرد رو فوت کنی به سمتش. باور کن چیزی نمی شه. آنجلینا داوطلبه این کارو بکنه. ولی اون ته سالن می شینه. ممکنه کسی متوجه بشه. جای تو ردیف اوله. خیلی بهتره.
این امتحان برای آلیشیا بسیار مهم بود. ولی هنوز هم شدیدا نگران نتیجه چنین کاری بود. برای همین سرش را تکان داد و از جا بلند شد.
- متاسفم. نمی تونم. حتی اگه صفر بگیرم.
روز بعد... چند دقیقه قبل از امتحانآلیشیا با ناراحتی کتابش را زیر و رو می کرد. تلما به او نزدیک شد. کیسه آبی رنگ را به آرامی در جیب ردایش گذاشت.
- از نوشته های کتاب هیچی نمی فهمی. نه؟ از قیافت معلومه چقدر به هم ریختی. وقتشه تصمیمتو بگیری دیگه. یه حرکت ساده برای موفقیت هر دومون.
تلما اخم هایش را در هم کشید. قبل از این که فرصت کند جوابی بدهد، پروفسور مک گونگال اعلام کرد:
- همه سر جاهاشون. امتحان تا پنج دقیقه دیگه شروع می شه.
تلما از انتهای سالن نگاه پرسشگرانه اش را به آلیشیا دوخت. آلیشیا با جدیت سرش را به علامت منفی تکان داد و چند دقیقه بعد امتحان شروع شد
اوضاع بسیار بدتر از چیزی بود که آلیشیا تصور کرده بود. سوال ها را یکی یکی می خواند. با این وضعیت امکان نداشت نمره قابل قبولی بگیرد. کیسه حاوی پودر، در جیب ردایش سنگینی می کرد.
سرش داغ شده بود. نوشته های روی برگه را درست نمی دید. دستش را داخل جیبش کرد و کیسه را بیرون آورد.
پودر طلایی رنگ داخلش را داخل مشتش ریخت و منتظر ماند.
طولی نکشید که موقعیتی که منتظرش بود فرا رسید. خانم ترون قدم زنان به او نزدیک شد و از کنارش عبور کرد. آلیشیا چشمانش را بست. تصمیمش را گرفت و پودر را به سمت او فوت کرد...
برای چند ثانیه هیچ اتفاقی نیفتاد.
آلیشیا به سمت عقب برگشت و با دیدن چهره وحشت زده و رنگ پریده تلما، به این نتیجه رسید که سرش کلاه گذاشته اند.
ولی با صدای افتادن چیزی به سمت جلو برگشت.
خانم ترون روی زمین افتاده بود و بقیه اساتید وحشتزده به سمت او می دویدند.
آلیشیا زیر لب گفت: فقط ببهوش شده. چیزی نیست...
ولی با دیدن رگه باریک خونی که از گوشه دهان پروفسور ترون جاری بود به حرفش شک کرد...
خانم پامفری خانم ترون را معاینه کرد و به آرامی چیزی گفت. سالن ناگهان به هم ریخت. این همهمه برای یک بیهوشی ساده، بسیار زیاد بود.
آلیشیا صدای تلما را از کنار گوشش شنید.
- تو چیکار کردی؟... گفتی این کارو نمی کنی. منم از آنجلینا خواهش کردم انجامش بده. یه مشتش ضرری نداشت... ولی دو برابرش برای شخصی به سن و سال خانم ترون...
اشک در چشمان آلیشیا حلقه زد. با صدایی لرزان پرسید:
- کشنده اس؟
تلما جوابی نداد.
جسم رنگ پریده و بی جانی که با چشمان باز در مقابلشان روی زمین افتاده بود، پاسخ سوال آلیشیا بود.