سلام پیکسی.
هر بار که توی این مدت میگفتی که قلمپر، من مشتاق تر میشدم که ببینم چی میخونم ازت... و بلخره گذاشتیش!
سوال نپرسیدم... نمیگم نداشتم. داشتم! نپرسیدم چون که حس میکردم اگر اینجا بپرسم در حالی که همزمان دارم بات بحث میکنم، یه مقدار کارم داغان بوده و باید وسط حرف میپرسیدم و خلاصه هی نمیشد!
اول همه ی حرفامو بزنم چون میخوام تاپیک رو باز نگه دارم و وسط خوندن پی دی اف بیام جا به جا جواب بدم... همین الان هم وسط مشورت مدیریتی به لینی گفتم که حرف نزن مصاحبه تو دارم میخونم... ناراحت نشده باشه =)))
لینی، تو دوست خوبی هستی. یه رکن خیلی مهم رو داری و اون هم صداقته... نمیپیچونی آدمو، راستشو میگی. و این لذت بخشه.
با آراگوگ موافقم. خودت باش. خودت باش و برای خودت... خودت خوبه! حتی خیلی بیشتر خودت باش و بی سایه!
پ.ن: از همین تریبون باید بگم که حس جالبی بهم دست میده هر بار که آراگوگ دو نقطه دی میزنه. انگار از دل برآمده س!
همر زدنشون هم میبینیم آیا؟ :)))
نقل قول:
لینی وارنر، لیلی لونا پاتر و... نوربرتا: این همون شناسه ی خجالت آوریه که نمیخوای کسی ازش خبر داشته باشه؟ چرا؟
ازت متنفرم. چرا اسرار ملت رو فاش میکنی؟
خدااااع! =)))
برای رفقایی که نمیدونن اینو اینجا میگم... چند وقت پیش ما درون گروه مدیران در حال بررسی اولین پست های ایفایی همدیگه و از شما چه پنهون مسخره کردن همدیگه بودیم! مشکل چی بود؟ مشکل این بود که این یه ذره حشره... هر کار میکردیم نمیتونسیم یه پست ضایع در حد خودمون حتی از شناسه ی دومش در بیاد. و مکررا هی میگف خز بازیامو با یه شناسه دیگه انجام دادم!
خیلی از ریتا اسکیتر تشکر میکنم که این سوژه رو برامون جور کرد! مرسی! =)))
نقل قول:
لینی مگه هافلی نیست؟ تو چرا ریونی از آب در اومدی؟
نمود کامل ظلمه این. من همواره این بحثو به روی ایشون اوردم... و ایشون هم کم لطفی نکردن و گفتن رز گریفیه!
نقل قول:
دوران بعد از کنکور، وقتی تازه برگشته بودم، رول زدن یادم رفته بود و تازه دانشگاه رفته بودم و اصن یه وضع در هم برهمی بود، واقعا برام سخت بود بمونم.
اون زمانو یادمه... شاید دومین یا سومین پست بعد از حضور مجدد و در کنار هم خودمون، توی یکی از ماموریت های مرگخوارا بود. یادم میاد که خیلی داشتم اذیت میشدم... و بعدش توی تاپیک گزارش ماموریت انجمن مرگخوارا، بعد از تموم شدن ماموریت، لرد اومدن و نقل قولت کردن که بازگشت لینی! و بعدش هم من بودم و نوشته بودن بعد از بازگشت لینی شاهد بازگشت رز هم بودیم!
من اون پست هر دومون رو یادمه. یادمه که هر دومون کلافه بودیم غر میزدیم، لرد با این حرفش پرتمون کرد به سمت و سوی جلو! :)))
نقل قول:
ما داریم توی یه جوب زندگی میکنیم.
حتی توی مخالفت ها هم یه دفعه ای یه نفر باعث توافق میشه و معمولا همه چی ختم به خیر میشه! شاید چون هم همکاریم و هم رفیق... مرسی پیکسی! ✌️
نقل قول:
گاهی این اختلاف نظرا به گیس و گیسکشی هم میکشه.
نمیدونم یادته یا نه، اون اوایل یه بار بود که رای هامون مساوی شد توی یه مسئله که 180 درجه مخالف بودیم. شاید یکی دو هفته بود من مدیر بودم. یهو پرسیدم "خب، حالا چیکار میکنیم؟" تو جواب دادی "گیس و گیس کشی میکنیم ببینیم کی میبره!" .
آه پیکسی. احساساتی شدم! میدونم رفیق... جدی ترین بحثمون رو یادمه که همین چند وقت پیش بود... تهش هم به همین نتیجه رسیدیم که مدیریت جدا رفاقت جداس برامون. برای منم همین طوره. امیدوارم که ناراحتی ای چیزی نداشته باشی... دوست خوبی هسی برام... :)
و اما در مورد ابراز محبتم باید بگم که اتفاقا برام سوال بود که سرت به کجا خورده و کی با حشره کش زده روت که این شکلی شدی!
ولی مهم نیس. ما هم ابراز محبت، ما هم ابراز محبت از همین تریبون. :)
نقل قول:
اما خب، میشه آراگوگ و رز رو ببینم؟
تو این طرفا رفت آمدت زیاده! دفعه بعد با چک و لگد خودم هماهنگ میکنم و دیگه به تو نمی سپارم! :|
کی بریم کوییدیچ کوچیک بزنیم لن؟ برگشتی که!
اوه اوه... میدونسم بحث به هاگوارتز میرسه!
آقا منو ببخش! از همین تریبون! ملت من حافظه م قد ماهیه... برای تک تک اطلاعیه هایی که میزدم حداقل یک سوتی رو میدادم و باید میرفتم قوانین چک میکردم و فک کنم که لینی رو حرص زیاد دادم این مدت... ولی خوشالم که این تجربه ی مشترک رو داستان کردیم با هم!
نقل قول:
هیچی دیگه، هنوزم نداریمش. فحش بدین مدیرا. :همر:
این صحنه خیلی جالب بود. یه دفعه من دیدم که تلگرامم منفجر شده و 60 تا پیام از لینی دارم... باز کردم دیدم حجم عظیمی از آب غوره و سر به دیوار کوبی و اینا جلومه! =)) ترسیدم و گفتم چی شده و اینا... اول یه کم امتناع ورزید و بعد گفت و هر دومون زمستان شدیم!
نقل قول:
دامبلدور بنده روونارو این وسط مقصر ندونین که کوچکترین تقصیری نداشت و فقط با شجاعت کار نکرده رو به گردن گرفت!
این خیلی مهمه و خیلی خوشحالم که بلخره فرصتی شد بهش اشاره بشه... اون چند روز برای من و لینی به علت مرگخوار بودنمون و چند تا درگیری کوچیک و بزرگ و همزمانی با جریانات استعفای لرد خیلی سخت بود... از جانب خودم میگم... احساساتی بودم و مدیرانه رفتار نمیکردم و از دست زمین وزمون عصبانی بودم! دامبلدور با اینکه وظیفه ای نداشت از این نظر... خیلی خیلی شجاعانه اومد و به فکر سایت بود. اومد و مسئله رو جمع و جور کرد...
مرسی که اینو گفتی لینی. دمت گرم!
نقل قول:
=))))))
تا سال ها مدیون کاشف این لقبم! :))
خیلی زیاد و در حد هفته ای دو سه بار پیش میاد که من مجبور باشم لینی رو آروم کنم که حرص نخور... طرف بی مسئولیته و خودمون درستش میکنیم اصن. خیلی خیلی لقب مناسبیه ندای وظیفه =))
نقل قول:
در حال حاضر outlast 2 رو پیشنهاد میکنم. بازی ترسناکه.
گول نخورین. گول نخورین. دانلود نکنین. نصب نکنین. از جاتون تکون نخورین. این کار کثیف یه بار با من انجام شده! ضعف اعصاب میگیرم اصن وقتی یادم میاد چند روز توی یه لول روزی شص بار سکته میکردم! نکنین! نکنین!
نقل قول:
خوب شد یادم اومد... برم اون گلچینی که فرستاده بودی رو ببینم چی بود!
نقل قول:
روش کار کن اونجا حتما... ببینم چیکار میکنی. برو یه ناظر درست کن برامون بیا! :))
نقل قول:
دوبار. نصف که چه عرض کنم، پودر شد بخشی از منو، تا اینکه تصمیم گرفتیم کلا اون بخش رو حذف کنیم. :((
آقا... این موردی بود که تلگرام لینی پوکید و 60 تا آب غوره و سر به دیوار کوبی از من گرفت!! شاید یک هفته داشتیم تایپ میکردیم برای یه بخش از منو و بالا پایین میرفتیم... با یه کلیک یه دفعه همه چیز غیب شد! لینی خیلی مهربون گفت اشکال نداره و دوباره درست میکنیم... دوباره درست میکردم و دوباره با یه کلیک...
از همین جا میگم که لینی خیلی روی مسئولیت حساسه... ولی آدم مهربونیه.
گاهی وقتا اگر به من نگفته بودی اشکال نداره و درست میشه، شاید من سایت نمی اومدم دیگه و میدونی... منظورمم مسائل منویی اینا نیس...
مرسی لینی.
صفحه دسکتاپو! =)))
تموم شد... خیلی خیلی مصاحبه ی مفصلی بود و خیلی دوست داشتنی... حرفامو زدم اون اول... خوشحالم که میشناسمت!
همین، خلاص!