خلاصه:
مرگخوارا(هوگو,دافنه,لودو و بلاتریکس)فرصت دارند ظرف دو هفته طبق دستور لرد وسایل شکنجه گاه رو عوض کنن و تصمیم میگیرند که اول از مردم سوال بکنن که از چه چیزی بیشتر میترسن تا اون ها لیستی تهیه کنن و به همین دلیل تغیر قیافه میدن و وارد شهر میشن(نکته: قیافه بلاتریکس 10 سال پیر تر شده و رو صندلی چرخدار نشوندنش,در ضمن کچل هم هست)
_____________________________________________________________________________________
هوگو نگاهی به لودو کرد و گفت:اون دفترچه رو بده من ببینم.یه سوال جواب ساده هم نمیتونی بکنی.
و به سمت دختر خانومی که روبرویشان ایستاده بود رفت و گفت : سلام خانوم,میشه بپرسم شما از چه چیزی بیشتر میترسین؟
دختر نگاهی به هوگو کرد و با کیفش زد تو صورت هوگو.و زیر لب چند تا فحش به هوگو داد و رفت.
بلا صبرش تموم شده بود بلند شد و دفترچه رو از دست هوگو قاپید و گفت : واقعا که بی عرضه هستین.
لودو نگاهی به هوگو کرد و گفت : واقعان که,بی عرضه.
بلاتریکس داد زد: با تو هم بودم لودو.
مرگخوار ها به مسیرشان ادامه دادند تا بلا چند پسر بچه در حال بازی رو دید.یقه یکی از بچه ها رو گرفت و چوب دستیش رو گرفت زیر گلوش و تهدید کرد : اهوی بچه اگه جوابمو ندی با همین چوب دستی میکشمت.
پسر بچه که رنگش پریده بود گفت:باشه باشه میگم به خدا میگم :worry:
بلاتریکس به بچه نگاهی کرد و گفت : حالا بگو تو زندگی از چه چیزی بیشتر میترسی؟
-سوسک
بلاتریکس صورتش قرمز شد و فریاد زد: منو مسخره میکنی؟الان حسابتو میرسم
که لودو و هوگو جلویش را گرفتند.
دافنه که تا اون موقع ساکت مونده بود گفت : این پیشنهاد پرسیدن از مشنگا مال کی بود
ما که نمیخواییم مشنگا رو شکنجه کنیم که داریم از اونا سوال میپرسیم.باید بریم از جادوگرا پرس وجو کنیم :zogh: