1. طلسم تغییر دهنده خاطرات رو بگید ببینیم چی بوده، همراه با یکم توضیح که چیشد که درست شد و اولین بار چطوری کاربردش کشف شد! (5 نمره)ابلوییت- طلسمی که با توجه به اطلاعات قبلی توسط اسلاگهورن ساخته شده است و اولین بار در حالی کشف شد که او میخواست طلسمی دیگر را بر زبان بیاورد اما در حال اجرا پایش به چیزی گیر کرده و تلفظ عوض شد به علاوه برای جلوگیری از افتادن خود در همین حین مجبور شد دستش را کمی بپیچاند که دقیقا دیگه این طلسم را ساخت.
2. یک رول بنویسید و در اون خاطرات یک نفر رو تغییر بدید. دلیلتون رو هم برای اینکار بگید. فضاسازی، توصیف کاراکتر ها و احساسات و خلاقیتتون به شدت اهمیت داره. (25 نمره)-هری بیا بریم من مدارکو برداشتم.
-باشه بریم.
هری و رون که احتیاط لازم را می کردند،چوب های خود را به حالت آماده باش نگه داشتند و با دقت به اطرافشان نگاه کردند.
وزارت خانه را تاریکی فرا گرفته بود و به جز نور ماه که از شیار های سقف وارد آنجا می شد، منبع روشنایی دیگری وجود نداشت.
تمام تلاش هری و رون در آن تاریکی آن بود که مبادا ناخود آگاه وسیله ای را بیندازند و یا به هر طریقی موجب آگاهی نگهبانان وزارت خانه از وجود آنها شوند چون بر اساس قانون کار آنها یک نوع دزدی محسوب می شد.
اما اتفاق های بد در هر لحظه و هر مکان ممکن است رخ بدهد و آن زمان و مکان هم گویی مشتاق اتفاقی بد بود.
در حالی که رون و هری با احتیاط راه می رفتند و در نزدیکی در خروجی بودند، ناگهان در با فاصله ی چند میلی متر، باز شد و چیزی نمانده بود که به آن دو برخورد کند.
چوبدستی رون، در اثر برخورد با در، چند متر آن طرف تر افتاد اما هری به موقع جا خالی داده بود و بنابراین چوبدستی اش همچنان در دستش بود.
از پس در چهره ای آشنا، با چشمانی شیطانی ظاهر شد. او یکی از نگهبانان وزارت خانه بود که هری و رون را هنگام ورود به آنجا دیده بود و منتظر زمانی مناسب شده بود که آنها را در مکان مناسب غافلگیر کند.
در حالی که چوبدستی اش را به سمت آن دو نشانه رفته بود، قدم بر می داشت و هر لحظه به آن دو نزدیک تر می شد.
هری و رون که هر دو به قدم گام بر می داشتند، در حالی که مدارکی را که بر داشته بودند به خود فشار می دادند تا مبادا آنها را از دست بدهند، به دنبال راه خلاصی می گشتند.
-آقای پاتر آقای ویزلی فکر می کردم که اینجا باشید. وزیر با هوش تر از این حرفا هستن که آدمایی مثل شما بتونین آنها را گول بزنید. ایشون می دونستند که میاین سراغ مدارک ممنوعه...
هری که ذره ای به حرف های او گوش نمی داد، فرصت را غنیمت شمارد و بدون اینکه حتی به رون اطلاع داده باشد، دست به کحار خود جوشانه ای زد. با سرعت به سمت نگهبان که همچنان گرم صحبت بود رفت و با یک جا خالی خود را به پشت سر او رساند و چنان ضربه ای زد که فیل را هم به زمین می زد.
-چطـــور؟ممکن بود بلایی سرت بیاد.
-من سالهاست که توی این حرفه ام ها سرعتم تو این کارا انقدر بالایه که حتی طرف نمی تونه فرصت کنه چوبدستیشو درست نشون بره چه برسه به اینکه منو طلسم کنه.
-خیلی خوب حالا بیا بریم تا کس دیگه ای نیومده.
-بیـ... اما اول باید کاری کنیم که هیچ شاهدی باقی نمونه.
-اونکه بی هوشه بیا بریم تو رو خدا هری لفتش نده.
-رون فرقی نداره که من و تو بریم از اینجا یا نه. تا وقتی اون هنوز به خاطر داره که ما اینجا بودیم همه چیز بر علیه مایه. باید حافظشو پاک کنیم.
-خیلی خب اینبار هم هر چی شما بفرمایید.
رون که دیگر از حرفای فیلسوفانه ی هری خسته شده بود، رفت تا چوبدستی اش را بردارد و زیر لب ناسزایی هم به شانس بدش حواله کرد.
هری قدمی به جلو بر داشت. نگهبان را نشانه رفت و زیر لب گفت:
-ابلیوی ایت.
-خیلی خب دیگه بریم.
-بریم.
3. مجازات استفاده غیر قانونی از این طلسم رو بنویسید. با توضیحات و دلیل اینکه چرا مثلا همچین مجازاتی گذاشتن! (5 نمره، مخصوص دانش آموزان رسمی)مجازات ها:
پاک کردن حافظه ی استفاده کننده تا یادش باشه دیگه از این غلطا نکنه!
پاک کردن حافظه ی اطرافیانش تا بفهمه چقدر برای اطرافیان اون شخصی که حافظشو از دست داده دردناک بوده!
آویزان کردن فرد از دو لاخ مویش برای عدم یادگیری مقررات!