هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱:۲۱ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
#21
موضوع: چفت شدگی ذهن دافنه!()

هوا افتابی بود...نه نه یک لحظه صبر کنید، اصلا افتابی نبود بلکه خیلی بارانی بود!
در همچین روزی سرد و بارانی، دانش اموزان گریفیندوری و هافلپافی به صورت مشترک، کلاس تاریخ داشتند.
دافنه به سمت آملیا رفت که البته دورا هم، همان نزدیکی بود.
-سلام آملیا!اسمون خیلی بنفش شده، نه؟
-سلام دافنه!اره شده.
-بنفش!من عاشق بنفشم!راستی دافنه، به لیا گفتی که دوسش داری؟
-اره.
-چه ترکیب خوبی! تلسکوپ با دفتر ابی رنگی که طرح روش گله! مبارکتون باشه! امیدوارم باهم دیگه بشین یه کتابی در مورد ستاره شناسی، نه لاک پشتای سخنگو!
-ممنون از تبریک گفتنت دورا.
-ستاره ها گفتن دورا که بهت بگم...لاک پشت مگه چشه؟اونم از نوع نینجاش.
-ولی من میگم که نباید یه گریفی با یه هافلی دوست شه. من ذهن خوانم یادتون رفته؟ در اعماق ذهنت دافنه، میبینم که فقط داری املیا رو تحمل میکنی.

دافنه می خواست بگوید که "کسی چفت شدگی بلد است؟میشود ذهن من را نخوانی دورا؟شاید در ذهن من چیزی وجود داشته باشد که نخواهم کسی بداند" ولی استاد وارد کلاس شد.
با وارد شدن استاد، کلاس هم ساکت شد.
-اهم اهم. خوب درس امروزمون چیزه خیلی ساده ایه. امروز مطالبی در مورد فردی میخونیم که برای اولین بار در دنیای جادوگری، چفت شدگی رو انجام داد.

استاد کاغذی را از جیبش دراورد و با صدایی بلند و رسا شروع به خواندن کرد:
نقل قول:
اقای فرناندو "جیمز" یوتالن، متولد اوسط قرن سوم است.
در قرن چهارم، فکری عجیب به سرش زد.اینکه ایا میتوان کاری کرد که کسی به ذهنمان وارد نشود؟
البته فکرش عجیب نبود ولی در ان زمان کسی به این جور چیز ها، اهمیت نمیداد، در واقع به این موضوعات فکر نمیکردند.
او تحقیق کرد بعد از دو ماه به نتیجه ی زیر دست یافت:
وقتی شخصی به ذهن شما نفوذ کرده است، برای اینکه از دست ان شخص خلاص شویم باید اول تمرکز بالایی داشته باشیم و دوم، حضور شخص متجاوز را کم کنیم.
البته هرکس راه کار متفاوتی دارد.
و دوباره در قرن چهارم، این بار او این کار را انجام داد. از دوستش خواست تا به کمک ورد "له جی لی منس"وارد ذهن او شود.
اقای فرناندو هم به کمک راه کار خودش توانست، ذهنش را به اصطلاح "چفت" کند تا دوستش نتواند وارد شود.
به همین او هم معروف شد!هم ذهنش چفت شد!()


-خوب ازتون میخوام که برین، هرچی مطلب در مورد چفت شدگی پیدا میکنید، بیارید و بخونید یا به روش خودتون چفت شدگی رو انجام دهید.

دافنه فکری به سرش زد، او میخواست ذهنش را چفت بکند تا کسی مثل دورا، بار ها و بار ها وارد ذهن او نشود.
به همین دلیل وقتی داشتند از کلاس خارج میشدند، دست املیا را گرفت و به سرعت به سمت اتاق ضروریات رفت.
-برای چی امدیم اینجا؟
-میخوام که بهم کمک کنی که چفت شم.
-چی؟
-چفت شدگی ذهن.
-اها، حالا چطوری؟
-تو به کمک ورد له چی لی منس وارد ذهنم شو تا من تمرکز کنم.
-باشه...اممم به هرحال ببخشید، له جی لی منس.

دو ساعت گذشت ولی... ببخشید دو روز گذشت ولی اتفاق خاصی نیفتاده و همچنان دافنه در حال تمرکز است.

پشت صحنه.

اوهوی با شمام اینجا چیکار میکنید؟ گند زدید به نوشته ام، بروید تا بلایی سرتان نیاورده ام.

پایان پشت صحنه.

در واقع، نیم ساعت گذشته بود و دافنه بالاخره توانست.

سه روز بعد، کلاس تاریخ.

استاد لیست اسامی دانش اموزان را برای حاضر غایبی خواند.دوباره گریفیندور با هافلپاف مشترک بودند.
بالاخره نوبت به بررسی تکالیف رسید.افرادی که مطلبی را پیدا کرده بودند امدند و خواندن، افرادی که هیچ کاری نکرده بودند خیلی عادی نشسته بودن سرجایشان و افرادی که چفت شدگی را تمرین کرده بودند، امدند جلوی همه و نشون دادند.

فلش بک.

-خوب...دافنه مالدون.
-بعله!
-شما چکار کردین؟
-من چفت شدگی رو تمرین کردم.
- پس میخوام امتحان می کنم،من با ورد له جی لی منس وارد ذهنتون میشم و تو بابد کاری کنی که من نتونم وارد شم. اماده ای؟
-بعله.
-له جی لی منس.

و اره، او توانست و بعدش مثل بچه ی خوب رفت سرجایش نشست.

پایان فلش بک
.

آن روز به خوبی و خوش به پایان رسید.
ولی هنوز برایش نکاتی خیلی عجیب است.
●درست است که توانسته تست چفت شود ولی هرکاری میکند، نمیتواند کاری بکند که در برابر دورا، چفت شود.
امم...ببخشید این قسمت نیاز به ترجمه دارد:
یعنی اینکه فقط دورا میتواند به ذهن او وارد شود، دافنه هر کاری هم که بکند، باز هم دورا وارد ذهنش میشود با اینکه هدف اصلی دافنه از چفت شدگی این بود که دورا نتواند وارد شود که او هم میتواند بشود.

نکته ی دیگری هم نبود، چیزی شده؟ نکند فکر کردی بازم چیزی مانده؟برو تا نگفتم املیا بیاد تلسکوپش را بشکند تو سرت.()


ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۲ ۱:۲۴:۵۹
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۲ ۱:۲۷:۱۹
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۲ ۱۱:۲۱:۳۱
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۲ ۱۱:۲۳:۱۷
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۲ ۱۳:۳۸:۴۶

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶
#22
میشه لطفا اینو نقد کنید.
ممنون.
راستش اصلا نمیدونم که پیشرفتی کردم یا نه.خودم که احساس میکنم هیچ پیشرفتی نکردم.
به هرحال ممنون میشم نقدش کنید.
اممم...اها بعد یه سوال الان اینقدری که من نوشتم کمه یا خوبه؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶
#23
با بلاتریکس.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۴۱ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
#24
وقتی که به سمت گویل میرفت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
#25
چیکار؟
تابلو درست میکردن.
شخصیت درون یه تابلو وقتی که تابلو بقلی چه چه میزد درون یع تابلو ی دیگه با قاب تابلو ی بقلی، تابلو درست میکردن.
چقدر تابلو در تابلو شد.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
#26
کجا؟
درون یه تابلوی دیگه.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
#27
کی؟
شخصیت درون یه تابلو.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
#28
نام و نام خانوادگی:دافنه مالدون.

گروه:گریفیندور.

سپر مدافع:آهو.

حیوان جانورنما:آهو.

مشخصات چوب دستی:از چوب درخت تمشک، موی دم تک شاخ،11 اینچ ،انعطاف پذیر.

بوگارت :جسد بهترین دوستانش.

جارو:آذرخش.

رتبه ی خون:دورگه پدر ،اصیل زاده است و مادر ماگل زاده.

او یک خواهر ساحره به نام دیانا دارد.

درس های مورد علاقه:دفاع در برابر جادوی سیاه و ریاضیات جادویی.

مشخصات ظاهری:کنار ابروی سمت راست او یک رنگین کمان دیده میشود به همراه یک ستاره ی ابی ،رنگ موهای او قهوه ای است ولی در بعضی مواقع به رنگ ابی دیده میشود،(از بس که همش ابیه، خطای دید بوجود میاد.)رنگ پوستش سفید،رنگ چشمانش آبی روشن است که در مواقعی که کسی اوراعصبانی کند به رنگ بنفش پررنگ درمیاید،چشم هایش هم درشت هستند.قد او، 172 سانتی متر است.

خصوصیات اخلاقی:مهربان ،شجاع ،باهوش،خجالتی ، شوخ طبع و خیلی کنجکاو و عاشق ازمایش کردن است.

اسم مادر:ایوانا ایمبالی ینس و اسم پدر: ادواردو مالدون.

تاریخ تولد:
در روز 29 جولای در کوچه ای به نام براوایل در خانه ی پلاک شماره ی 31 بدنیا امد.

ازمایشات :
وقتی به سن 11 سالگی رسید در دستشویی دختران در مدرسه،یک آزمایشی انجام داد و در واقع داشت دستگاهی را میساخت که رویا های انسان"خواباشان"را به صورت فیلم نشان بدهد، او یک کلاه ساخت که روی سر انسان ها قرار میگیرد. یک روز این دستگاه را روی خودش امتحان کرد،همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه اتصالی رخ داد و به قسمتی از اعصابش اسیب رسید و تا چند روز مشکل راه رفتن داشت.

عینک:
عینک خیلی عجیبی دارد، به کمک این عینک در اسمون نور های بنفش و صورتی میبیند که در شرایط مختلف، معانی مختلفی هم دارد.

کشفیات :
♡اولین کسی بود که درخت های فلمارو را کشف کرد این درختان مثل افتاب پرس تغییر رنگ میدهند و میتوانند حرکت کنند.
♡رنگ های ایکابال را هم از نزدیک دیده، که سمی هستند و باعث میشودکسی که فقط واسه یک دقیقه بو کردنشان،یک روز بیهوش شود.

به درس هایش هم خیلی اهمیت میدهد ولی در یک درسی همیشه گند میزند و آن درس نجوم است،خیلی راحت میتواند درک کند ولی نمیتواند تو ورقه ی امتحان ان چیز هایی که درک میکند را بنویسد.

موسیقی هم بلد است و معمولا در خلوت خود پیانو میزند، در رقص هم افتضاحه.)))):

همیشه هر جا که میرود دردسر درست میکند.(از بس که فضوله)

القاب:
دوستانش لقبش را گذاشتند پونگ سان، یعنی کسی که شکارش را ول نمیکند و تا به هدفش نرسد دست بردار نیست ولی مرگخواران لقب او را گذاشتند نفله البوم!

اختلاف سنی او با خواهرش:
یک ثانیه به همین دلیل حرص او را همیشه در میاورد و از او بزرگ تر است.

این را هم بگویم که او محفلی است و در جایی که برای مرگخواران علامت مار وجود دارد،برای او در همان جا، یک گل آبی رنگ وجود دارد.

وقتی عصبانی میشود،روی هوا معلق میماند، موهایش روی هوا شناور میماند، رنگ چشمانش بنفش میشود. در این لحظات، اطراف او هم یک گردبادی درست میشود.


توصیه :
وقتی عصبانی میشود از او دوری کنید،البته بیشتر اوقات ارامشش را حفظ میکند فقط در مواقعی خاص عصبانی میشود مثلا یکی به دوستانش بی احترامی شدید بکند!

یه دفتر ابی رنگ هم داره که هرچی استادان میگویند رو درونش مینویسه و به کمک همین دفتر به بقیه نامه میرساند.

تیکه کلامش:اسمون چقدر قشنگه، صورتیه و بنفشه!دینگ!

مداعفان :حشرات، گیاهان و جانوران.

از دوستانش میتوان به آملیا فیتلوورت وجینی ویزلی اشاره کرد.

لطفا ابنو نمیدونم برای بار هزارم جایگزین کنید.


جایگزین شد.


ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۵:۴۲:۳۳
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۵:۴۴:۱۸
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۵:۴۵:۲۳
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۵:۴۸:۴۵
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۵:۵۱:۰۸
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۵:۵۳:۲۷
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۵:۵۴:۲۹
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۶:۰۰:۱۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۶:۲۷:۴۶

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
#29
انان فکرشان رو،روی هم گذاشتن تا به نتیجه ای برای فرار از ازدواج برسن.
ساعت ها فکر کردن و بازم فکر کردن و دوباره نیز فکر کردن ولی هیچ فکری به سرشان نزد.
-تو چیزی به فکرت رسید؟
-من مگه قراره پنیری به کلم برسه؟
-فکر کنم از بس فکر کردی مخت هنگ کرده.
بعد از چند دقیقه ای جسیکا با ذوق و شوق داد زد:
-من یه فکری به سرم زد.
-چیه؟
-این که من به کمک ماسکام و کرمام صورتم رو جوری درست کنم که ترسناک شه، بعد تظاهر کنم که انگار دارم به تو اسیب میزنم.
-اره عالیه.


ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۰ ۱۳:۵۹:۵۸
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۱ ۱۳:۱۳:۳۷

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶
#30
با کی؟
با دورا!


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.