رون که نوشابه و چیپس دستش بود گفت :
-ام.... چطوره چیپس و نوشابه بوخوریم و درباره ی این مشکل گفتگو کنیم
.
و آلبوس با چهره ای پکر فیسی و رونالد با چهره ای خندان و ملت محفلی با چهره ای تجعجب بودند که آلبوس ۵ثانیه بعد رونالدو با دستهای خودش از آستین از اتوبوس پرد کرد پایین.
راننده اتوبوس گفت:
-رسیدیم.
و آلبوس با چهره ای پکر فیسی در اتوبوس نشست و گفت:
-برید بیرون صف شید بیایید پیشنهاد بدید.
و ملت از اتوبوس خارج شدند و آلبوس گفت:
-مینروا برو بگو یه محفلی بیاد پیشنهاد بده،تو راه ببین چه غذایی داره اینجا بگیر بیار
-چشم پروفسور.
چند دقیقه بعد مینروا وارد شد با یک همبرگر،وگفت:
-بفرمایید پروفسور
-پس محفلی چی شد.
-الان میگم بیاد.
مینروا به سمت درب خروجی اتوبوس حرکت کرد و وقتی میخواست درو واز کنه آبرفورث رو دید که یه فنجون قهوه دستش بود ،وخنده رو وارد اتوبوس شد.
آلبوس :
مینروا :
آبرفورث :
-چرا تو همیشه باعث تعجب همگان میشی برادر؟
-نمیدونم،ابری هستم با احتمال بارش باران.
-خب ،برا کمک ما اومدی؟
-اوهوم.
-چه راه حلی داری برا ما؟
-سه تا راه حل دارم.
-خب،بگو.
-اولین اینه که یه دوست گریم کار داره که میتونه همه جا تو سفید کنه که معلوم نشه که سیاه شدی،ولی نمیشه اخلاق تو درست کرد چون این طلسم رو اخلاقتم تأثیر داره،راه حل دوم اینه که داروی جاودانگی رو پیدا کنی و بخوری اینطور ی اخلاقت درست میشه و نمیمیری ولی سیاه می مونی و باید در آفریقا رئیس آدم خورا باشی و اسم تو به آلبوس دامبلخور تغیر بدی ،راه حل سوم اینه که تا یه هفته هیچ کاری نکنی و به یه رئیس مرگخوارا باشی و اسم تو به آلبوس دامبلدورت تغیر بدی و دنیا رو به گند بکشی.
-خوب چرا دوتا رو انتخاب نکنم ،هم دارو جاودانگی بخورم هم گیریم بشم؟
-خب تو الان پونصد سالته و ماشالا رکورد جنتی رو شکوندی تا یه هفته یا میتونی دارو جاودانگی بوخوری یا گیریم کنی.
-الان توقعه چی از من داری آبرفورث.
-البته راه چهارمی هم است، اینه که میتونی اول دارو جاودانگی بخوری بعد گیریم کنی،تصیم باخودته ،کودوم گزینه رو انتخاب کنی.
آلبوس در فکر فرو رفت تا نتیجه رو علام کند.
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ ۲۱:۱۷:۱۶
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ ۲۳:۰۰:۳۴
ویرایش شده توسط آبرفورث دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۱۴ ۲۳:۰۸:۱۴