هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ویلبرت.اسلینکرد)



پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲
نام ورد :میردکتو

کاربرد:یادگیری آسان هر چیزی

نام پیدا کننده ی ورد :
طوفان جادوگر(Witch Storm )
استاد ورد هایی برای مقابله با جادو سیاه و سرخ*

*جادوی سرخ:جادوی شرارت بار ماروولو گونت. وی از نوادگان خاندان های پورل و سلازار اسلایترین بود که جادوی آن ها پر از نفرت بود که این نفرت جادوی سرخ و شرارت جادوی سیاه با هم ترکیب شدند و جادوی قدرتمند سیاه به دست آمد که تام مارلوولو ریدل (لرد سیاه ) نوه ی مارلوولو گونت اون رو گسترش داد.




پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲
نام ورد :میردکتو

کاربرد:یادگیری آسان هر چیزی

نام پیدا کننده ی ورد :
طوفان جادوگر(Witch Storm )
استاد ورد هایی برای مقابله با جادو سیاه و سرخ*

*جادوی سرخ:جادوی شرارت بار ماروولو گونت. وی از نوادگان خاندان های پورل و سلازار اسلایترین بود که جادوی آن ها پر از نفرت بود که این نفرت جادوی سرخ و شرارت جادوی سیاه با هم ترکیب شدند و جادوی قدرتمند سیاه به دست آمد که تام مارلوولو ریدل (لرد سیاه ) نوه ی مارلوولو گونت اون رو گسترش داد.




پاسخ به: وردهای ساخته ی خودتون
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲
نام:بیدراکتونیو کنتربونیو سومهارتو

کاربرد:از بین بردن ساختمان های جادویی بدون فهمیدن مشنگ ها.

درباره ی سازنده:
ماروولو گونت. وی از نوادگان خاندان های پورل و سلازار اسلایترین بود که جادوی آن ها پر از نفرت بود.

درباره ی این ورد:
یکی از ورد های گمشده در اسرار اتاق مخفی 504 گرینگوتز است که مخصوص تام ماروولو ریدل یا ولدمورت است که از زمانی که او شرور شد به این اتاق نرفت.

نام پیدا کننده ی ورد :
ویلبرت اسلینکرد
استاد ورد هایی برای مقابله با جادو سیاه و سرخ*

*جادوی سرخ:جادوی شرارت بار ماروولو گونت. وی از نوادگان خاندان های پورل و سلازار اسلایترین بود که جادوی آن ها پر از نفرت بود که این نفرت جادوی سرخ و شرارت جادوی سیاه با هم ترکیب شدند و جادوی قدرتمند سیاه به دست آمد که تام مارلوولو ریدل (لرد سیاه ) نوه ی مارلوولو گونت اون رو گسترش داد.




پاسخ به: چگونه ولدمورت بدون کمک گرفتن از جارو یا هر وسیله ی دیگری میتواند پرواز کند؟
پیام زده شده در: ۰:۳۳ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲
ما همیگی میدانیم که ولدرمورت میتونه بدون جارو پرواز کنه... .

خب این یکی از ویژگی های لرد بود..ویژگی دیگرش سخن به زبان مار بود.

همه ی جادوگران ویژگی های خاص خودشون رو دارند... .

دامبلدور زبان های زیادی بلد بود و بدون چوب دستی هم می توانست جادو کند.

و یا من...ویلبرت اسلینکرد می توانست بدون قلم بنویسد.یا این که می توانست از فاصله هایی دور همه چیز را بخواند.

بله....هر کسی می تواند ویژگی های خاص خودش را داشته باشد.




پاسخ به: باغ وحش هاگزميد
پیام زده شده در: ۰:۰۹ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۲
پس که این طور....نجینی من عاشق فوکس شده..... .

بلاتریکس با سر حرف لرد رو تایید کرد و گفت:شاید هم دامبلدور فهمیده باشه.
-خفه شو ، بلا.من که اجازه نمیدم که نجینی با اون فوکس احمق....

ناگهان صدای فریاد های بلندی شنیده شد.بلاتریکس رفت تا ببینه چی شده...اون با ترس برگشت و سکوت کرد.
-بگو چی شده ،بلا؟
-آقا...نجینی که داشت حرف های شـــــــــــــــما رو گوش می داد،از خشم میکی تاج(عضو جدید مرگخواران) رو زنده زنده بلعید!!!!!!!!!
-چی؟؟؟بلعیدش!!!شوخی نکن...یعنی اون مرد...یعنی نجینی بلعـــــــــــــــــیدش؟؟؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دامبلدور داشت راه می رفت.
-گودریک...فوکس عاشق شده؟
-آره بابا...این پنجاهمین باریه که می پرسی!!!
-یعنی عاشق نجینی لرد شده؟
-آره...می خوای برم فوکس رو بدم به لرد و بیام؟
-نه...احمق...قصد توهین نداشتم ولی بذار ببینیم چه جوری با هم آشنا شدن....
-نکنه زبان پرندگان هم بلدی؟با ایول!!!رو نکرده بودی؟؟
-نه گودریک.با قدح اندیشه.
-چه جوری؟؟؟
-این جوری....و بعد سوزنی برداشت و به فوکس زد.فوکس از شدت درد اشک می ریخت و بال بال می زد.
-پس از اشکاش استفاده می کنی؟

و سپس دامبلدور اشک ها را درون قدح اندیشه ریخت.

-گودریک تو حاضری؟؟؟؟با شماره ی سه با هم به خاطرات فوکس سفر می کنیم.

یک....دو....سه




پاسخ به: تقويم جادويی !
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۲
ما امروز جمع شدیم که....... .

بگذزیم...ما روز 14 تیر را روز کتاب خوانی انتخاب کردیم.

و روز 27 فروردین را روز شجاعت نام گذاری کردیم.

و روز 1 مهر را روز بدبختی انتخاب کردیم!!!!!!!!!!!




پاسخ به: دندانپزشکی دکتر گلگومات
پیام زده شده در: ۱۷:۱۱ چهارشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۲
دافنه همون طور که داشت عینکش رو تمیز می کرد به زمین خیره شده بود.
دافنه کمی با خودش کلنجار رفت و بعد با یک حرکت کوچک دست خودش رو غیب کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کافه ی سه جادوگر مثل همیشه شلوغ بود.همه با هم مشغول صحبت کردن بودند.دافنه رفت تا برای خودش یک نوشیدنی سفارش بده.ناگهان صدایی گرم و صمیمی را پشت سرش حس کرد...
- ا...سلام ب..بیل.خــــــــوبی؟
- آره ولی فکر کنم تو رو به راه نباشی.
- نه من خ..خوبم.چرا همچین چیزی میگی؟
- به خاطر لرزش صدات دارم میگم...تو مطمئنی که حالت خوبه؟
- آره...البته که آره..مگه چه مشکلی پیش اومده...خوبه خوبم...از همیشه بهتر.
- باشه...
دافنه دل شوره داشت.مطمئن بود که بیل می خواد درباره ی فلور حرف بزنه... .:worry:
- راستی دافنه...می دونی فلور کجاست؟
دافنه به صورت اتوماتیک و ناخواسته گفت:بله!!!!!!
ناگهان جلوی دهنش رو گرفت.اون کار رو خراب کرده بود.بیل فهمید که دافنه می دونه فلور کجاست... .
دافنه با عجله سعی کرد خودش رو غیب کنه ولی بیل زود تر همید و دست دافنه رو گرفت.دافنه دید که بیل رو با خودش داشت غیب می کرد و اون رو با خودش می برد.دیگه کار از کار گذشته بود و آن دو با هم به بازار سیاه مشنگی رفته بودند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- دافنه...بهم بگو...فلور کجاست؟
- به هیچ وجه...چرا با من اومدی؟
- برای این که با فلور کار دارم.
- چه کاری؟من بهش میگم.
- نه چون که...نمیشه بگم...باشه می خواهم درباره ی ازدواج باهاش حرف بزنم.:bigkiss:
- وای چه رمانتیک...بچه جون...سعی نکن ما رو خر کنی...ما آخر جاده خاکیم.
- باور کن...از همون روزی که توی مسابقه ی سه جادوگر دیدمش عاشقش شدم.

در همان لحظه صدای آشنای دیگری شنیده شد....او فلور بود!!!




پاسخ به: اژدها فروشی چارلی ویزلی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۹ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲
هری به رون گفت:رون...خطرناک نیست؟؟

-نه بابا..مگه تو چارلی رو نمی شناسی؟اون توی کارش حرفه ایه.

هری به پشت سرش نگاهی انداخت.فرد و جرج باهم داشتن جر و بحث می کردند:

-ولش کن جرج...اون برای منه.

-مگه مدرکی داری...چوب دستیه رو روی زمین پیدا کردم...مگه هر چی روی زمینه برای تو هست؟

-فرد!!!مگه من گفتم اون برای منه...

-بچه ها...خفه میشید یا بیام خفتون کنم؟؟!!

این صدای پرسی بود که جلو تر از همه راه می رفت.

جرج گفت:اگه بازم حرف بزنیم می خواهی چیکار کنی؟؟به آقای کرواچ بگی؟؟اونم ما رو اوف کنه؟؟

پرسی با سر چارلی را نشان داد و گفت:فکر کنم چارلی یک شاخدم مجارستانی توی مغازه داشته باشه...

با شنیدن کلمه ی شاخدم ، فرد و جرج با هم لرزیدند.فرد گفت:باشه!باشـــــــــــــــــــه!خفه شدیم...

چارلی فریاد زد رسیدیم.

-ما داخــــل نمیایم...شما برید.ما همین جا هستیم.

-نترس جرج،شاخدم کجا بود؟؟؟

-پس پرسی چی میگه؟؟؟دستت درد نکنه چارلی...حالا بعدا حالش رو می گیریم... .

هری و رون وارد مغازه شدند و ناگهان برق ها روشن شد!!!!!

سوپرایز...سوپرایز....هری تولدت مبارک.


ویلبرت عزیز.
شما باید سوژه رو با توجه به پست نفر قبلی ادامه می دادید. نکته ی بعد اینکه شما حق رزرو چارلی ویزلی رو هم رعایت نکردین. خواهشا برای پست زدن به این نکات توجه کنید.
سوژه از پست چارلی ویزلی ادامه داده بشه.


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۹ ۱۷:۱۴:۲۲
ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۹ ۱۷:۱۶:۳۴



پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲
نام :

ویلبرت اسلینکرد(نویسنده ی برتر کتاب های درسی)
همون بغل نوشته دیگه...چرا می پرسی؟؟؟؟

چقدر سابقه در ایفای نقش دارید؟

هی بدک نیست ولی دارم روز به روز پیشرفت می کنم.

هدف شما از عضویت در درفتر کاراگاهان چیست؟

برای فعالیتی که در پیش دارم می خواهم عضو شوم.بنده نویسنده هستم و می خواهم درباره ی شغل ارزشمند کاراگاهی اطلاعات جمع کنم.البته،کاراگاهی هم دوست دارم.کتابی که می خواهم بنویسم عنوانش این است:

کاراگاهی در پس چهره ی زیبای ارنی مک میلان یا کاراگاهی با ارنی مک میلان


آیا به «چیز» التزام عملی دارید؟

بلی.البته تا حدودی.اگه شما بخواهید به "چیز" هم التزام پیدا می کنیم!!!

آیا خوش تیپ تر از آقای مک میلان هم وجود خارجی دارد؟

من که ندیدم...:pretty:...اگه دیدید من هم باخبر کنید!!!


اول از همه این که بهتره وقتی پست میزنید از فونت و اندازه و رنگی که همه استفاده می کنند استفاده کنی.
خوش اومدی.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط ارنی مک میلان در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۹ ۱۹:۵۶:۱۷



پاسخ به: کدومیک از وسایل جادویی هری پاتر رو میخوایین داشته باشین؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۴:۰۲ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲
اول نقشه غارتگر....چون از اون می تونم استفاده کنم و در های مخفی رو پیدا کنم.

دوم شنل نامرئی....چون....فکر کنم همه دلیلش رو بدونن!!!!!!!!!!!!

آخریش هم یک جغد با وفا مثل هدویگ....البته خودم از هارولد جغدم راضی هستم.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.