هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بزرگترين دليل قهرمان بودن هري چيه؟
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۷
خببببببب. از نظر من هری اصلا قهرمان نیست. اون خودش به خودش اعتماد به نفس می دادیا مثلا رون و هرمیون و کل هاگوارتز؟ اگه کسی بهش اعتماد به نفس نمی داد یا کسی پشتش نبود، می تونست ولدمورت رو شکست بده؟ پس در نتیجه، کل هاگوارتز قهرمانن.


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷
۱- خیر ندارم

۲- ارباب دوست داره حقش رو از کسایی که اذیتش کردن رو بگیره اما دامبلدور عین خیالش هم نیست

۳- اول خواستم تو محفل عضو بشم اما آنها من را رد کردم پس از آنها نفرت گرفتم و دوست دارم خودم با قدرت زیاد آنها را از بین ببرم.

۴- هرمیون گرنجر: وزغ لجنی

۵- هر روز دادن یه اتاق خوراکی. هر چند شکم آنها فقط برای یه مدتی سیر می شود.

۶- دست و پاهایشان را بکشیم که کنده شود. بعد سرشان را قطع می کنیم.

۷- اگه اشتباهی بکنم. میذارم نیشم بزنه

۸- قدرتمندترین آدم جهان باید یه فرقی بکند و خوشگل باشه. سرورم هم از نظرش مو و دماغ او را جذاب نمی کند. پس آنها را حذف کرده.

۹- طناب دار درست کنیم.



از بلاتریکس خواستم که اجازه بدن این یکی رو خودم جواب بدم.

برای من مهمه که کسی که می خواد مرگخوار بشه، با اطلاع و علاقه این گروه رو انتخاب کرده باشه یا حداقل شواهدی بر خلاف این موضوع وجود نداشته باشه.
برای همین، درخواست عضویتی که به محفل دادین و جدید هم هست یه امتیاز منفی محسوب می شه. چون نشون می ده که یا به محفل علاقه دارین و یا براتون فرقی نمی کنه سیاه باشین یا سفید و صرفا مایلین عضو یه گروهی بشین.
این درست نیست. ایفای نقش و سبک و روش نوشتن سیاه ها با سفید ها فرق می کنه. باید فرق کنه. برای همینه که ما اول باید انتخاب کنیم که به کدوم گروه علاقمندیم. مایلیم سیاه باشیم یا سفید.
گذشته از این موضوع، شما بدون فعالیت، تو هیچ گروهی تایید نمی شین. برای این که ما اول باید فعالیت شما رو ببینیم، پست های شما رو بخونیم. به سطح و اشکالات احتمالیتون پی ببریم ...اگه مایل باشین برای برطرف کردنشون راهنماییتون کنیم و بعد تصمیم بگیریم که برای گروه مفید هستین یا نه.
من الان یه ماموریتی به شما بدم نمی دونم می تونین انجام بدین یا نه...یا نقاط ضعف و قوتتون چی هستن. چون خیلی از ماموریت ها رو با توجه به شناختی که از مرگخوارا دارم بهشون می دم.
توجه داشته باشین که پست هایی که تو انجمن هافلپاف می زنین رو نمی تونیم ببینیم و بخونیم.
پایه و اساس این گروه ها ایفای نقشه. شما قبل از هر کاری باید فعالیتتون رو در ایفای نقش شروع کنین. سوژه ها رو ادامه بدین...بخونین و بنویسین.
همزمان با این موضوع تصمیم بگیرین که سیاه هستین یا سفید. چون نوشته هاتون هم باید بر همین پایه باشه. شما اگه سفید بنویسین، بعد از فعالیت زیاد هم تو گروه مرگخوارا قبول نمی شین.


"می ذارم" رو درست نوشتین! اینو بسیار تحسین می کنم. چون تقریبا همه غلط می نویسن!


تایید نشد.





ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۲۰ ۲۳:۴۷:۱۳

Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷
1- بهترین اتفاقی که برات افتاده چی بود؟

۲- چه سالی با هری پاتر آشنا شدی؟

۳- چه آهنگی اشکتو در آورده؟

۴- کدوم اتفاق سایت رو دوست داشتی و چرا؟

۵- توی فیلم هری پاتر از کی خیلی خوشت اومده؟

۶- کدوم از هم گروهیاتو دوست داری؟

همین سوجی. امیدوارم به این سوال ها و یا هر سوال دیگه صادقانه جواب بدی. خدافظ


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۱:۴۳ جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۹۷
اسم و نام فامیلی ( در صورت تمایل)
مهشید

جنسیت( در صورت تمایل)
دخترررررررر

سن( در صورت تمایل)
۱۳

شهر محل تولد( در صورت تمایل)
تهران

محل زندگی ( در صورت تمایل)
تهران

شغل( در صورت تمایل)
گیم پلیر. ( سختش نکنین بابا دانش آموزم)

تحصیلات( در صورت تمایل)
سیکل

فعالیت های جنبی ( در صورت تمایل)
خببببب ۱- خوابیدن ۲- خوردن ۳- پی اس فور بازی کردن( عاشق این کارم) ۴- ویترای کار کردن ۵- نمایشنامه ۶-کلاس زبان.

نحوه آشنایی با هری پاتر و میزان علاقه ( ضروری)
از طریق فیلم- خیلی زیاد

علاقه های شخصی،خودتون ( در صورت تمایل)
کتاب خوندن خیلی زیاد. پی اس فور بازی کردن. موسیقی( حتما خارجی). رنگ بنفش.

کتاب هایی که مطالعه کردین. ( در صورت تمایل)
بیشتر کتابای ریک ریردان و براندون مول و آر. ال. استاین.


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۷
سلام پروفسور دامبلدور. خیلی خوشحال میشم یه جایی به من در طبقه ی پایین بدید که دم پنجره باشه که بتونم بیرون رو ببینم من از جاهای تنگ و تاریک خوشم نمیاد. دوست دارم به عنوان یه مشنگی به محفل بپیوندم. خیلی دوست دارم که علیه مرگخوران بجنگم. وقتی توی محفل باشم، فن هایی رو یاد بگیرم و از خودم خیلی خوب محافظت کنم. امیدوارم من را در جمعتان بپذیرید.


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: اگر جادوگر بودی چه قدر تغییر می کردی؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷
اگر جادوگر بودم، شاید فقط ظاهر لباس پوشیدنم عوض میشد. مثلا به جای اینکه یه هودی، شلوار و کفش بپوشم، یه شنل سیاه،یه لباس آستین بلند مشکی و چکمه قرمز و مشکی می پوشیدم. ویا از جادو ام مردم زیادی را خوشبخت میکنم نه اینکه با کار های بچگانه باعث بدبختی مردم بشوم.


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۳۱ یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۷
نام:ماتیلدا استیونز

تاریخ تولد:۱۳سپتامبر

جنس:مونث

اصالت:آمریکایی

گروه:هافلپاف

رنگ چشم:آبی

مو:مشکی با هایلایت قهوه ای

پوست:سفید

ظاهرکلی:قدبلند و لاغر با صورتی گرد .موهای مشکی بلند.چشم های کشیده آبی.معمولا موهامو باز میذارم و همیشه یه گردنبند به سنگ مشکی به گردن دارم.♡

جارو:آذرخش

اخلاقیات:دختری مهربان .لجباز با روابط اجتماعی بالا.(زود دوست پیدا میکنم).
حساس و حسود.

چوبدستی:طول ۲۵ سانتی متر.چوب درخت گردو و موی اژدها

علاقه ها:تغییر شکل و معجون سازی

پاترونوس:دلفین

زندگی نامه: من دریک خانواده معمولی به دنیا آمدم که به جادو اعتقاد نداشتند.اسم پدرم جیمز استیونز و مادرم سوزان استیونز.
یه خواهرم داشتم یعنی دارم .اسمشم ناتاشائه.همه میگن چشماش شبیه منه و هردوی ما بقیه رو یاد مادربزرگمان میندازیم .اون وقتی من دوسالم بود در اثر یه گازگرفتگی مرد.آبی چشمای اونم متفاوت بود.
وقتی پنج سالم شد ،کارای عجیبی میکردم و یه جورایی اتفاقای عجیبی دور من اتفاق می فتاد.وقتی ده سالم شد دیگه همه مطمئن شدن که من عادی نیستم.
البته تعریف عادی بودن از نظر اونا با من متفاوت بود‌.همیشه دنیایی پر از سحر رو دورم مجسم میکردم دنیایی که پر از چیزای خارق العاده بود.جادوگرها،ساحره ها،چوبدستی هاو... .
ولی این تازه مقدمه ی زندگی من بود.درواقع داستان از اونجا شروع شد.من توی کتابخونه نشسته بودم.همیشه به اونجا میرفتم و کتاب مورد علاقم رو برای بار بیستم میخوندم."سفر به عالم جادو".اون روزم داشتم همینکارو میکردم تا اینکه صدایی شنیدم.اولش به نظرم عادی اومد ولی وقتی صدا تکرار شد،و این دفعه بلندتر از قبل بود،از جام بلند شدم و اطرافم رو نگاه کردم.
اونروز کتابخونه به طرز وحشتناکی ساکت و خلوت بود .قفسه ی کتابخونه روبروم به شدت داشت تکون میخورد.چند قدم عقب رفتم.نمیدونستم چه اتفاقی درحال رخ دادنه.تا اینکه اون اومد.یه مرد قدبلند درشت هیکل با کلی مو.بعدا فهمیدم که اسمش هاگریده.حرفایی که زد به نظرم یه رویا میومد تا اینکه اون کوچه رو دیدم.کوچه دیاگون...و از اونجا بود که من هم به عالم سحر و جادو وارد شدم.

تایید شد.
خوش اومدین.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۱۴ ۳:۳۶:۲۶

Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۱۵ یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۷
نام:تریشا باترمیر

تاریخ تولد:۱۳سپتامبر

جنس:مونث

اصالت:آمریکایی

گروه:هافلپاف

رنگ چشم:آبی

مو:مشکی با هایلایت قهوه ای

پوست:سفید

ظاهرکلی:قدبلند و لاغر با صورتی گرد .موهای مشکی بلند.چشم های کشیده آبی.معمولا موهامو باز میذارم و همیشه یه گردنبند به سنگ مشکی به گردن دارم.♡

جارو:آذرخش

اخلاقیات:دختری مهربان .لجباز با روابط اجتماعی بالا .(زود دوست پیدا میکنم).
حساس و حسود.

چوبدستی:طول ۲۵ سانتی متر.چوب درخت گردو و موی اژدها

علاقه ها:تغییر شکل و معجون سازی

پاترونوس:دلفین

زندگی نامه: من دریک خانواده معمولی به دنیا آمدم که به جادو اعتقاد نداشتند.اسم پدرم جیمز باترمیر و مادرم سوزان باترمیر.
یه خواهرم داشتم یعنی دارم .اسمشم ناتاشائه.همه میگن چشماش شبیه منه و هردوی ما بقیه رو یاد مادربزرگمان میندازیم .اون وقتی من دوسالم بود در اثر یه گازگرفتگی مرد.آبی چشمای اونم متفاوت بود.
وقتی پنج سالم شد ،کارای عجیبی میکردم و یه جورایی اتفاقای عجیبی دور من اتفاق می فتاد.وقتی ده سالم شد دیگه همه مطمئن شدن که من عادی نیستم.
البته تعریف عادی بودن از نظر اونا با من متفاوت بود‌.همیشه دنیایی پر از سحر رو دورم مجسم میکردم دنیایی که پر از چیزای خارق العاده بود.جادوگرها،ساحره ها،چوبدستی هاو... .
ولی این تازه مقدمه ی زندگی من بود.درواقع داستان از اونجا شروع شد.من توی کتابخونه نشسته بودم.همیشه به اونجا میرفتم و کتاب مورد علاقم رو برای بار بیستم میخوندم."سفر به عالم جادو".اون روزم داشتم همینکارو میکردم تا اینکه صدایی شنیدم.اولش به نظرم عادی اومد ولی وقتی صدا تکرار شد،و این دفعه بلندتر از قبل بود،از جام بلند شدم و اطرافم رو نگاه کردم.
اونروز کتابخونه به طرز وحشتناکی ساکت و خلوت بود .قفسه ی کتابخونه روبروم به شدت داشت تکون میخورد.چند قدم عقب رفتم.نمیدونستم چه اتفاقی درحال رخ دادنه.تا اینکه اون اومد.یه مرد قدبلند درشت هیکل با کلی مو.بعدا فهمیدم که اسمش هاگریده.حرفایی که زد به نظرم یه رویا میومد تا اینکه اون کوچه رو دیدم.کوچه دیاگون...و از اونجا بود که من هم به عالم سحر و جادو وارد شدم.

سلام، خوش اومدین.

این شخصیت قبلا گرفته شده. لطفا یه شخصیت دیگه از لیست شخصیت‌ها انتخاب کنین.

فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۱۳ ۱۸:۵۴:۱۶

Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۵ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷
سلام کلاه گروه بندی:
با توجه به ویژگی هام که پشت دوست هایم را خالی نمیکنم و همیشه درکنار آن ها هستم و روحیه ی شجاعم خیلی اشتیاق دارم که در گروه هافلپاف یا گریفیندور باشم.


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۹۷
سلام کلاه گروه بندی. من برایم فرقی نمی کند که توی کدام گروه بیفتم. من در خودم قدرت های زیادی حس میکنم که دوست دارم در یکی از گروه ها از آن استفاده کنم. اما از دو گروه گریفیندور و اسلایترین بیشتر خوشم می آید.دو تا از ویژگی هایی مهمی که درون خودم حس میکنم، شجاعت و وفاداری است.


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.