... که ناگهان لرد با عصبانیت گفت: اه بس کن دیگه دخترک جیغ جیغو! سر ارباب رو بردی!
بلا با ناراحتی گفت:ولی ارباب چرا من نباید بفهمم؟ اگه قراره نقشه رو اجرا کنیم، من هم باید خبردار باشم تا بتونم انجامش بدم دیگه. اگه ندونم که نمیتونم انجامش بدم، اون وقت نقشه بهم میریزه.
لرد کروشیویی به سمت نویسنده قبلی فرستاد و گفت:دلایلش قابل قبوله! یکی نقشه رو براش تعریف کنه. ارباب از وقتی کوچیک شده انرژی نداره یه مسئله رو برای صدتا مرگخوار تک تک تعریف کنه!
روفوس دست بلا رو میگیره که براش موضوع رو تعریف کنه، اما وقتی خشانت موجود در چشمان بلا رو میبینه منصرف میشه و با کمی فاصله مشغول تعریف کردن میشه: توی قرارداد ذکر شده که ما نباید لباسای عجیب و غریب بپوشیم. خیلی خب مشکلی نیست. ما لباسی میپوشیم که حتی بین مشنگ ها کاملا شناخته شده است!
بلا با چشم های گرد شده: چــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟!ارباب این چی میگه؟! ما لباس های مشنگ ها رو بپوشیم ارباب!؟ ارباب این لکه ننگ رو چطوری تحمل کنیم ارباب؟! ارباب این امکان نداره ارباب! باورم نمیشه ارباب...! :vay:
... اه بس کن دیگه اینقدر غرغر نکن، تا اخرش رو گوش کن!
بلا برای این حرف کروشیویی نثار لودو کرد و بعد با خشم به روفوس گفت: یا زودتر تعریف میکنی یا زبونتو از توی چشمات در میارم و گره میزنم به گوشت!
روفوس اهی کشید و گفت: قاطی نکن بابا، خب نمیذاری که حرفم رو تموم کنم. لباسی که ما میگیم کاملا جا افتاده است بین مشنگ ها و برای همین نمیتونن ایراد بگیرن که لباس شما ترسناکه و باعث وحشت دیگران میشه. حالا برای اینکه موضوع برات روشن تر بشه، چندتا مدل از این لباس ها رو برات احضار میکنم.
روفوس این رو میگه و با حرکت چوب دستی چند مدل از لباس ها رو حاضر میکنه و میگه:هوم، مشنگ به این لباس ها میگن لباس های گوتیک!
مدل اول،
مدل دوم ،
مدل سوم!
بلا با تعجب به لباس ها نگاه میکنه و میگه:نهههههه! امکان نداره مشنگ ها همچین سلیقه هایی داشته باشن!
لرد با خنده میگه: حالا دیگه لطف کن اینقدر سر و صدا نکن و بذار منتظر بشیم تا نماینده برگرده و بند دوم قرار داد رو بکوبیم توی صورتش! داخل این بند باید ذکر بشه که پوشیدن لباس هایی که مشنگ ها ازش استفاده میکنن بلامانعه.