هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۶
#31
اطلاعیه پنجم پادشاهی داس و کراوات


با درود فراوان.

در ابتدا از تمامی بازیکنان و تیم هایی که در مسابقات ثبت نام و شرکت کردند، تشکر مینماییم.
و اما در ادامه، با آرزوی موفقیت های بیشتر و البته تبریک صمیمانه به تیم ترنسیلوانیا، جام را به این تیم تقدیم میکنیم، باشد که در سلفی های آینده اعضای این تیم، بدرخشد.

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۷ ۲۲:۱۳:۳۵


پاسخ به: بیلبورد امتیازات
پیام زده شده در: ۱۱:۳۳ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
#32
نتیجه مسابقه فینال لیگ کوییدیچ 1396



تیم تف تشت:

سر کادوگان: 81
کتی بل: 82
گیدیون پریوت: 83
آرتور ویزلی: 81.5

میانگین: 82

تیم ترنسیلوانیا:

ادوارد بونز: 86
ریتا اسکیتر: 85
جیسون ساموئلز: 81

میانگین: 84

برنده نهایی لیگ و صاحب جام، تیم ترنسیلوانیا میباشد.

با تشکر و آرزوی موفقیت برای تمامی تیم هایی که شرکت کردن و حتی شرکت نکردن.
مراسم اهدای جام، فردا در وزارت سحر و جادو برگزار خواهد شد.

با تشکرات فراوان.



پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
#33
نتایج ترین های تالار خصوصی گریفیندور (زمستان 96):

بهترین نویسنده گریفیندور: آرسینوس جیگر

فعال ترین عضو گریفیندور: آرتور ویزلی

بهترین عضو تازه وارد گریفیندور: هرمیون گرنجر



پاسخ به: کافه گریف!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
#34
سوژه جدید

زارت!

- آخ... اوف شدم!
- پاشو جمع کن خودتو خرس گنده. یه قفل نتونستی بشکنی با چکش... آخرشم زدی رو انگشتت.

آرسینوس این را رو به آرتور ویزلی که روی زمین افتاده بود و شستش را میمکید، گفت. سپس سوت بلبلی ای زد و بلافاصله رون ویزلی و هرمیون همراه با برانکاردی از راه رسیدند و آرتور را از روی زمین جمع کردند.

آرسینوس سرش را با تاسف به چپ و راست تکان داد، سپس چوبدستی اش را از جیبش در آورد.
- آلوهومورا!

قفل با صدای تق رضایت بخشی باز شد. آرسینوس به ملت گریفیندوری که داشتند وسایلی مثل لیوان‌ها، شیشه‌ها و بطری‌ها را جا به جا میکردند، نگاه کرد.
- خیلی خب... فکر کنم حاضریم که پس از مدت ها کافه رو بازگشایی کنیم.
- ببریم تو همه اینارو؟ خسته شدیم.
- نه نبرید تو الان. بذارید من برم ببینم اوضاع داخل چطوره، بعد.

آرسینوس تابلوی سر کادوگان را زیر بغل زد و رفت داخل کافه تاریک.
اولین اقدامی که انجام داد، این بود که به سمت کلید برق رفت، که البته به محض تماس انگشتش با کلید، جریان برق به خودش وارد شد و خودش به همراه تابلوی سر کادوگان، به شدت به عقب پرتاب شد.
آرسینوس که به شدت گیج شده بود، گفت:
- حداقل روشن شد... سر، توی لیست بنویس یه برقکار باید بیاریم. همه چیز هم درست میشه قطعا.
- یادداشت شد.

سر کادوگان که در تابلویش، روی اسبش دراز کشیده بود، عینک آفتابی زده بود و حمام آفتاب میگرفت، این را گفت.
آرسینوس تابلو را به دیوار تکیه داد، و نگاه دقیق تری به کافه انداخت و آنجا بود که عظمت فاجعه را درک کرد.
- خیلی خب... کامل باید تمیز شه، کامل باید رنگ بشه، کف زمین باید عوض شه، و خب... همه چیز باید عوض شه.

سر کادوگان هم با دیدن وضعیت به شدت بهم ریخته و کثیف کافه، از روی اسبش بلند شد و رفت به سمت یک تابلوی دیگر که به ملت گریفیندوری خبر بدهد تا بیایند برای تمیز کردن کافه.

ثانیه ای بعد، سر کادوگان، در تابلوی دیگری، بالای سر ملت گریفیندور بود.
- فرزندان و هم خونان گودریک گریفیندور کبیر، ساز و برگ تمیز کاری را به چنگ آورید و با تمام سرعت به سوی کافه بتازید و آن محل را از جرم ها و کثیفی ها بازپس گیری کنید!



پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶
#35


صدای چه چه خروس همسایه بغلی به گوش میرسید و باعث میشد صبح سرد و مه آلود، بسیار زیبا و رویایی جلوه کند. حتی خورشید خانم هم کم کم داشت سیاهی شب را مثل قهوه مینوشید و نوید یک روز جدید و خوب را به ساکنان لیتل هنگلتون میداد.
اما در مورد خانه ریدل، اوضاع اندکی فرق میکرد. گل های آفتاب گردان در حیاط حال نداشتند حتی به خورشید نگاه کنند، گویا قهرهای لیسا رویشان اثر گذاشته بود. دکه دربانی رودولف نیز کاملا سوت و کور بود، مشخص بود که رودولف از ساعت کاری اش استفاده مفیدی کرده و به خوابی عمیق فرو رفته است.
درون ساختمان عمارت نیز اوضاع بهتر از این نبود. "اکثریت" مرگخواران خواب بودند. و آن عده اندکی هم که بیدار بودند، به هیچ وجه کار خوبی نمیکردند.

یک نمونه از این معدود مرگخواران بیدار، ادوارد دست قیچی و همسرش بودند.
ادوارد تنها با دادن وعده تشکیل ارتشی از قیچی های در خدمت لرد سیاه، موفق شده بود رضایت ایشان را برای ازدواج کردن با یکی از قیچی های بلند مرتبه در میان دیگر قیچی ها، جلب کند و البته به سرعت هم عروسی کرده بود. هرچند که به طرز عجیبی هیچ یک از مرگخواران موفق به دیدن همسر ادوارد نشده بودند.
اما لرد سیاه که از این وصلت بسیار راضی به نظر میرسید، به او اتاقی درست در طبقه سوم خانه ریدل، و دقیقا بالای اتاق آرسینوس، داده بود.

اما خیلی زود یک چیز برای آرسینوس روشن شده بود، و آن این بود که ادوارد و همسرش به شدت ناسازگاری داشتند. و البته آنها این ناسازگاری را هر روز با خرد کردن وسایل اتاق بر سر یکدیگر، نشان میدادند.

تق!
تق!
شپلق!


آرسینوس بالش را محکم تر روی سرش فشار داد. خوابیدن برایش غیرممکن به نظر میرسید. حتی فکر کردن به نقاب هایش هم نمیتوانستند آرامش کنند.

شب قبل تا دیروقت با مرگخواران سنگ کاغذ قیچی بازی کرده بود و نتیجتا بسیار دیر خوابیده بود، اکنون هم با وجود سر و صدای طبقه بالا، به شدت سرش درد گرفته بود. با وجود سر درد، از جایش بلند شد و از پارچ کنار تختش، یک لیوان آب نوشید.

پااااق!

مقداری از گچ های سقف روی سرش ریختند.
آرسینوس کراوات خاکستری اش را با حالتی عصبی محکم کرد، اگر یک روز دیگر اوضاع به همین منوال پیش میرفت، قطعا عقلش را از دست میداد.
ردایش را با ضربا دستش تکاند تا گچ های ریخته شده از سقف را از آن پاک کند، اما فقط باعث شد لکه های سفید بزرگی روی ردایش به وجود بیایند.
- خیلی خب... دیگه کافیه. میرم سر وقتش و یه بلایی سرش میارم که به قیچی بگه انبر دست!

آرسینوس پس از گفتن این حرف با صدای بلند، پاورچین پاورچین از اتاقش خارج شد. مراقب بود که کفش هایش روی کف چوبی خانه ریدل سر و صدایی ایجاد نکنند. میدانست که هر صدایی، احتمالا موجب بیدار شدن لرد سیاه یا نجینی خواهد شد، و البته اصلا علاقه ای نداشت که بداند چه بلایی سر کسی که لرد یا نجینی را از خواب بیدار میکند، خواهد آمد.

وی بالاخره پس از چند دقیقه به طبقه بالا رسید.
آرسینوس به خوبی میدانست که در این طبقه، اتاق و آزمایشگاه هکتور هم وجود دارند، پس احتیاطش را دو برابر کرد. اصلا دلش نمیخواست هکتور از خواب بیدار شود و احتمالا به او تهمت دزدیدن معجون یا کتاب بزند.
بالاخره پس از چند دقیقه به اتاق ادوارد رسید و به آرامی ضربه ای به در زد.

لای در باز شد و ادوارد که به نظر میرسد از زیر موهایش خون جاری شده باشد، در میان در ظاهر شد.
- سلام آرسی، چیزی شده؟
- چه خبرتونه اول صبحی؟ چرا نمیذارید من بخوابم؟ مشخص نیست با اون همسر مخفیت که حبسش کردی تو اتاق چیکار میکنی که ذله شده از دستت، بعد ما باید تاوان پس بدیم!

ادوارد به سرعت آرسینوس را به داخل اتاق کشید، و البته قیچی هایش تا گوشت آرسینوس را یک دور شکافتند.
آرسینوس در حینی که ادوارد در را پشت سرش میبست، به اتاق نگاه دقیق و سریعی انداخت.
- وایسا ببینم... تو مگه عروسی نکرده بودی؟ پس زنت کو؟ نکنه...؟
- نه نه... اونطوری نگاه نکن. همسر عزیزم همونجا روی تخته.

ادوارد سپس به سوی تختش رفت، مشخص بود که ملافه ها بر اثر برخورد مکرر قیچی هایش، تکه تکه شده اند.

- بسیار خب، آرسینوس، همسرم. همسرم، آرسینوس.
- این که فقط...
- خب؟
- ... یه قیچی باغبونیه.
- نه... چرت نگو... بر طبق قانون و حکم ارباب، ایشون همسر عزیزمه... فقط یخورده اختلاف داریم با هم دیگه.
- اختلاف سر چی؟
- حاضر نیست خودشو یکم تیز تر کنه محض رضای ارباب.

آرسینوس به قیچی بی حرکت و کاملا عادی نگاه کرد.
- و هر روز صبح اینهمه دعوا و عربده کشی که نمیذاره من بخوام سر همین موضوعه...؟
- دقیقا آرسی... دقیقا!
- و اونوقت خودت هم حاضر نیستی دست بزنی بهش و برش داری تیزش کنی؟
- نه، بهم گفته اگر دستم بهش بخوره میره شکایت میکنه و مهریه شو میذاره اجرا.

آرسینوس برای لحظه ای به افق خیره شد.
- میگم نظرت چیه طلاقش بدی؟
- نه اونطوری اصن نمیتونم شخصا. زیرِ قیچی هام درد میگیره.
- و اونوقت من باید هر روز از خواب بیدار شم به خاطر دعواهای تو با یه قیچی باغبونی معمولی؟
- آره دیگه... ببین من هی بهش میگم بیا آروم حرف بزنیم، خودش ولی شروع میکنه.
- میکشمت ادوارد...

آرسینوس قدمی به سوی ادوارد برداشت، چوبدستی اش را بیرون کشید، اما ناگهان بر اثر کمبود انرژی، باطری تمام کرد و پخش زمین شد. روایت است از آن روز به بعد، هر گاه کلمه قیچی را میشنید، دچار تشنج میشد حتی!



پاسخ به: دفتر رئیس فدراسیون کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶
#36
نقل قول:

کتی بل نوشته:
سلام
بچه ها منو فرستادن تا بگیم نتیجه رو قبول نداریم و داور سوم میخوایم. لطفا ارجاع بدین داور سوم نظر بده.
با تشکر.


با درود فراوان.

با توجه به هماهنگی با تیم خودتون و تیم ترنسیلوانیا، و موافقت هر دو تیم، مسابقه به داوری سوم کشیده میشه. داور سوم این مسابقه هم رز ویزلی هست که محبت کرد و این مسئولیت رو قبول کرد.
دقت کنید که بعد از این داوری، دیگه داوری چهارم در کار نخواهد بود.



پاسخ به: بیلبورد امتیازات
پیام زده شده در: ۱۹:۱۰ چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۶
#37
نتیجه مسابقه فینال لیگ کوییدیچ 1396


امتیازات داور اول:

تیم تف تشت:
سر کادوگان: 77
کتی بل: 79
گیدیون پریوت: 82
آرتور ویزلی: 78

تیم ترنسیلوانیا:
ادوارد بونز: 82
ریتا اسکیتر: 82
جیسون ساموئلز: 83

امتیازات داور دوم:

تیم تف تشت:
سر کادوگان: 78.5
کتی بل: 78
گیدیون پریوت: 83
آرتور ویزلی: 77

تیم ترنسیلوانیا:
ادوارد بونز: 84
ریتا اسکیتر: 83.5
جیسون ساموئلز: 79.5

امتیازات نهایی تیم تف تشت:
سر کادوگان: 78
کتی بل: 79
گیدیون پریوت: 83
آرتور ویزلی: 78

میانگین: 80

امتیازات نهایی تیم ترنسیلوانیا:
ادوارد بونز: 83
ریتا اسکیتر: 83
جیسون ساموئلز: 81

میانگین: 82

مسابقه بر طبق قوانین به پنالتی کشیده میشود.

پنالتی از ساعت 00:00 روز 17 اسفند تا 23:59 روز 21 اسفند در استادیوم المپیک برگزار خواهد شد.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۱۷ ۱۷:۰۱:۵۴


پاسخ به: هاگوارتز اکسپرس!!!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۶
#38
با درود فراوان.

این تاپیک از این پس به حالت تک پستی به کارش ادامه میده، پست هاتون هم میتونه حالت طنز داشته باشه و هم حالت جدی.

با تشکر فراوان.



پاسخ به: فرجام در آزکابان
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۶
#39
خلاصه:

دای لوولین مسئول اعدام آزکابان شده و سعی می کنه روش های منحصر به فردی(با توجه به اسم یا شخصیت طرف) برای اعدام هر محکوم پیدا کنه.
تا حالا لیسا تورپین، رودولف، لینی وارنر، گلرت گریندلوالد، دلفی، آماندا، پروتی پاتیل و آرنولد پفک پیگمی اعدام شدن. حالا نوبت نفر بعدیه.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پس از اینکه دای، علامت داد که نفر بعدی را بیاورند، ملت حاضر در دادگاه، با شادی و خوشحالی شروع کردند به فریاد کشیدن و ابراز احساسات، حتی موج مکزیکی رفتند؛ که البته تعدادی هم زیر دست و پا ماندند و روحشان به عالم بالا پر کشید.

بالاخره پس از چند دقیقه، نفر بعدی، در میان دو دیوانه ساز، وارد شد. او شخص بلند قدی بود. حتی یک سر و گردن از همه حاضرین بلندتر بود. و با وجود اینکه صورت و حتی نیمی از بدنش را با گونی ای بسیار عظیم پوشانده بودند، اعتماد به نفسش از طرز راه رفتنش مشخص بود.
دیوانه سازان، شخص قد بلند را جلو آوردند و روی صندلی عظیم مخصوص متهمان نشاندند. به محض نشستن آن شخص، زنجیرهایی عظیم از کنار صندلی بالا آمدند و دستان وی را بستند.

- خیلی خب... اون گونی رو بکشید کنار از روش.

یکی از دیوانه سازان، گونی را از روی صورت وی کنار کشید.

- متهم، آلبوس پرسیوال و سایر جد و آباد دامبلدور، سعی نکن اون زنجیری که به ریشت زدیم رو باز کنی.

دامبلدور لبخندی زد، و سپس انگشتش را که مخفیانه میکوشید قفل و زنجیری که به ریشش زده بودند را باز کنند، از قفل فاصله داد و سنجاق قفلی کوچکش را هم روی زمین انداخت.

دای با نگاه عاقل اندر سفیهی به دیوانه سازان نگاه کرد.
- مگه نگفته بودم قبل از اینکه بیاریدش اینجا، ریشش رو خوب بازرسی کنید؟ جفتتون تنبیه میشید، باید برید سپر مدافع ماچ کنید!

دای سپر مدافعی ایجاد کرد، و دو دیوانه ساز بلافاصله انتهای شنل هایشان را جمع کرده، در حالی که به شدت جیغ میکشیدند از اتاق فرار کردند.
دای سپس رو به دامبلدور کرد.
- خیلی خب... شما متهم هستید به...
- فرزندم، میشه لطفا به این پیرمرد یک آب نبات لیمویی بدید؟ داخل ریشم یکی دو تایی جا سازی کردن.
- نمیشه! داشتم میگفتم، شما متهم هستید به حبس کردن حشرات و جانوران بی گناه در ریش خودتون که عمل بسیار زشتی هست و حتی گویا تلاش کردید با عادت دادن این موجودات ناز به خودتون، اونارو تبدیل کنید به ارتشتون که کاملا سوءاستفاده از حق آزادی حشراته.

دامبلدور دوباره لبخندی زد. لبخندش همچنان آرام بود، اما بعد، عطسه ای کرد و گفت:
- ای بابا... فرزندان تاریکی، میشه یکی یک عدد دستمال بیاره و بینی من رو پاک کنه؟ قدیما عادت داشتم با ریشم... منظورم اینه که قدیما دستم باز بود، راحت میتونستم پاکش کنم، اما الان... میبینید که.

دامبلدور همزمان با گفتن این حر، دستانش را اندکی تکان داد تا صدای زنجیرها شنیده شوند.

- دفاع ضعیفی بود آقای دامبلدور، بدینوسیله، بنده شما رو محکوم میکنم به...

دای نگاه زیر چشمی ای به واکنش دامبلدور انداخت و تلاش کرد از این صحنه لذت ببرد حتی.
اما دامبلدور زرنگ تر از این حرف ها بود، در حالی که آب دماغش جاری بود، همچنان لبخند پدرانه اش را هم حفظ کرده بود و صاف زل زده بود به چشمان دای.

- تسترال نمیشم اونطوری نگاه نکن. خیلی خب اصلا، حکمت اینه که به تک تک تارهای ریشت بوسه بزنن دمنتورا و روحِ ریشت رو بکشن.

حاضرین انگشت به دهان ماندند، حتی برخی ردا دریدند و شیرجه زدند در آغوش و بوسه های گرم دیوانه سازان، اما آنهایی که باقی ماندند، منتظر ماندند تا اعتراض یا سخنی از دامبلدور که بالاخره لبخندش محو شده بود، بشنوند.



پاسخ به: پایگاه اطلاع رسانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۰:۰۳ جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۶
#40
با درود فراوان.

با درخواست دو تیم تف تشت و ترنسیلوانیا، مهلت مسابقه فینال تا ساعت 23:59 تاریخ 12 اسفند تمدید میشود.

با آرزوی موفقیت برای هر دو تیم.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۱۱ ۱۶:۰۵:۵۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.