ریونا:
_با این که هیچ وقت با پیشنهادای مزخرف آل موافق نبودم ولی اینبار به نظرم بهتره همین کارو بکنیم،این جوری می فهمیم که مشکلش چیه.
با این حرف ریونا، توجه جمعیت بیشتر به موضوع جمع شد، چون حداقل به یک راه حل رسیده بودند.
الادوا با کنجکاوی ای که از چشمان تیره اش معلوم بود. گفت:
_یعنی واقعا این کار مهیج و صد البته دور از ادب رو انجام بدیم؟
_البته بچه ها.
این صدای رز بود که گروه را ترساند. همگی سرشان را به سمت رز که تنها در گوشه ای از تالار ایستاده بود برگرداندند.
السو گفت:
_ای بابا رز، از کی داری به حرفامون گوش میدی؟
و رز در جواب گفت:
_چی فکر کردی؟ مگه میشه بچه های گروه دور هم جمع شوند و من بی خبر باشم؟ معلومه از اول!
الا در حالی که پوزخندی بر لب داشت؛ گفت:
_از همین اخلاقته که خوشم میاد!
پیوز گفت:
_خیلی خب ویزلی تو هم بیا این ور.
و رز هم با کمال میل پذیرفت و به تیم پژوهشی تحقیقاتی هافل پیوست!
ریونا با لحنی رییس مانند گفت:
_خب بچه ها حالا که همگی موافقیم. کی حاضره اولین دور تعقیب و گریز هافلی رو انجام بده؟
هافلی ها: هااااان؟
_دارم میگم کی میخواد اولین نفر باشه که سارا رو تعقیب می کنه! السو تو این کار رو می کنی؟
_من؟ چرا من؟ اصلا من چه کار دختر مردم دارم؟
ملت هافل:
همه از این حرف السو فوضول باشی تعجب کردند و فهمیدند که فقط قصد داره از زیر کار در بره.
_تو چی الا؟
_اممم... من که اصلا به اصالت بلکی ام نمیاد که بخوام دختر بچه ها رو تعقیب کنم!
رز و ریونا:
معلوم بود که تمامی اعضا از عکس العمل احتمالی سارا ترسیده بودند. و نمی دونستند که سارا وقتی بفهمه که قصد داشتند تعقیبش کنن و سر از کارش در بیارن چه کار میکنه. پس سعی می کردند حداقل اولین نفر نباشند.
رز که خیلی تعجب کرده بود گفت:
_وای چی دارم می شنوم!
خیلی خب، دور اول که همین امروز و فرداست رو خودم و ریونا انجام می دهیم. ولی دور بعدی السو و الا، شما دو تا باید این کار رو بکنید!