اسليترين
vs
گريفندور
سوژه: ذهن خوانى-نه! نــــــه! من بازى نميكنم!
ششمين روز متوالى بود كه ملت اسليترينى، با صداى جيغ هاى آستوريا از خواب ميپريدن.
-نه...! من تا وقتى اون توى تيمه، عمرا اگه بازى كنم!
خب...نيازى نبود كه كسى، براى فهميدن اينكه "اون" چه كسي...يا بهتر بگم...چه چيزيه، از تختخوابش خارج بشه.
همه ميدونستن كه آستوريا، با حضور ناخن گير توى تركيب بندى تيم مشكل داره.
و خب...باز هم ميدونستن كه تا چند دقيقه ى ديگه، در خوابگاه آستوريا به هم كوبيده ميشه. پس بالشت هاشون رو روي سرشون گذاشتن و...
شترق!ساعتى بعدگويل، با حواس پرتى معمولش، مشغول چرخيدن توى سالن عمومى تالار بود كه...
-آخ...مگه كورى؟
گويل برخوردش با شخصى رو متوجه شد، اما كسى رو نميديد.
-بانز تويى؟!
قبل از اينكه اون موفق به درك مذكر بودن بانز و مؤنث بودن صدا بشه، يك عدد هكتور، خودش رو روى فضاى خالى روبه روى گويل پرت كرد.
-گرفتمت!
ثانيه اى بعد، با باطل شدن افسون دلسردى، آستوريا نمايان شد.
-پاشو تسترررال كوهى...پاشو هكتور تا ناخونيت نكردم!
هكتور به طرز خطرناكى، دل و جرئت پيدا كرده بود. پس بدون اينكه از جاش تكون بخوره، شيشه معجونى رو روبه روى صورت آستوريا تكون داد.
-آستوريا...يا شركت ميكنى، يا اين معجون رو ميريزم روت. نميدونم چيه...هرچى داشتم رو قاطي كردم و شد اين...حالا خوددانى!
-شركت نميكنـــــــم!
آستوريا اين جمله رو فرياد كشيد و هكتور رو به سمت ديوار پرت كرد...
هكتور به سمت ديوار...نه، بلكه صاف به سمت كراب پرتاب شد و به دليل خاصيت كشسانى شكم كراب، كمونه كرد و به سمت آستوريا برگشت.
آستوريا با ديدن هكتور و شيشه معجونى كه به سمتش پرواز ميكردن، دو پا به طور مادرزادى داشت، دو پاى ديگه هم از غيب ظاهر كرد و...الفرار!
درست در لحظه ى آخر، هكتور با برخورد به اسكورپيوس متوقف شد...ولى در اثر شدت ضربه، شيشه معجون از دستش جدا شد و صاف...به سمت آستوريا پرواز كرد!
روز مسابقه، رختكن تيم اسليترين-خب...خب! ميبينم كه همه حاضريد. پس...جودى! دستت تو جيب من چيكار ميكنه؟!
جودى با لبخندى، چروك روى رداى هكتور رو صاف كرد.
-ام...چيزه...ميدونى...جاروم رو گم كردم...ميخواستم ببينم اون توئه يا نه!
با وارد شدن آستوريا، هكتور از خير جواب دندون شكنش گذشت.
-ايش...اومد...فكر كرده نوبرش رو آورده...هميشه هم كه ديرتر از بقيه...
آستوريا چشم غره اى به دوريا رفت.
-با منى دوريا؟!
دوريا با ترس، به اطرافش نگاه كرد.
-من؟!...نه...! من كه چيزى نگفتم.
-بشين آستوريا كه ديره....بشين كه به حق ريش نداشته ارباب، از رو جارو بيوفتى زمين و بتركى!
-من بتركم؟!
هكتور به وضوح جا خورد.
-من...من فقط بهش فكر كردم...تو چطورى...؟!
دقايقى بعد، زمين بازى-تماشاچيان عزيز...همونطور كه ميبينيد، شير هاى گريفندور دارن از رختكن خارج و وارد زمين بازى ميشن. سرد شدن غير عادى هوا، نشون از اومدن كاپيتان تيم داره. و بله...مدافع هاى تيم، مون و ترامپ رو ميبينيد كه جلوتر از بقيه وارد شدن. پشت سرشون، آنجليناى جذاب...اوه...يعنى آنجلينا جانسون، كتى بل و...پناه بر تنبون مرلين! اون خفاش چيه؟!
لينى در نقش مديريت مدرسه، وارد صحنه شد.
-خفاش نيست! بتمنه...بتمن، آقا! لااقل قبل مسابقه يه نگاه به ليست اعضا ميكردى!
گزارشگر تف هاى حاصل از فرياد هاى لينى رو از روى صورتش پاك كرد.
-باااشه خانم مدير! چرا عصبانى ميشيد؟! بله...همونطور كه خانم مدير گفتن، نفر سوم مهاجمين، بتمنه! و بالاخره...جستجوگر تيم، جيمز پاتر، در حالى كه با يك دستش كلاه گروهبندى و با دست ديگرش جاروش رو حمل ميكنه، وارد زمين ميشه! خب...با وارد شدن اعضاى گريفندور، بايد منتظر تيم اسليترين باشيـ...و بله...كاپيتان تيم اسليترين، دوان دوان وارد زمين ميشه و پشت سرش، آستوريا گرينگرس، مهاجم تيم...پناه بر مرلين...با جاروش داره دنبال هكتور ميدوئه!
آستوريا جيغ زنان، با جارو دنبال هكتور ميدويد و هر وقت دستش ميرسيد، با جارو به سر و كمر هكتور ضربه ميزد.
-وايسا تسترال! كجا فرار ميكنى؟! وايسا ميخوام بكشمت. وايسا هكتور...
لحظه اى بعد، داوراى مسابقه، يعنى رز و لاديسلاو وارد عمل شدن و سعى كردن آستوريا رو آروم كنن.
-آستوريا آ! خويشتنت را بدار و نفسى عميق پيشه كن!
-خب...با آروم شدن مهاجم عصبى تيم اسليترين، بقيه ى اعضا از رختكن خارج ميشن. جودى جك نايف و وزغ پرنده رو ميبينيم و پشت سرشون، دوريا بلك در حالى كه بطرى آب دستشه، خارج ميشه. بله...افعى هاى اسليترين هم حاضر شدن. فقط خبرى از ناخون گير نيست!
هكتور با شنيدن صداى گزارشگر، از تو جيب رداش، ناخن گير رو در مياره، بازش ميكنه با طلسمى، ابعادش رو بزرگ ميكنه. حالا ناخن گير، ميتونست بدون نياز به پرواز، روى پايه هاش راه بره.
با بزرگ شدن ناخن گير، آستوريا به طور غير ارادى، فاصله اش رو با اون بيشتر كرد.
-خب...كاپيتان هاى دو تيم، مون و هكتور دگورث گرنجر با هم دست ميدن و...و...مون به شدت داره ميلرزه... هنوزم ميلرزه...مثل اينكه جلوى لرزش دگورث گرنجر كم آورده...سعى ميكنه دستش رو جدا كنه، دستش رو ميكشه و در حالى كه به شدت ويبره ميره، به عقب پرتاب ميشه!
اعضاى تيم گريفندور به سرعت جلو ميرن و مون رو از روى زمين بلند ميكنن.
بالاخره با سوت داور ها، بازى شروع ميشه.
-نه بازيكن رو ميبينيد كه سوار بر جارو، به پرواز درومدن و پنج بازيكن ديگه، به روش خاص خودشون پرواز ميكنن. در واقع ناخون گير و كلاه گروهبندى كه اصلا پرواز نميكنن، بلكه روي زمين ميدوئن! مون، احتياجى به جارو نداره و وزغ، بال داره. آب هم كه مدام در حال چگالش و تقطيره، تا چگاليش رو كنترل كنه و تو همين ارتفاع بمونه. خب...بريم سراغ بازى! كوافل در دست گريفندوره، جانسون ميخواد به كتى بل پاس بده، توپ رو ميبره بالا و اوه... چه حقه اى! بتمن از بالا كوافل رو ميگيره...ولى انگار گرينگرس از حقشون با خبر بوده. چون اصلا سمت كتى بل نرفت و سينه به سينه ى بتمن ايستاد. ناخون هاش رو نشون ميده و بدون درگيرى، كوافل رو از بتمن ميگيره!
آستورياى كوافل به دست، به سمت حلقه هاى دروازه ى گريفندور ميره. و با خوندن ذهن مدافعين، به راحتى راهش رو از ميون بلاجر ها باز ميكنه.
-اه پاس بده ديگه...نگاش كنـــ...
جودى تو ذهنش، قصد فحش دادن داشت، كه با به يادآورى قدرت ذهن خوانى آستوريا، كه هنوز نميدونستن حاصل از معجون هكتوره، يا ضربه اى كه به سرش خورده، منصرف شد.
-گرينگرس داره پيش ميره. به دروازه نزديك ميشه و...گل! ده، هيچ به نفع اسليترين. گرينگرس به خوبى مسير دروازه بان رو حدس زد و موفق به زدن گل شد. بار ديگه كوافل در دست گريفندوره. بتمن داره پيش ميره. ناخون گير سد راهش ميشه و بتمن با برخورد به اون، متوقف ميشه. گرينگرس با فرياد داره چيزي رو به اعضاى تيمش گوشزد ميكنه. جك نايف كوافل رو گرفته و به سمت دروازه ميره.
-جودى... پاس بده به دوريا. ترامپ ميخواد بزنتت!
جودى كاملا به موقع عكس العمل نشون ميده و دقيقا لحظه اى كه كوافل رو به سمت دوريا شوت ميكنه، مورد اصابت بلاجر قرار ميگيره.
-كتى بل كاملا به موقع سر راه كوافل قرار ميگيره و حالا، توپ به دست جلو ميره...فقط چند متر با دگورث گرنجر و دروازه اش فاصله داره. بار ديگه گرينگرس داره فرياد ميكشه و به حلقه ى سمت چپ اشاره ميكنه. ولى حدسش اشتباهه. چون بل دقيقا حلقه ى وسط رو نشونه رفته. فكر ميكنم دگورث گرنجر هم همين فكر رو ميكنه چون...اوه، پناه به ريش مرلين! بل تو يه حركت عالى، توپ رو به حلقه سمت چپ پرتاب كرد و گل به نفع گريفندور!
لحظه اى بعد، هكتور از دست طلسم ها و نفرين هايي كه آستوريا بي وقفه به سمتش ميفرستاد، با سرعت، به سمت ناخون گير فرار كرد و پشتش قايم شد.
همين موضوع، باعث به ثمر رسيدن گل دوم گريفندور شد.
-...و بله! گريفندور گل دوم رو هم ميزنه و نتيجه، بيست، ده به نفع گريفندور. مهاجم هاى اسليتريني ها دارن به سمت دروازه ى كلاه گروهبندى ميرن... دوريا به جودى پاس ميده. جودى دنبال كسى ميگرده. احتمالا دنبال افعى مهاجم عصبى ميگرده كه چند متر بالاتر، ايستاده و جيغ ميكشه.
آستوريا بى توجه به گزارشگر، فقط به سمت آب جيغ ميكشيد.
لحظه اى بعد، آب خودش رو بخار كرد و با سرعت به سمتى كه آستوريا نشون ميداد، پرواز كرد. همون لحظه، جيمز پاتر هم متوجه اشاره آستوريا و به دنبالش، گوى زرين ميشه.
-اوه...جستجوگر ها به سرعت دارن به سمت گوي زرين پرواز ميكنن. مدافع اسليترين، يعنى وزغ بالدار رو ميبينيم كه روي سر جيمز پاتر نشسته و با كشيدن زبون درازش روى صورت جيمز، قصد متوقف كردنش رو داره. آب كه ديگه بخار شده، نزديك تره. مدافع هاى گريفندور نميدونن چجورى بايد اونو متوقف كنن. من فقط برام سواله كه اون چجورى ميخواد گوي زرين رو بگيره!
لحظه اى بعد، بخار آب دور گوى زرين رو گرفت و يخ بست.
-و بــــــله! افعى هاى اسليترين با نتيجه ى صد و شصت بر بيست، بازي رو بردن!
ساعتى بعد، تالار اسليترينتالار، به خاطر سردرد شديد آستوريا، تو سكوت مطلق فرو رفته بود كه...
-نه جودى، اونى كه تو جيب گويل داره برق ميزنه، طلا نيست. فكر نكن جودى. فكــر نكن!
با ورود هكتور، آستوريا به سمتش پريد.
-بگو كه پيدا كردى.
قبل از اينكه هكتور جوابى بده، آستوريا ذهنش رو خوند. اون هيچ چاره اى پيدا نكرده بود!
پس جام كوييديچى كه ساعتى پيش برده بودن رو برداشت و به سمت هكتور رفت.
-يعنى چى كه نه؟! ها؟! يعنى من تا آخر عمرم بايد ذهن همه رو بخونم؟!
هكتور قدم به قدم عقب ميرفت. جام كوييديچ، به نظر سنگين ميومد.
-كجا دارى عقب عقبى ميرى؟! وايسا...كاريت ندارم كه. فقط اين جام رو ميخوام بكنم تو حلقت. وايسا گفتم...!
متاسفانه هكتور موفق به فرار نشد و با برخورد جام به مغز سرش، به ديار باقى شتافت!
ویرایش شده توسط آستوریا گرینگرس در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۰ ۱۶:۱۱:۰۳
ویرایش شده توسط آستوریا گرینگرس در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲۰ ۲۲:۲۹:۰۸