هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹
#31
سلام علیکم.

ماموریت اول انجام شد.


آخ! گری بک! بوی مرد می‌دی! زمان سالازار ... مرلین بیامرزدش! حموم مال ضعیفه‌ها بود! اگه یه مردی بوی عرق نمی‌داد کاری باهاش می‌کرد که ... حالا این جا زن و بچه نشسته. بعدا بهت می‌گم.
+4


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۸ ۱۵:۰۵:۱۸



پاسخ به: هاگوارتز در تاریخ (داستان‌های یک مدرسه‌ی در دست احداث)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۹
#32
دانش آموزان بسیجیِ که حس کردن پیشرفتی حاصل شده و دارن به منبع بو نزدیک میشن، همراه با آقای بو به سمت دفترش حرکت کردن.
راهروهای هاگوارتز-باستان با هاگوارتز زمان حال فرق داشت. تابلوهای کمتری روی دیوار بود، و البته ابزارهای شکنجه دانش آموزا هم روی در و دیوار آویزون بود و حتی چندتا دانش آموز توی قفس ها نشسته بودن و عر میزدن تا بهشون غذا داده بشه.
پله های متحرک تنها چیزی بودن که در طی زمان هیچ تغییری نکرده بودن. و دانش آموزا در اون لحظه همراه با آقای بو روی پله متحرک طبقه دوم بودن تا به سمت طبقه سوم برن و کم کم برسن به طبقه هفتم و دفتر مدیریت هاگوارتز.

و اما در طرف دیگه ای، سه تا دانش آموزی که افکار مدرنیته بهشون حاکم شده بود و از بقیه جدا شده بودن تا به تنهایی منشا بو رو پیدا کنن، اول از همه رفتن به سمت طبقه دوم و دستشویی میرتل گریان.
اون سه دانش آموز، با نگاه های مراقبی اطراف رو زیر نظر داشتن. نمیخواستن کسی ببینتشون که دارن وارد دستشویی دخترونه میشن به هرحال. قباحت داشته و ناپسندیده بوده!

اونا بعد از اینکه خیالشون از خالی بودن راهرو راحت شد، خیلی آروم در رو باز کردن و وارد دستشویی شدن.
- خواهر گریان؟
- بانو میرتل؟
- خواهر میرتل حجابت، برادرا نگاهتون!

البته، هیچ گونه میرتلی از دستشویی خارج نشد. به جاش، توی تاریکی یکی از دستشویی های خرد شده، اونا دوتا چشم درخشان رو دیدن...
دو چشم درخشان مثل چشمای یه گربه... و چند ثانیه بعد، دوتا چشم دیگه زیرِ اون دوتا چشم گربه...

البته، دانش آموزای بسیجی انقدر خفن و زرنگ بودن که حتی با وجود غلبه مدرنیته بهشون، آتش به اختیارشون رو فراموش نکردن و سریعا با لوموس، دستشویی رو پر از نور کردن...
و اونجا بود که بزرگترین کابوسشون به حقیقت پیوست...

- دانش آموزای بد که شب رو توی رخت خوابشون نموندن... چه تنبیهی بکنم شماهارو...
- فیلچ و خانم نوریس تو زمان هاگوارتز باستان هم بودن یعنی؟

جواب دانش آموز بسیجی، با عقب نشینی استراتژیکِ دو رفیقش داده شد که البته خودش هم به سرعت دنبالشون دوید!




پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
#33
1. بنویسید چه اتفاقی میفته و چه رفتاری با گیاهتون دارید؟ 2 نمره
به اعتقاد بنده، گیاه اصولا نمودی از شخصیت خود ماست. و تربیت و پرورش گیاه فوق العاده مهمه. بنابراین قطعا با ایشان با نهایت احترام برخورد مینمایم و بهترین رفتاری که ازم انتظار نمیره رو باهاش خواهم داشت، برای مثال: ایشان رو جلوی نور میذارم، شب ها برای شکار میبرمش، بهترین نوع خون قربانیانم رو براش میریزم، خاک اولیه ش رو که خالی از مواد معدنی و مغذی هست رو تعویض میکنم و خاک ساخته شده از جنازه پودر شده قربانیانم رو براش میریزم. و بله، اینطوری شما بهترین گیاه ممکن رو میتونید پرورش بدید.

2. این رفتار باعث میشه برگ های گیاهتون چه شکلی بشه؟ (باید واضح و کامل توصیفش کنید.) 3 نمره
بله دقیقا! برگ گیاه به شدت مهمه. اصلا میگن شخصیت یک گیاه رو باید از روی برگش شناخت. ممکنه یک برگ سوزنی مغرور باشه یا یه برگ گردِ شاد و مهربون. اما این در مورد گیاه های کسل کننده عادیه. ما داریم اینجا راجع به یک گیاه فنریر پرور صحبت میکنیم! این گیاه قطعا دندان های تیزی خواهد داشت که حتی از خاک خودش که از گوشت و خون قربانیان بنده هست هم تغذیه میکنه. اصلا گیاهی که دندون نداشته باشه گیاه نیست. پس در نتیجه... بله. مواظب باشید خلاصه. قراره یه رفیق جدید واسه شکار شبانه بهم اضافه بشه.

3. نقاشی ای از وضعیت نهایی گیاهتون (بعد از تشکیل برگ ها) بکشید. 2 نمره
گیاه فنریر پرور خودمه. شبا باید زیر تختتون رو نگاه کنید از ترسش.

4. یکی از کاربردهای گیاه متاثر رو بنویسید. 3 نمره
فقط یکی؟ بنده میتونم هزاران کاربرد برای این گیاه بی همتا بنویسم. ولی چون استاد اصرار دارن بر گفتن یکی، فقط یکی رو میگم.
این گیاه میتونه بهترین همدم و بهترین دشمن شما باشه. یعنی اصلا تعادل رو برقرار میکنه براتون. بشینید براش درد و دل کنید حتی. این گیاه میتونه یا شما رو با ظاهری که بهش میدید بکشه، یا به زندگی امیدوارتون کنه که برید قله های موفقیت رو فتح کنید.
و آما کاربرد اصلی. از این گیاه اصولا در جاسوسی بین وزارت های سحر و جادوی دنیا استفاده میشه. جاسوسان از این گیاه استفاده میکنن تا شرح وضعیت رو به جاسوس بعدی که میخواد بیاد بدن و اگر اوضاع خطرناکه هشدارهای لازم رو بدن حتی. در نتیجه، این گیاه بهترین و مهم ترین گیاه دنیاست.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱:۳۱ جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
#34
1. یک جانور رو انتخاب کنین و توضیح بدین که چطور می‌شه نوع جانورنماش رو از واقعیش تشخیص داد. (5 امتیاز)
بنده جوجه کلاغ رو انتخاب میکنم. میدونید چرا؟ به این دلیل که این جانور به صورت طبیعی اصلا وجود نداره. کلاغ ها اصولا توطئه دولت های مشنگی برای جاسوسی از ملت هستن، بنابراین چنین موجودی اصلا وجود نداره، مگر به صورت شبیه سازی شده که جادوگر بخواد تلاش کنه جانورنماش رو جوجه کلاغ انتخاب کنه.
در نتیجه و با همین تفکر که کاملا درسته، چون بنده برعکس پروفسور دموکراسی قائل نمیشم در انتخاب و میگم فقط تفکر خودم درسته، هر جوجه کلاغی که شما ببینید یا جانورنمای ثبت نشده س یا جاسوس دولت های مشنگی و در نهایت باید از بین بره. اصلا انقدر باید شکنجه بشن تا لو بدن که کدوم موردن! حالا شکنجه هم نه اینکه کروشیو بزنیم ها، گرسنگی باید بدن فقط. اصولا جادوگر بعد از سه روز گرسنگی و تشنگی به حالت اصلیش تبدیل میشه و فحش رو میکشه به هرچی جوجه کلاغ و جوجه کباب و جادو و جانورنماس.

2. فرض کنین به شما حق انتخاب دادن که یک جانور رو به میل خودتون برای جانورنما شدن انتخاب کنین. چه جانوری رو انتخاب می‌کنین؟ چرا؟ (4 امتیاز)
گرگ! قطعا گرگ! چرا؟ چون طعم گرگینه شدن رو چشیدم، چرا طعم گرگ کامل شدن رو نچشم؟ منظورم اینه که... گرگینه بودن اصولا حالتی بین گرگ و انسان هست. و خب بنده به شدت علاقه خاصی دارم به اینکه گرگ کامل بشم به صورت جانورنما. خیلی هم خفن میشم، اصلا میرم بین گله گرگ ها و به عنوان رهبرشون برمیگردم.

3. دوست داشتین جانورنما بشین؟ چه آره و چه نه، دلیلش رو بگین. (1 امتیاز)

بله. در جواب پاسخ قبلی هم عرض کردم البته. ولی بذارید دوباره بگم. اصولا گرگینه شدن، حالتی هست بین گرگ و انسان، با محدودیت های فراوان، برای مثال، تبدیل شدن با درد فراوانی همراه هست و به میل خودم نیست. بنده خیلی دوست میدارم که به میل خودم باشه، ولی نمیتونم متاسفانه. یعنی میخوام ها، نمیشه. و البته کلا نمیشه! یعنی نه تنها نمیشه به میل خودم باشه، بلکه حتی نمیشه جانور نما بشم.




پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹
#35


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹
#36
نقل قول:

ranjbar نوشته:
آقا الان دوباره میگین این یارو مریضه، آزار داره. ولی جدی من قضیه‌ی کلاه گروه‌بندی رو نمیفهمم واقعا. گروه بندی نباید به جای اینکه قبل از معرفی شخصیت باشه بعدش باشه؟ مثلا من الان افتادم اسلیترین (ناراضی هم نیستم، هیچ فرقی به حالم نداره واقعا) ولی الان برم هری پاترو (مثلا) انتخاب کنم معرفی کنم چی میشه؟ هری پاتر میشم ولی اسلیترینیم؟ یا دوباره گروهم عوض میشه؟ یا منظور اینه که از توی لیست اسلیترینی‌ها باید یکی رو انتخاب کنم؟

سوال بعدیم هم اینه که من اگه مثلا شخصیت هری پاترو بخوام که قبلا گرفته شده ولی برم ببینم کسی که شخصیتو گرفته، فقط معرفی کرده رفته پی کارش و خبری ازش نیست، میتونم با خیال راحت هری پاترو معرفی کنم و تایید میشه؟


ممنونم، خدانگهدار!


سلام.

برای سوال اولت، شما باید گروهت مشخص باشه، بعد بر اساس اون گروه بری یه شخصیتی که گروهش نامشخصه، یا داخل اون گروه هست رو از لیست شخصیتا انتخاب کنی. طبیعتا وقتی توی اسلیترین گروهبندی شدی نمیتونی هری پاتر رو انتخاب کنی، چون گروهش گریفیندوره.

در مورد سوال دومت، بله طبیعتا میتونی، منتها گروه شخصیت باید با گروهی که کلاه برات تعیین کرده یکی باشه، در غیر این صورت خیر، نمیتونی.




پاسخ به: کلاس طلسم‌های باستانی
پیام زده شده در: ۰:۲۷ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹
#37
1-یه مشکلی که براتون پیش اومده رو درنظر بگیرید، طلسم رو اجرا کنید و خود مشکل و نتیجه خلاقانه ش رو بنویسید. (۷نمره)
یادتون باشه که طلسم ما طرفدار راه حل های غیرمنتظره و طنزآمیزه بنابراین اصلا خودتون رو محدود نکنید، ولی درعین حال نباید بی ربط بنویسید. (جزییات بیشتر، نمره بهتر)


مشکل بنده اینه که چرا؟ یعنی عملا چرا؟ الان شما ساعت رو نگاه کنید، دو نصف شبه! چرا باید توانایی تغییر شکل یه گرگینه که بنده باشم، بعد از نیمه شب باشه؟ شاید اصلا من بخوام شبی که ماه کامله زود بخوابم، یه وقت پوستم خراب نشه! بهرحال جمع کردن سه لایه کبره و شیش ماه حموم نرفتن کار هرکسی نیست!
حالا الان که چنین مشکلی داریم چیکار میکنیم؟ از این طلسم زیبا، جادار و مطمئن استفاده میکنیم تا مشکلمون حل شه.
در کل به نظر من طلسم بار اول که اختراع و اجرا شده، صاحابش یدونه زده روش و گفته: "This bad boy can show you many solutions!". که خب حالا کاری نداریم باهاش و میزنیم اجرا میکنیم طلسم رو.
اتفاقی که میفته چیه؟ یه آقای کچل با یه لبخند جذاب از نوک چوبدستی خارج میشه و میره توی آسمون، اول میره یه نگاه به ماه و ساکنانش که خیلی از دیدن این غول جذاب وحشت کردن، میندازه. بعد هم یه نگاه به زمین که ساکنانش که اصن اهمیتی به قضیه نمیدن و حتی مشنگا هم ارتش ها و سلاحاشون رو آماده کردن تا بهش شلیک کنن. خلاصه این آقا غوله که در واقع همون طلسمه خیلی نارحت میشه و برای حل مشکل، تصمیم میگیره صورتِ مشکل یعنی گرگینه هارو حل کنه. در نتیجه چیکار میکنه؟ اگه حدستون این بود که میزنه گرگینه هارو از هستی محو میکنه، اشتباه کردید! میزنه با یه شوت خیلی خفن کره زمین رو پرت میکنه به سمت خورشید که کلا ریشه مشکل حل بشه. و اگه سوال دارید که ریشه چیه؟ باید بگیم گرگینه ها از انسان ها به وجود اومدن کلا در ابتدا، و از گرگ ها. در نتیجه چی؟ آفرین! شد آنچه شد!

۲-بنظرتون این طلسم میتونه چه کاربردی داشته باشه. (۳نمره)
(شوخی یا جدی)


بهترین کاربرد ممکن رو! کاربرد حل کردن مشکل رو داره این طلسم! شما طلسمی دیدید که این کاربرد رو داشته باشه و دوشواری هم نداشته باشه؟ من که ندیدم. من خودم اصلا سه تا از همین طلسم واسه خانواده خودم بردم. در این حد خوبه. شما برای مثال موهات خیسه، حال نداری خشک کنی، از این طلسم استفاده میکنی، در لحظه یا آتیش میگیری، یا کچل میشی. کلا مشکل از ریشه خشک میشه. تیشه میخوره به ریشه مشکل اصن. میگن مشکلا حتی شبا از ترس این طلسم زیر تختشون رو نگاه میکنن قبل از خواب. در کل خیلی طلسم خوبیه. هر کی میگه دوشواری داره هم خالی میبنده.




پاسخ به: صندوق رای گیری (انتخابات شانزدهم)
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۹
#38
با سلام و تشکر از تمام شرکت کنندگان گرامی.

نتایج تا ساعاتی دیگر اعلام میگردد.




پاسخ به: كافه سه دسته جارو
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۹
#39
محفلیا اول به هم دیگه نگاه کردن، بعدشم به ایمان و همکاریشون نگاه کردن. بعدشم همگی با هم از پنجره برج به ارتفاع نگاه کردن... و نفسشون حبس شد.
- زشته با این همه سابقه کوییدیچ ترس از ارتفاع داشته باشیم؟
- اصلا نترسید فرزندانم. ترس و خشم و نفرت راه هایی هستن به سمت تاریکی. من مطمئنم که با همکاری و ایمان و عشق میتونیم با این نردبان انسانی به پایین برسیم. اصلا خودم اول شروع میکنم.

و دامبلدور با حالت پدرانه و مهربونش اول جیمز رو بغل کرد، و بعد هم ساق پاش رو قاپید و با سرعتی که از جسم نحیف و پیرش بعید بود، به سمت پنجره شیرجه زد... طبیعتا همراه با ساق پای جیمز.

جیمز جیغ کشید. و با ایمان و عشق به زندگی و بقا، ساق پای تام رو چسبید. و البته تام در حین کشیده شدن توسط وزن جیمز، نتونست کاری کنه جز اینکه خودشو به نرده های پنجره بچسبونه تا از سقوط جلوگیری کنه.

- تام، فرزندم، میتونی رها کنی پنجره رو... من و جیمز میگیریمت.

تام به دامبلدور و جیمز که رسیده بودن به زمین و ریش دامبلدور رو مثل تخت نرمی برای فرودش باز کرده بودن، نگاه کرد... و دستانش رو رها کرد.

تام توی ریش های نرم دامبلدور فرود اومد، و بلافاصله توسط دامبلدور به آغوش کشیده شد.
- من واقعا زیاد علاقه ای به بغل کردن ندارما.
- فکر میکنی فرزندم... قطعا فکر میکنی. بریم دنبال مقر بگردیم حالا.

و رفتن دنبال مقر بگردن. همونطور داشتن میرفتن که یک عدد فنریر رو دیدن که گوشه خیابون وایساده و داره شیپیش میپرونه. شیپیش هایی که خیلی زود با شیپیش های توی ریش دامبلدور رابطه دوستانه ای برقرار کردن و کوچ کردن به ریش دامبلدور و به فنریر خیانت کردن. اما این باعث نشد فنریر هم بهشون خیانت کنه، همراه با تام، دامبلدور و جیمز همراه شد.

گروه چهار نفره شون رفتن و رفتن تا اینکه رسیدن به پاتیل درزدار. دامبلدور لبخند پهنی زد و گفت:
- اینم از مقر جدیدمون برای عضو گیری.
- کجا؟ کو؟

در جواب سوال تام، انگشت دامبلدور به سمت چند عدد کارتن کوچیک و بزرگ دراز شد.

- اوه.
- با نیروی عشق و امید همیشه موفق میشیم فرزندانم. بریم داخل مقر جدیدمون که خیلی خسته شدم. بدنم دیگه انرژی جوانیش رو نداره.




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۹
#40
نقل قول:

چارلی ویزلی نوشته:
سلام.
من یه پیشنهاد برای سایت دارم.
به نظر من شما میتونین یه گروه مانندی،چیزی بسازین که مخصوص کارهای مخفی باشه. (یه جورایی ضد هاگوارتز)ولی خودتونم غیر محسوس نظارت کنین.
یه پیشنهاد دیگه دارم.
شما میتونین یه بازی آنلاین رو به اعضای سایت معرفی کنید و مسابقات کوییدیچ اونجوری برگزار بشه.
یعنی از طریق بازی آنلاین گروه ها با هم مسابقه بدن.



سلام چارلی.
چطوری؟

در مورد گروه های مخفی... الان به تعداد زیادی از این گروها وجود داره. از گروه های چهارگانه هاگوارتز بگیر تا محفل ققنوس و مرگخواران. و اگر منظورت صرفا یه انجمن یا محل برای دور همی هستش، که خب اینم به تعداد کافی وجود داره، مثل اوباش هاگزمید و گروه ضربت دیاگون و اداره کاراگاهان و...
و البته منظورت از کارهای مخفی چیه؟ میشه یه مقدار شرح بدی؟

در مورد بازی آنلاین... هدف سایت اصلا ایفای نقش و نوشتن هست. چرا باید همچین کاری کنیم و هدف سایت کلا بره زیر سوال؟ الانم که مسابقات کوییدیچ به همون سبک کتاب برگزار میشن اصلا.

و اما اگر نظر یا انتقاد یا پیشنهاد دیگه ای راجع به ایفای نقش داشتی، حتما به این تاپیک مراجعه کن.

موفق باشی.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.