هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اعلام جرم
پیام زده شده در: ۱۹:۱۰ چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸
#31
به نام دولت چسبندگی و سازندگی!


سالازار!

بله... مشاهده نمودم!
تام بذار دو دیقه از آزادیت بگذره و مهرش خشک شه بعد دوباره به دادگاه فراخوانده شو!
و اینکه تام جاگسن خوانده میشود و طبق معمول باید در تاپیک آیا من مجرم هستم دفاعیه ای بنویسد( خودش یا وکیل مدافعش) و بی گناهی خویش را ثابت کند.
بعد از دفاعیه ی جاگسن رای نهایی داده میشود.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: تابلوی شن پیچ زندان (اعلامیه های آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۵ چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸
#32
تام جاگسن آزاد شد!

بر خلاف بعضی دیگر، زندان برای تام جاگسن خوش یمن بود و وی در همین زندان آرم مرگخواری روی ساعدش خالکوبی شد. به هرحال تام با تشکر از رییس و تمامی مسئولان زندان سه پست جریمه ی خود را پرداخت کرد و آزاد شد.
بنابراین بنده، وزیر سحر و جادو نیز حکم آزادی وی را تایید مینمایم.


تصویر کوچک شده


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: اعلام جرم
پیام زده شده در: ۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸
#33
به نام دولت چسبندگی و سازندگی!


رودولف!
با اختلاف چند دقیقه ای رسیدی، میخواستم زندانیت کنم که دیگه نتونی بری از سایت!
عکس عوض شد... شکایت با صلح و بدون خون ریزی حل شد! از رودولف یاد بگیرید، فقط همین یه موردو از رودولف یاد بگیرید.
مرسی که اسپم نمیزنید، واقعا این تلاشتون قابل تحسینه!
فرد درون آیینه خوب پست میزنه، محکومش کنم میاد یه دفاع خوب میکنه و آزاد میشه، وقتش گرفته میشه فقط!

شکایت حل و فصل شد!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۸
#34
قطعا شما هم اگر نگهبان یک خوابگاه مهم باشید و ساعت چهار و نیم نصفه شب فردی نقاب دار همراه با یک کلاه متحرک بخواهند بهشان اجازه ی ورود بدهید، حسابی به آنها شک میکنید.

پس نگهبان بخت برگشته ی خوابگاه آسمانی زوپس هم مانند شما به آن دو نفر شک کرد و سزایش چیزی جز مرگ نبود.

-این همه میگفتن خوابگاه زوپس امنیت داره این بود؟ یه پیری دربونش بود؟

کریس این را گفت و همراه بانز جلوتر رفتند.
-چرا خوابگاهشون آسمانیه حالا؟ شانش آوردیم تو دوتا جارو داشتی!

کریس از ته دل خنده ای کرد.
-من فک میکردم به محض اینکه نزدیکش بشیم وردهای مختلف به سمتون روانه میشه! ولی تنها چیزی که سمتمون اومد یه دسته پرنده بودن!

بانز به نشانه ی سکوت دستش را روی بینی اش گذاشت، البته که کریس متوجه نشد و به حرف زدنش ادامه داد.
-اون بیچاره ها هم که سریع راهشونو کشیدن و...
-هیس! الان دم در اصلی هستیم!
-رداتو در بیار بانز، باید نامحسوس بری تو!

بانز طبق گفته ی کریس ردایش را درآورد و نامحسوس و نامرئی در خوابگاه را باز کرد.

تخت اول برای فنریر بود، خر و پف میکرد و بانز با دیدن او به طور ناخودآگاه دستش را روی بینی اش گذاشت. بانز با دیدن اسمی که روی تخت دوم نقش بسته بود یک لحظه به خود لرزید، اما بعد یادش افتاد بلاتریکس خیلی وقت است که در خوابگاه زوپس رفت و آمد ندارد.

درست وقتی بانز صورتش را به طرف چپ چرخاند تا با تخت سو مواجه شود موجودی را در مقابل خود دید و دقیقا قبل از اینکه داد و هوار راه بندازد دستش را جلوی دهانش گذاشت.

موجودی که از او ترسیده بود کسی جز لینی نبود که پرواز کنان درحال نگاه کردن به بانز بود... شاید هم نبود!
-نمیدونم چرا یاد بانز افتادم یهویی! فردا بریم خونه ی ریدل یکم با قضیه خرس صورتی اذیتش کنیم!

لینی بعد از گفتن این حرف از خوابگاه خارج شد بانز هم با یادآوری اینکه سو قضیه ی خرس صورتی را فاش کرده انگیزه اش برای دزدیدن او چند برابر شد. البته که لینی بیرون رفته بود و نقشه درحال شکست خوردن بود، احتمالا الان کریس را میدید و...

اما لینی بعد از مدتی برگشت و روی تختش خوابید، گویا کریس در قایم شدن نیز استعداد خاصی داشت!
...
...
چند دقیقه بعد بانز همراه یک گونی روی دوشش از خوابگاه خارج شد و با کریس سوار جاروهایشان شدند و به سمت خانه ی ریدل حرکت کردند، زیر زمین آنجا بهترین مکان برای کار مورد نظرشان بود!

وقتی بالاخره خود را به خانه ی ریدل رساندند، دوان دوان به زیرزمین رفتند و سو را به این شکل که در عکس پروفایل وی نیز قابل مشاهده است، برعکس از سقف آویزان کردند.
-خب خب خب! دیگه مدیری جز فنر و لینی در خانه ی ریدل نداریم!
-در نتیجه دیگه بلاکی نداریم!
-در نتیجه دیگه تهدیدی نداریم!
-در نتیجه دیگه...

ناگهان بانز این صحنه ی تمام شیطانی را خراب کرد و آهی کشید.
-علامت نامرئی روی دستم میسوزه... ارباب کارم دارن!

و سپس بدون هیچ حرف دیگری از زیر زمین خارج شد.

کریس روی صندلی مقابل سو نشست و به نقشه های شیطانی اش فکر کرد.

میتوانست از سو امضا بگیرد و خودش را جایگزین او در خوابگاه آسمانی زوپس کند... میتوانست با امضای سو خودش را برای دور بعد هم وزیر اعلام کند و حتی میتوانست سو را با امضای خودش به محفل منتقل کند!
اما همه چیز آن طور که برنامه ریزی شده بود پیش نرفت، دقیقا یک دقیقه بعد از برگشت بانز به زیرزمین، نیروهای امنیتی جادوگری مانند مور و ملخ به زیرزمین ریختند تا سو را نجات دهند.

-چمبرز کدومتونه؟
-منم دیگه مسخره! وزیرو نمیشناسی تو؟

مامور امنیتی با وردی دست های کریس را به هم دیگر بست.
-و آقای بانز؟

بانز با آرامشی غیرقابل باور دستش را بالا برد. انگار نه انگار قرار بود دستگیر شود.

-میگم آقای بانز کدومتونه؟
-اع خب منم دیگه! دستمو بالا بردم!

مامور پوکرفیس به مکانی که صدای بانز از آنجا میامد خیره شد و سپس گفت:
-ممنون از تماس و اطلاع رسانیتون!

ناگهان دست و پای کریس شل شد و فقط به بانز خیره شد... فقط خیره شد!

-خب اونجوری نگاه نکن! ارباب ازم پرسیدن میدونم سو کجاست یا نه! منم که نمیتونم به ارباب دروغ بگم! بنابراین گفتم کریس طی نقشه ای شیطانی دزدیدتش و آویزونش کرده، اربابم گفتن ماموریتم اینه که بگم مامورای امنیتی بگیرنت که درس عبرتی برات بشه و آبروت بره!

و کریس همچنان فقط به بانز خیره شده بود!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: انبار وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸
#35
-مطمئنی درخواستت همینه روح آرسینوس؟
-الان داری به درخواست من توهین کرد...میکنی؟
-نه نه! الان میریم!

کریس و گابریل دست از پا درازتر دوباره به خانه ی ریدل آپارات کردند و در زدند. از شانس بدشان دوباره سو در را باز کرد.
-چی میگید باز؟
-تو دربونی مگه هروقت در میزنیم میای باز میکنی؟!

سو بعد از شنیدن این حرف محکم در را روی کریس و گابریل بست تا بفهمند چگونه باید با یک خانم متشخص که در را باز میکند صحبت کنند.

-سو در رو باز کن!
-محاله! باید عذرخواهی کنی!

کریس بلافاصله و بدون لحظه ای درنگ عذرخواهی نکرد و به فکر راه حل دیگری گشت.
-از پنجره میریم!

کریس که از پیشنهاد طلایی گابریل خوشش آمده بود از درخت کنار خانه ی ریدل بالا رفت و به پنجره ی اتاق خودش رسید.
-خب خوبه...

اما به محض این که دستش را روی دستگیره ی پنجره گذاشت فردی از بالا پشت بام به سمت او تیراندازی کرد.
-چیکار میکنی آلکتو؟!
-ارباب منو به عنوان پنجره بان جدید تصویب کردن، در ضمن تو خجالت نمیکشی میخوای به اتاق بانو گانت دستبرد بزنی؟
-اتاق بانو گانت چیه؟ این اتاق خودمه!

آلکتو سری از بی حوصلگی تکان داد و سپس رو به کریس گفت:
-تو این مدت که وزارتخانه بودی ارباب اتاقتو به بانو گانت اهدا کردن، وسایلت به سطل آشغال سر کوچه منتقل شده و خودتم میتونی رو کاناپه بخوابی!

کریس پوکر فیس به اتاق از دست رفته اش نگاه کرد و گابریل هم در طرفی دیگر سعی داشت راه دیگری برای ورود به خانه ی ریدل بیابد.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: شركت حمل و نقل جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۴۰ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸
#36
پست پایانی


هری و همکارانش مانند قوم آدم خوار ها به سمت گریمولد روانه شدند و هرکدام سلاحی سرد در دست داشتند.

-سرد نیست که، آخه وسط تابستون چرا باید سلاح سرد باشه؟

البته که منظور از سلاح سرد چیز دیگری بود، ولی به هرحال کسی توجه ای به نابغه ی مجهول نکرد و همه همچنان به راه خود ادامه دادند.

بعد از پیمودن صدها متر و صدها کیلومتر و حتی صدها هکتار جماعت کارکنان شرکت حمل و نقل جادویی به خانه ی گریمولد رسیده و دم در آن شروع به شعار دادن کردند.
-ساموئلز ساموئلز ننگ به نیرنگ تو!
-دم دروازه میدن عدس پلو، ساموئلز جعبه رو ورندار برو!

بعد از این مسخره بازی ها جماعت با لگد های پیاپی در خانه ی گریمولد را شکستند و با جیسونی که درحال نقاشی کشیدن روی جعبه ها بود مواجه شدند.
-جعبه ها رو پس بده!

جیسون تکانی خورد، سپس بلند شد و با چشمانی اشکبار به هری خیره شد.
-اگه پس بدم، میاید دوباره با هم محفلو بسازیم؟

هری و جیسون حدودا بیست و پنج دقیقه با چشمان اشکبارشان به یکدیگر زل زده بودند و سوژه را تبدیل به فیلم هندی کرده بودند. در نهایت هری اشک های روی گونه اش را پاک کرد، تمام احساساتش را جمع کرد و با قاطعیت به جیسون گفت:
-نه.

جیسون که ضایع شده بود پوکرفیس به هری خیره شد و جماعت پشت سر هری هم بعد از حرکت غیرقابل پیش بینی او شروع به جمع آوری بسته ها کردند.

-خب مجبوریم اونجا کار کنیم، الان بیایم محفل واسه ما نون و آب میشه؟ تو خرج زن و بچه ی من و این همه آدمو میدی؟ دامبلدور به ما حقوق میداد؟ خیر! تو به ما حقوق میدی؟ خیر!

سپس هری و جماعت جعبه ها را برداشتند و دانه دانه از خانه ی گریمولد خارج کردند و هر فردی که از در خارج میشد هم لگدی نثار جیسون میکرد.

و در آخر آنها جعبه ها را به شرکت برگرداندند و به خوبی و خوشی توانستند پول تحصیل هاگوارتز خودشان را بدهند تا مدرک بگیرند و جای بهتری کار کنند تا فرزندانشان نیز بتوانند پول تحصیل هاگوارتز خودشان را بدهند تا مدرک بگیرند و جای بهتری کار کنند تا فرزندان آنها هم به همین روال به زندگی خود ادامه دهند!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: تابلوی شن پیچ زندان (اعلامیه های آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۲:۰۸ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸
#37
رابستن لسترنج فضایی آزاد شد!

بدین وسیله به دلیل زدن دو رول با کیفیت توسط رابستن لسترنج در تاپیک آزکابان و وزارتخانه، یک رول باقی مانده ی ایشان به عنوان تخفیف بخشیده میشود.
در نتیجه بنده، وزیر سحر و جادو آزادی ایشان از آزکابان را تایید مینمایم.

تصویر کوچک شده


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: تابلوی شن پیچ زندان (اعلامیه های آزکابان)
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸
#38
نیکلاس فلامل به دلیل نزدن پست های جریمه به زندانی درجه دو و سپس به دلیل زدن پنج اسپم پشت هم در تاپیک آزکابان به زندانی درجه یک تبدیل شد.

هفته ها از محکوم شدن جناب فلامل گذشت و ایشان نه تنها دو پست خود را نزدند، بلکه با زدن پنج اسپم پشت سر هم جرم خود را به دسته ی درجه یک ارتقا دادند.
هم اکنون ایشان باید یک ماه در زندان آزکابان سپری کرده و در این مدت هشت پست بزنند.
در ضمن دسترسی انجمن های عمومی و خصوصی ایشان گرفته میشود.
ایشان حق دارند در تاپیکآیا من مجرم هستم؟ با یک رول خواستار تجدید نظر دادگاه شوند تا برای ایشان تخفیفی در نظر گرفته شود(با توجه به اینکه ابتدا زندانی درجه سه بودند)



تصویر کوچک شده


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸
#39
اما کریس با تمام قدرت سوژه را گرفت و نگذاشت خراب بشود. کریس سوژه را کشید و مانند فیلم خارجی ها به او گفت:
-دستمو ول نکن!

سوژه اما از فیلم ها پیروی نکرد و دست کریس را سفت چسبید، اگر میخواست پیروی کند الان باید میپرید پایین و میمرد.
سوژه ای بود جان دوست.

و در همین حین دامبلدور لگدی به کمر هاگرید زد و بانز بیرون پرید.

-پوروفسور؟ لگد میزنید؟این بود رسم و روسوم روشنایی؟
-فرزندم این خیلی هم حرکت با عشقی بود، جن رو از داخل بدنت خارج نمودم!

و بانز تازه کلمه ی ((جن)) را شنید.

به بانز توهین شده بود...
به یک مرگخوار متشخص توهین شده بود...
به یک ارتش متشخص توهین شده بود!

بنابراین بانز تمام قدرتش را جمع کرد، با خشم به محفلی ها نگاه کرد و سپس...
دوان دوان با بغض پیش مرگخواران برگشت.
-ارباب! اینا به مرگخوار بی پناهتون میگن جن! میگن روح! فکر میکنن هر کی دیده نمیشه جنه!
-خب الان چیکار کنیم بانز؟
-ارباب به مرگخوارتون توهین شده، در نتیجه به مرگخواراتون توهین شده و در آخر هم که...

لرد بلند شد و رو به مرگخواران با صدای بلند گفت:
-به ما توهین شده!

و مرگخواران مانند یک لشکر تشنه به خون آماده ی حمله دوباره به محفلی ها شدند.


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!




پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۸
#40
-ولی پروفسور شاید از دستشون در رفته... الانم دارن دنبال دمپاییشون میگردن! باید بهشون پس بدیم!
-این کارو نکن بابا...

آملیا این حرف ها را بخاطر این زد که نمیخواست کمی تلافی کند... میخواست خیلی تلافی کند! بنابراین بدون توجه به حرف دامبلدور دمپایی را بلند کرد و به طور مستقیم به سمت لرد پرت کرد و دمپایی به لرد برخورد... نکرد!

البته این اتفاق داشت به وقوع میپیوست اما کریس به موقع واکنش نشان داد و استاد اسدی طور به هوا پرید و با ضربه ی سر به موقع دمپایی را منحرف کرد.

-پناه بر خودمان! ضربه ی سر قابل قبولی بود ریس!

اما خب کریس فوتبالیست نبود که بتواند دمپایی را دقیقا به مکان مد نظرش هدایت کند، بنابرین دمپایی به صورت مستقیم رفت و مانند فیلم هندی ها سه مرگخوار را پخش بر زمین کرد...

بلاتریکس به محفلی ها نگاه کرد.
بلاتریکس به دمپایی نگاه کرد.
بلاتریکس به سه مرگخوار روی زمین و لردی که خطر از بیخ گوشش گذشته بود نگاه کرد.

این هرگز قابل بخشش نبود، برای بلاتریکس قابل بخشش نبود.
انتقام سختی در راه بود، همه میتوانستند این را از چشمان قرمز بلاتریکس بفهمند.

البته جز محفلی ها که درطرفی دیگر بیخیال نشسته بوده و مشغول بازی بودند.
-اسم آلبوس، فامیلی آلبوسی، اشیا آلبوس پلاستیکی!


Only Raven
گفتن نداره ولی اربابمون!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.