تکلیف جلسه دوم
کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
با تدریس پروفسور گانتبیسکوییت پا نداشت که بتواند چند تا قرض بگیرد و فرار کند، اما بخاطر الطاف مرلین دایره ای شکل بود پس با غلتیدن میتوانست جا به جا شود.
-تالار اسلایترین-خوراکی منظور می غلتید و سیوروس به دنبالش میدوید و وردهای *پِتریفیکوس توتالوس، لوکوموتور مورتیس، کروشیو و حتی سکتوم سمپرا*
او را مورد حمله قرار میداد.
-مردک ولم کن مگه مریضی!
-آره مریضم! مریض منم که تو رو میزدم تو چایی با این که میدونستم وا میدی.
وایسا روز تصویه حسابه!
-مردک دیوانه بیسکوییتم سنگ که نیستم ولم کن.
-این حرفا رو برا دادگاه نگهدار.
-دادگاه؟ سبوس هام!
ولم کن روانی خل مشنگ، اگرم قراره دادگاهی باشه فقط دادگاه ویژه تنقلات! من با تو جایی نمیام.
دست از سرم برداــــــــ
*خرت خورد خارد *(آخرین اصوات بگوش رسیده از بسکوییت در هنگام تعقیب و گریز،تولیدی زیر پای بچه!)
بیسکویت بار ها و بار ها از حملات سیوروس جَست اما در آخر به طور اتفاقی زیر پای بچه رابستن دچار شکستگیه اندام شد و از حرکت باز ایستاد.
-استیوپفای!
-آشپز خانه شخصیه سیوروس(اتاقی تصرف شده با زور برای اعمال شیطانی)-
-فِرولا!
*چند دقیقه بعد*-اینجا کجاست؟من چرا اینجام؟ چرا من آتل بندی شدم؟
-اینجا فقط من سوال میپرسم آقای بیسکوییت!
-
-به اطرافتون نگاه کنید این جایی که ایستادید،جایگاه متهمین هست!
بنده سیوروس اسنیپ حاکم این محکمه هستم.
(و دستی به کلاه گیس سفید و روغن مال شده اش میکشد)
جناب کاتب چنگال لطفا بنویسید!
جناب وکیل لطفا اتهامات متهم رو به ایشون تفهیم کنید.
-جناب بیسکوییت ملقب به بیسکوتارت سبوس دار با لایه کاکائو نوتلا، فرزند گندم !
شما به اتهام میزان قند غیر مجاز، کمبود کیفیت و نرمیه بیش از حد، دارا بودن چربی بیش از حد در کاکائو فاقد کیفیتی که پوشیدید و آب شدن در چایی کمتر از پنج ثانیه در دادگاه شماره یک ویژه اعضای میز عصرانه و میان وعده احضار شدید.
-هن؟
-به عنوان حاکم میپرسم،آیا اتهامات وارده را میپذیرید؟
-خیر!
-غلط میکنی بایـــــ بذاریــــ دهنمو ولــــ
-جناب بیسکوییت کنجدی لطفا نظم دادگاه رو رعایت کنید!
-
-چرا اتهامات رو نمیپذیرید؟
-تواناییشو دارم!
-توانایی های منم خیلی زیادن آقای بیسکوتارت! باید عملا نشونتون بدم؟
-تو فقط غلدری بلدی خایــــ
-چی فرمودین؟
-خایالات خام ناکون!آره میخواستم بگم خایالات خام نکن که به این آسونی بپذیرم،تهدید میکنید میتونم شکایت کنم.
-که این طور! شاهدین رو به جایگاه بیارید!
...
-جناب استکان چای،شما شهادت میدید ایشون وامیدن؟
و جناب نوتلا شما به نامرغوبی کاکائو ایشون شهادت میدید؟
جناب بیسکوییت اعظم شما چطور؟شما به قند و چربی غیر مجاز ایشون شهادت میدید؟
-بله
-بله
-بله
-از کجا معلوم تهدیدشون نکردی؟ مدرک بیارین!
-مدرک رو به حاکم ارائه کنید.
-خب اینطور که روی جلد شما نوشته شده.... صبر کن عینکمو بزنم.
عینک من کو؟
-جناب اسنیپ اجازه بدید جیب هاتون رو کمکتون بگردیم .
-باشه بیا کمک، نه نه اونجا رو گشتم،جیب پشتیو یه نگاه کن ،اون نه اون که از داخله اره نه نه دستتو بکش اون جیبه سوراخه.
خاک بر سرا رو چشمم بود،به هیچ دردی نمیخورید.
*بعد از اخراج خاک بر سر منظور از محکمه*-داشتم میگفتم! آیا شما قبول دارید که این پوست شماست؟
-بله!
-طبق این اطلاعاتی که روی این پوست نوشته چربی و قند بیش از حد شما تایید میشه.
-
-همین برای مجازات شما کافیه!
و حکم ما اعدامه!
-مجرم اعدام باید گردد.
-مجرم اعدام باید گردد.
-چی؟
-آوادا کِداـــ
-نه صبر کنید یه چیز بهتر براتون آوردم.
-گابریل! درسته رئیس گروه اسلی هستی ولی کی به تو اجازه داد وارد آشپز خونه من بشی؟
-نشنیده میگیرم دفعه بعد شفافت میکنم!
الانم به عنوان ارشدت ازت میخوام دوتا تبصره به حکمت اعمال کنی،اول اینکه بدی من شفافش کنم!
-دومی لطفا!
-ساکت شو مجرم نظر نمیده.
-دومی هم این که اصلاحش کنیم.
-
*بلوب* -این چرا پرید تو تشت وایتکس؟
-مهم نیست ختم دادگاه رو اعلام میکنیم.
نه چون مومم نه چون سنگم،نه از رومم نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم.....
به طلا همچو سنگ بنگر...
se.sn_sli