دستانش را بالا برد. دوربین را از روی میله برداشت و گفت:
-این تصویر بردار هوایییمون کجاست؟بیا این دوربینتو جمع کن.
تصویر بردار هوایی با دهانی پر از دونات و چای وارد پشت صحنه شد و گفت:
-آقای اسمیت،به نظرتون بهتر نبود اول صحنه درگیری هری و لرد سیاه روی جارو رو بگیریم؟الان هوا خوبه و به نظرم اگه قبل از غروب...
-تو کی هستی که برای من تعیین تکلیف کنی؟مثل اینکه یادت رفته خودم تو رو به نون و نوایی رسوندم.حالا هم از جلوی چشمم خفه شو تا از صحنه اخراجت نکردم.
تصویر بردار دوربینش را برداشت و به سرعت از جلوی چشم کارگردان دور شد.کارگردان لبخندی زد و به پوستر فیلم «روزی روزگاری در هاگوارتز» نگاه کرد.نام زاخاریاس اسمیت در زیر عنوان فیلم می درخشید و چشمان زاخاریاس نیز با دیدن نامش برق میزد.همه چیز از روزی شروع شد که از جلوی هالی ویزارد رد شد و پوستر ثبت نام کلاس های کارگردانی به چشمش خورد.اما چیزی که او را ترغیب به شرکت در این کلاس کرد،عبارت با نظارت آقای...
بود.بالاخره بعد از مدت ها میتوانست نظارت کند.چه چیزی بهتر از فیلم برای نظارت؟زیر میزی های پدر و کروشیو های مادر بالاخره بعد از چند ماه کارخود را کرد و زاخاریاس اولین فیلمش را کارگردانی کرد اما از همان روز اول دعوا های او با عوامل صحنه و بازیگران شروع شد. در طول این مسیر بسیاری از عوامل صحنه و بازیگران استعفا کردند اما با زیر میزی های پدر او ماندند.اکنون نوبت به فیلم برداری صحنه شکنجه شدن هری پاتر توسط بلاتریکس در تنبیه سرای هاگوارتز بود.زاخاریاس بلندگویش را برداشت و گفت:
-جمع کنید مفت خورا. خدا تومن بهتون پول دادیم که بشینید یه گوشه برای من دونات بخورید؟
همه عوامل صحنه از ترس کروشیو های مادر زاخاریاس از بخش تدارکات صحنه خارج شدند و سریع به کار خود برگشتند.زاخاریاس دوباره میکروفن را برداشت و گفت:
-برداشت اول....صدا....دوربین....حرکت.
بلاتریکس چوبدستیش را کشید و گفت:
-زود باش پاتر!بگو مخفیگاه محفل ققنوس کجاست؟
-کاااااااات.چرا چوبدستیت رو موجی شکل کشیدی بیرون؟خدا تومن پول دادم بهتون که چوبدستی رو موجی بیرون بکشید؟برداشت دوم...
این بار بلاتریکس چوبدستیش را صاف بیرون کشید و گفت:
-زود باش پاتر!مخفیگاه محفل ققنوس کجاست؟
-نمیدونم.
زاخاریاس دوباره کات داد و گفت:
-پس اون موقعی که تو تدارکات دونات کوفت میکردی چرا دیالوگاتو حفظ نکردی؟حداقل برتی بات کوفت میکردید که ارزششو داشته باشه.برداشت سوم...
بلاتریکس دوباره دست راستش را روی سینه هری گذاشت و با دست چپش چوبدستی را به شکل صاف از توی جیبش بیرون آورد:
-زود باش پاتر.مخفیگاه محفل ققنوس کجاست؟
-فکر کردی که من به این راحتی ها اونجارو لو میدم بلا؟
اینبار بلاتریکس خودش با کروشیو زدن کات داد و گفت:
-بلا؟مگه اینجا خونه خاله پتونیاته که به من میگی بلا؟فقط ارباب حق دارن به من بگن بلا نه این پاتر ریزه میزه.
زاخاریاس اینبار با لگدی زیر چارپایه جلوی فیلم بردار زد و گفت:
-حیف نونا خداتومن بهتون میدم که بیاید تو صحنه جلوی رو من به همدیگه کروشیو بزنید و کات بدید؟حقوق این ماهتونم نمیدم بی عرضه ها.
زاخاریاس صحنه را تعطیل کرد و سوار جاروی نیمبوس دو هزارش شد که ناگهان سیر کروشیو های تمام عوامل صحنه به سمتش سرازیر شد.بالاخره تلافی هفته ها و ماه ها حقوق ندادن زاخاریاس،سر کوفت ، داد و فریاد ها و بی عرضگی های او توسط بقیه بی پاسخ نماند .همانگونه که ظلم هیچوقت بی پاسخ نمی ماند.شاید برای اولین بار دانش آموزی به درستی در تنبیه سرای هاگوارتز،تنبیه شد.