سلام پروفسور!
پس از اتمام زنگ تفریح، جادوآموزان دسته دسته وارد کلاس شدند. آنها با دیدن آلنیس که پشت میز معلم نشسته بود تعجبی نکردند؛ زیرا از قبل بهشان اطلاع داده بودند که پروفسور دلاکور نمی تواند این جلسه بیاید و
پروفسور اورموند قرار بود به جایش تدریس کند.
ولی چیزی که سال اولی ها را متعجب می کرد، دکوراسیون کلاس بود.
آلنیس از نبود پروفسور دلاکور استفاده کرده و آتش های جادویی کوچک و مهار شده ای در قسمت های مختلف کلاس ایجاد کرده بود. برای بهتر و طبیعی تر کردن فضا، چوب و شاخه های کوچک درختان هم در آتش انداخته بود. (هرچند بدون آنها هم آتش پابرجا بود.) قطعا اگر گابریل آنجا بود اجازه نمی داد کلاس را کثیف کنند و این همه دود و خاکستر به راه بیندازند.
روی هر آتش، قوری چای نسبتا بزرگی در حال دم کشیدن بود. بوی چای و چوب سوخته فضای کلاس را پر کرده بود.
جادوآموزان در گروه های سه و چهار نفره دور آتش نشستند. با آمدن همه، آلنیس در کلاس را بست و رو به روی آنها ایستاد.
- سلام سلام به همکلاسیای... ینی جادوآموزای گلم! خب خیلی سریع میریم سراغ درس امروز که وقت کم نیاریم و مجبور نشم زنگ تفریحتونو بگیرم.
آلنیس رو به جادوآموزان چهار زانو نشست و ادامه داد.
- همونطور که حتما تا الان متوجه شدین، امروز قراره بهتون یاد بدم چطوری فال چای بگرین! ولی قبل از اون، صفحه 163 کتابتون رو باز کنین که از روش بخونیم.
دراوایل قرن بیستم چای از آسیا به کشورهای اروپایی صادر شد و استفاده از چای رواج یافت. به همراهش، فالگیری چای هم تبدیل به سرگرمی محبوبی شد. قبل از آن فال قهوه در اروپا پرطرفدار بود.آلنیس همینطور از روی کتاب می خواند و برای جادوآموزانی که حوصله شان سر رفته و کنار آتش خوابشان گرفته بود توضیح می داد. وقتی حس کرد به اندازه کافی اطلاعات داده است، کتاب را سریع و محکم بست.
با حرکت ناگهانی آلنیس، جادوآموزان هشیار شدند و به او نگاه کردند.
- چای رو هم میشه به تنهایی دم کرد و هم ترکیبی با گیاهای مختلف. دوتا عنصر خیلی مهم توی فالگیری چای وجود داره؛ موردی که می خواین درباره اش پیشگویی کنین و نوع چای، که این دوتا به همدیگه بستگی دارن. مثلا برای پیشگویی آینده نوزاد معمولا از چای زعفرون یا چای سیب استفاده میشه، یا برای پیشگویی زمان مرگ، که البته زیادم دقیق نیست از چای فلفلی یا چای و نعنا کمک می گیرن.
آلنیس به سمت نزدیک ترین آتش خم شد و قوری را از روی آن برداشت.
- من براتون چای دارچین رو آماده کردم. این و چای سبز برای پیشگویی های ساده و پیش پا افتاده استفاده میشه؛ مثلا اتفاقی که تو یه ساعت آینده براتون میفته و از این دسته پیشگویی های ابتدایی.
جادوآموزی که داشت بساط خرما و قند و استکان کمرباریک را از کیفش بیرون می آورد دستش را بالا گرفت.
- پروفسور اجازه! میشه تو لیوانای خودمون بخوریم؟
آلنیس از اینکه پروفسور خطابش کردند حسابی ذوق کرده بود.
- بله حتـ... چی؟ نه! فال چای فقط با فنجون امکان پذیره. البته پیشگو های حرفه ای عقیده دارن که این کار باید با فنجون های مخصوص فالگیری انجام بشه؛ ولی بنظر من که لزومی نداره. حداقل واسه تازه واردا.
بعد فنجانی را برداشت و برای خودش چای ریخت و شروع به خوردن آن کرد.
وقتی چایش تمام شد، فنجان را رو به جلو گرفت.
- حالا می خوام یکی تون داوطلب شه و بهم بگه تو فنجون من چی می بینه.
جادوآموزی خودش را روی زمین کشید و جلو آمد؛ فنجان را از دست آلنیس گرفت و سعی کرد آن چه را می بیند تحلیل کند.
- خب... تو فنجونتون هیچی نیس. یعنی سفیده؛ و این شاید به این معنیه که شما... روح سفیدی دارین پروفسور...؟
آلنیس باز با شنیدن کلمه پروفسور ذوق زده و پاهایش شل شده بود.
- کـــــاملا درسـ... وایسا ببینم، یعنی چی هیچی تو فنجونم نیست؟!
بعد یک نگاه به فنجان انداخت و سپس قوری چای را چک کرد.
- کدوم تسترالی توی قوری صافی گذاشته!
آلنیس قوری دیگری را برداشت و بدون چک کردنش، باز برای خودش چای ریخت. پس از سر کشیدن چای، با فنجانی خالی از تفاله مواجه شد. چای چند قوری دیگر را هم امتحان کرد و انگار که بدش هم نمی آمد چند فنجان چای بخورد.
جادوآموزان هم پوکر فیس به معلمشان که مثلا قرار بود برایشان تدریس کند نگاه می کردند.
- یعنی بین این همه قوری، یکیش نیس که صافی نداشته باشه؟
ناگهان جادوآموزی از انتهای کلاس پیش آلنیس آمد و چای درون قوری اش که بدون صافی دم شده بود را به او نشان داد.
- آفرین صد آفرین هزار و سیصد آفرین! حالا خودت بیا فالمو بگیر.
آلنیس پس از سر کشیدن هشتمین لیوان چایش، فنجان را به دست جادوآموز داد و منتظر ماند.
جادوآموز مذکور اول فنجان را به جهت های مختلف چرخاند و از زاویه های مختلف تفاله درونش را بررسی کرد. بعد نگاهی به کتابش انداخت و در آخر، وقتی به نظر می رسید به نتیجه رسیده است لب به سخن گشود.
- تفاله های توی فنجون شما شبیه به توالت فرنگی برعکسه! و این می تونه این معنی رو بده که شما در آینده ای خیلی نزدیک نیاز به دست به آب پیدا می کنین!
- نه عزیزم حتما داری اشتباه می کنی.
همچین نمادی اصلا وجود نداره. احتمالا اون یه چکشه که توی فالگیری چای به معنی...
آلنیس نتوانست جمله اش را تمام کند چون دل پیچه عجیبی سراغش آمد. او همانطور سر جایش کمی جابجا شد ولی دل پیچه شدید تر می شد. هشت فنجان چای کار دستش داده بود.
با عجله به سمت در کلاس رفت.
- ببخشید بچه ها من باید برم... دستشویی... کلاس تمومه، میتونین برین!
ولی بعد انگار که چیزی یادش آمده باشد ایستاد و با حرکت چوبدستی اش، تکالیف روی هوا پدیدار شدند.
- و اینکه تکلیف هم دارین!
برای یه نفر با استفاده از چای، پیشگویی کنید. بگین از چه نوع چایی استفاده کردید و چرا اون رو انتخاب کردید. اگه درباره مورد خاصی پیشگویی کردید حتما بنویسید. نشانه هایی که توی فنجونش دیدید رو همراه با معنی هاش بنویسید. میتونید از فنجون های خاص فالگیری هم استفاده کنید و اگه این کارو کردید حتما توضیح بدید چه فرقی با فنجونای عادی داشت.همین دیگه! موفق باشین!