هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۹:۱۶ دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰
#31
اره منم گیج شدم لطفا منم یه راهنمایی کنید.


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: قوی ترین ساحره
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰
#32
هرمیون گرنجر


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷ یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰
#33
زندگی بدون روح


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: منفورترین شخصیت
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰
#34
امبریج
ولدمورت
بلاتریکس
مرگخوران


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۲:۵۴ شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰
#35

1.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتونx
د)مهربانیتون

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئیx
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلاییx
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای
د)شمیشر جواهر نشان*

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور x
ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرفتx
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواریx
ج)گرسنگی
د)تنهایی

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ*
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ
د)جام پر از مایع طلایی رنگx

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه سازx
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفیدx
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه*
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتانx
ج)از بین رفتن کل زحماتتان
د)مرگ یکی از دوستانتان


جالب بود...


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰
#36
سلام الان میشه عضو بشم؟
گفتین چند تا پست دیگه بزنم.
هنوز دارم می نویسم هر وقت تموم شدن تو سایت می زارم.
تو رو خدا رمز خونه ی گریمولند رو با یه جغد برام بفرستید.
من به نویسندگی علاقه دارم و پست های زیادی میزنم.


به امید عضو شدن در محفل ققنوس و نابودی ولدمورت......

هرمیون عزیز یه جغد سمتتون اومده چک کنین....


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۸ ۱۹:۵۰:۳۷

قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه ی جغد ها
پیام زده شده در: ۱۲:۳۳ شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰
#37
هرمیون بعد از تلاش های ناموفق فراوان برای وا داشتن هری و رون به انجام تکالیفشان به سمت کتابخانه میرفت و با حرص با خودش زمزمه میکرد
_الان حوصلشو نداریم.......بعدا وقت هست،...یک وقتی بهتون نشون بدم من...عمرا اگه مقاله هامو بهتون بدم......
در همین لحظه برخورد چیزی با پشت سرش باعث شد حرفش را نیمه تمام بگذارد و به پشتش نگاه کند.جغد قهوه ای رنگی از او دور میشد.هرمیون نگاهش را پایین اورد و نامه ای را که جغد انداخته بود دید.ان را برداشت و پشتش را نگاه کرد تا ببیند از طرف چه کسی است اما هیچ ادرسی روی نامه نوشته نشده بود.
او با تردید نامه را باز کرد
_با عرض سلام و خسته نباشید باید به اطلاع جنابعالی برسانم که گربه شما کج پا خانوم هم اکنون در اسارت بنده قرار دارد.اگر شما تمایل دارید که بار دیگر او را زنده ببینید ساعت هشت شب به جنگل ممنوع مراجعه کنید.
هرمیون چند بار نامه را خواند.ناگهان خشم تمام وجودش را گرفت. مطمعن بود که کار رون است.او به خاطر اسیب زدن کج پا به خال خالی از کج پا دل خوشی نداشت.حالا هم خواسته سر به سر هرمیون بگذارد.هرمیون در حالی که پاهایش را روی زمین میکوبید به طرف برج گریفیندور رفت.
_چطور جرات کرده به کج پا دست بزنه.پس بگو چرا امروز کج پا رو ندیدم.عزیز دلم حتما اذیت شده.
اما وقتی به سالن عمومی رسید به هیچ عنوان به قیافه وحشت زده رون نمیخورد که حوصله شوخی داشته باشد.کمی ان طرف تر هری با استرس قدم میزد.هرمیون نامه ای که رون به ان چشم دوخته بود را از دستش کشید و خواند.ظاهرا پاک جاروی پنج رون هم غیبش زده بود.هرمیون گفت:
_هری..
هری لحظه ای دست از قدم زدن برداشت و گفت:
_اذرخش...اذرخشمو بردن.!


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۰
#38
هرمیون یادداشت را به پای جغد بست و او را کنار پنجره برد و انقدر تماشایش کرد تا به طور کامل از دیدرسش خارج شد.انگاه یادداشتی که از طرف رون بود را برداشت و دوباره ان را خواند و با خواندن ان در تصمیمی که گرفته بود مصمم تر شد.از جایش بلند شد و به سمت کیف منجوق دوزی شده اش رفت که با کمک جادو میتوانست به اندازه یک چمدان وسیله در خود جای بدهد.شروع به جمع کردن وسایلش کرد.کتابها یادداشت ها و لباسهایش را به همراه نوشداروهایی که در این چندوقت درست کرده بود در ان گذاشت.متن یادداشتی که برای رون فرستاده بود در ذهنش تکرار میشد
رون عزیز
امیدوارم که حال خودت و بقیه خوب باشه و عروسی بیل و فلور رو تبریک میگم هرچند که اصلا از فلور خوشم نمیاد.من امروز راه میوفتم که خودم رو چند روز قبل از عروسی به پناهگاه برسونم تا بتونم برای تدارکات مراسم کمک کنم.درباره موضوعی که نوشته بودی کاملا باهات موافقم اما اینکه کتابهاتو دور بندازی اصلا فکر خوبی نبود.توی کتابای درسیمون پر از مطالبیه که میتونه کمکمون کنه.اما اشکالی نداره به هرحال کتابای من هنوز هستن.تو برای امنیت خانوادت فکر خوبی کردی.منم یه نقشه ای دارم اما نمیتونم برات بنویسم.هروقت دیدمت بهت میگم که چکار کردم.

دوستدار تو
هرمیون
با تکرار این نوشته در ذهنش مصمم و مصمم تر میشد.به سمت کمدش رفت و لباسهایش را عوض کرد.موهای بلند و پرپشتش را بالای سرش بست.کیفش را از گردنش رد کرد و روی شانه اش انداخت.چوبدستیش را برداشت و برای اخرین بار نگاهی به اتاقش انداخت.وقتی در اتاقش را میبست میدانست که ممکن است این اخرین باری باشد که اتاقش را میبیند.از پله ها پایین رفت.پدر و مادرش روی کاناپه جلوی تلویزیون نشسته بودند و بی خبر از تصمیم خطرناک دخترشان چای مینوشیدند.هرمیون لحظه ای چشمهایش را بست و سپس چوبدستیش را به سمت ان دو گرفت و گفت
-ابلیو ایت....ایمپریو...
سپس قبل از اینکه هرکدام از انها برگردند و او را ببینند از خانه خارج شد و اجازه داد اشکهایش گونه هایش را خیس کنند.او حافظه پدر و مادرش را پاک کرده بود.انها فکر میکردند که دختری ندارند.قرار بود به استرالیا مهاجرت کنند و بی خبر از دخترشان زندگی راحتی داشته باشند.کنار خیابان ایستاد و چوبدستیش را جلو برد.بلافاصله اتوبوس سه طبقه شوالیه وحشیانه جلوی پایش ترمز کرد و او بدون توجه به حرف های شاگرد جوان اتوبوس که به او خوش امد میگفت چند سکه نقره به او داد و از پله های اتوبوس بالا رفت.



قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: عضویت در تیم ترجمه‌ی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
#39
سلام
ببخشید که مدتی نبودم.
مشغول درس و امتحانات بودم.
خب حالا میتونم عضو بشم؟
اگه نمیشه هم عیب نداره.
برای سرگرمی می خواستم عضو بشم.
اکه شد عضوم کنید.


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده


پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
#40
بنابر شایعات وزیر سحر و جادوی جدید هرمیون گرنجر دیروز استعفا دادند و گفتند می خواهند به همراه هری پاتر مشهوربه کار کارگاهی بپردازند اما همانطور که همه ی ما می دانیم هرمیون گرنجر چندان قوی نبودند . بله ایشان امروز صبح به دست مرگخواران باقی مانده به قتل رسید. همسرش رونالد ویزلی و دوستش هری پاتر چندان از این پیشامد متاسف نبودند
رونالد اضحار داشت که اتفتفاق مهمی نیافتاده

با من ریتا اسکیتر همراه باشد تا یقیه ی ماجرا بفهمیم


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.