هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




بدون نام
7باره اینجا نوشتم!
ناظر های عزیز لطفا تایید کنید



بدون نام
نام کامل:الا ویلکینس
گروه :اسلیترین
چوبدستی:چوب زبان گنجشک و مغز موی دم تسترال به طول24 سانتی متر،خشک
رگ:اصیل زاده
پاتروناس:اسب تک شاخ
بوگارت:تاریکی
توانایی های ویژه: درمان دیگران با استفاده از معجون های شفابخش دست ساز خودش!
حیوان خانگی:جغد
علاقه ها:معجون های دست ساز خودش،خانواده ویزلی
توضیح:الا ویلکینس در لندن به دنیا امد.او از کودکی به معجون سازی علاقه داشت و مادرش به او چند معجون ابتدایی در دوران کودکی اش یاد می دهد.مادر او در فرانسه زندگی می کرده است و در بوباتون تحصیل می کرده است.مادر او دوست داشت اگر در فرانسه زندگی میکردند،الا را به مدرسه بوباتون ببرد؛اما انها در لندن زندگی میکردند و الا مثل پدرش به مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میرود.
بهترین دوستان الا در هاگوارتز،جینی ویزلی،هرمیون گرنجر و دوقلو های ویزلی هستند،چرا که دوقلو ها معجون های شوخی را از الا میگیرند!کلاس مورد علاقه الا،معجون سازی است.الا همچنین به کتاب خواندن علاقه دارد و با هرمیون و جینی به کتابخانه میروند.الا اولین اسلیترین ی ای است که قصد پیوستن به محفل ققنوس را دارد؛اما به همین دلیل او را خیلی مسخره میکنند؛اما الا به هیچ وجه منصرف نمیشود...


تایید شد!
خوش اومدی.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۹ ۱۷:۳۸:۰۹


بدون نام
دلفینی ریدل(delphini riddle) ملقب به شومسار یا نشانک(Augureyآگری)نوعی ققنوس ایرلندی با پر های سیاه و بدن لاغر همچنین دارای یک منقار تیز است آواز آن نشانه ریزش باران است.اما به اشتباه فرض میشود این آواز پیام آور مرگی در آینده نزدیک است.گروه:اسلیتریننژاد:اصیل زادهویژگی های ظاهری و اخلاقی:موهایی که همیشه نقره ای با رگه های آبی رنگ میشوند،کسی نمیداند واقعا چه رنگی هستند.نود درصد اوقات در حال خواندن کتاب. سعی میکند همه چیز را با دلایل علمی توجیح کند. به کثیفی به شدت وسواس است.از یک ققنوس ایرلندی به نام آگری به عنوان حیوان خانگی نگه داری میکند که او را بسیار لوس و تنبل تربیت کرده.معرفی کوتاه:من گذشته ی جدیدم...من آینده ی جدیدم...من پاسخی هستم که این دنیا دنبالش بوده...من در یک یتیم خانه بزرگ شدم،میدانستم که مثل بقیه نیستم،من فرق داشتم من با مار ها حرف میزدم،و دور از چشم سرپرستم میتوانستم پرواز کنم من کار هایی را میکردم که مطمئنا عادی نبودند.سرپرست من در یتیم خانه یک شومسار نگه میداشت و اعتقاد داشت که آواز آن نشانه مرگ است،او از من متنفر بود و میگفت آواز خواندن پرنده پلیدی من در آینده را نشان میدهد...حق با او بود...حالا من نقش یک شومسار را روی گردنم حک کرده ام تا از یاد نبرم که من برای پلیدی خلق شده ام...و از یاد نبرم من فرزند سیاهی ام...چوبدستی:چوب آبنوس؛مغزی پر آگری،37سانتی متر، رنگ سیاهجارو:بدون جارو پرواز میکند.پترونوس:طاووس


دوست عزیز شما نمی‌تونی آواتار و معرفی شخصیت کس دیگه‌ای رو کپی پیست کنی. لطفا از خودت خلاقیت به خرج بده و هرچی که از این شخصیت می‌دونیم رو به زبان خودت بنویس. اگه هم با این شخصیت آشنایی کافی نداری که بتونی معرفیش کنی، لزومی نداره اصرار کنی که حتما این شخصیتو برداری. هرکسی که باش آشنایی داری و راحتی رو بردار. یا یه شخصیت ناشناس رو با پایبندی به قوانین کتاب خودت از نو معرفی کن.
تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۹ ۸:۲۸:۵۷


بدون نام
نام :دلفی ریدل
گروه:اسلیترین
چوبدستی:چوب شاخ باسیلیسک و مغز ریسه قلب اژدها به طول20سانتی متر،خشک
علایق:ورد های ممنوعه،کشتن،معجون های سمی،مار،قاب اویز اسلیترین
اخلاق:بسیار شرور،بدجنس،اب زیر کاه،بی رحم،حیله گر،جدی
ظاهر:زیبا و دارای قد متوسط و لاغر،موهای زرد و قسمتی از موهایش ابی است. (البته ممکن است او را با موهای قهوه ای هم ببینید.)هنگامی او را با موهای قهوه ای میبینید،مطمءن شوید که او در حال انجام ماموریت است.
والدین:مادر:ناشناس-پدر:لرد ولدمورت
پاتروناس:مثل سایر مرگخواران،ندارد.
جبهه:مرگخواران
توضیح:دلفی از زمان تولدش زیاد چیزی به یاد ندارد،به غیر از این که او پیش پدر و مادرش بزرگ نشد و سرپرستی داشت که یک شومسار را پرورش میداد.دلفی نیز نقش شومسار مانندی روی کمرش حک کرده است.دلفی به غیر از سه طلسم ممنوعه با راهنمایی سرپرستش ورد های خطرناک دیگر هم اموزش گرفت و چون نامه ای در خانه شان پیدا کرده بود که از طرف پدرش بود و به او گفته بود:به هاگوارتز نرو.
دلفی هم اکنون سعی دارد با نجات دادن سدریک و برگرداندن زمان و کشته شدن هری به دست البوس سوروس،پدرش را بازگرداند.اما برای این کار از طلسم ایمپریو استفاده نکرد؛چون البوس سوروس باید به دست خودش هری را بکشد و اگر تحت طلسم کنترل این کار را بکند،فایده ای نخواهد داشت.دلفی مرگخواری قدرتمند است و در اجرای سه طلسم ممنوعه مهارت های زیادی دارد.

خب... ببین، نسبتا بهتر شد اینبار. ولی هنوز به شدت کوتاهه اولا. دوما هم اینکه چرا آلبوس سوروس باید بخواد هری رو بکشه اصلا؟ نبود همچین چیزی توی کتاب ها. و خب... ننویس مخالف کتاب. حتی اگر یه شخصیت بی نام و نشون هم میاوردی، چنین چیزایی که اصلا توی کتاب و منطق کتاب نبود، بازهم تایید نمیشدی. چه برسه برای یک شخصیت کاملا توصیف شده مثل دلفی.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۸ ۱۴:۱۴:۲۹
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۸ ۱۴:۱۵:۰۲


بدون نام
نام:دلفی ریدل
نام ترجیحی:کلی ریدل،به نظرم اسم دلفی زیبا نیست.
گروه :اسلیترین
چوبدستی:چوب شاخ باسیلیسک و پر ققنوس به طول 20سانتی متر،خشک
جبهه:مرگخواران
پاتروناس:دلفین
اخلاق:بسیار بدجنس و شرور،اب زیرکاه،جدی،باهوش
رگ:اصیل زاده!
کوییدیچ:از کوییدیچ متنفرم!
استعداد:کشتن،حیله،معجون سازی،ورد های سیاه و مار زبانی
ظاهر :قد متوسط و لاغر،چشم عسلی و موهای ابی(البته ممکنه اون رو با موهای قهوه ای هم ببینید!)
سن:فعلا سال اولی
والدین:مادر:ناشناس_پدر:لرد ولدمورت
توضیح:دلفی در خانه ی ریدل ها به دنیا امد.او نیز استعداد های پدرش را به ارث برد و از انها مثل پدرش استفاده کرد.او در 10 سالگی نامه ای از هاگوارتز دریافت کرد اما نامه اسم او را ننوشته بود؛پس به عنوان جاسوس پدرش با نامی جعلی به هاگوارتز رفت.همه ی این مدت برای پدرش جسوسی کرد و هری پاتر را زیر نظر داشت.او هیچ دوستی در هاگوارتز نداشت؛اما دراکو مالفوی با او دوست شد بدون این که هویت دلفی را بشناسد.دلفی در معجون سازی از همه بهتر بود.

همونطور که قبلا هم گفتم، معرفی نباید متناقض با کتاب باشه. دلفی سال هفتم تحصیل هری پاتر تو هاگوارتز، به دنیا اومد. نمی تونه توی هاگوارتز باهاش بوده باشه. اصلا طبق کتاب، وارد هاگوارتز نشده!
معرفی شخصیت نباید خلاف کتابا باشه.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۶ ۱۳:۵۱:۳۵


بدون نام
نام اصلی:دلفی ریدل
نام ترجیحی:اصلا خوشش نمیاد دلفی صداش کنید.(کلی ریدل)
گروه:اسلیترین
چوبدستی:چوب شاخ باسیلیسک ومغز موی اسب تک شاخ به طول 18سانتی متر،خشک
پاتروناس:اسب تک شاخ
والدین:مارگاریتا هوریس(مادر)،تام مارولو ریدل(پدر)
حیوان خانگی:ماری به نام اسلای
مستعد در:معجون سازی،جادو های سیاه
بوگارت:مرگ پدر و مادر
جانور نما:گربه ای با چشم های سبز
زادگاه:خانه ریدل ها
سن:سال اولی
توضیح:دلفی ریدل (بهتره بهش بگید کلی ریدل)در خانه ی ریدل ها به دنیا امد.او از هفت سالگی دیگر مادرش را ندید و منتظر دیدنش شد.دلفی در هاگوارتز با دراکو مالفوی،رون ویزلی،هرمیون گرنجر و هری پاتر دوست میشود.دلفی بعضی وقت ها خیلی خشن عمل میکند اما قلب خیلی تیره ای ندارد.دلفی مرگخوار خطرناکی است چون به غیر از سه طلسم ممنوعه طلسم های زیادی ابداع کرده است که انها نیز خطرناک هستند.او نقشه کش مرگخواران نیز هست و این کار را بدون اطلاع انجام میدهد.نقشه قتل الیس و فرانک لانگ باتم توسط دلفی کشیده شد.صمیمی ترین دوست دلفی،سدریک دیگوری است.اون با یک طلسم توهم زا موهاشو ابی نشون میده اما موهای اصلیش حالت دار قهوه ای هستند.قدش متوسطه و لاغر هم هست.

ایجاد ارتباط با شخصیت های داستان، طوری که با کتابا متناقض باشه رو قبول نمی کنیم.
حتی طبق کتاب فرزند نفرین شده هم شخصیت دلفی این نبود.
یه بار دیگه معرفیت رو بنویس.

فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۵ ۹:۰۴:۱۴
ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۵ ۱۳:۳۳:۲۹


بدون نام
نام کامل:کلی ریدل
گروه:اسلیترین
نام پدر:تام مارولو ریدل(لرد ولدمورت)
سن:سال اولی
پاتروناس:اسب تک شاخ
نام مادر:مارگارتا هوریس (پریزاد)
بوگارت:مرگ مادرم،مارگارتا
حیوان خانگی:ماری به نام اسلای
اشیای مورد علاقه:قاب اویز اسلیترین
چوبدستی:چوب شاخ باسیلیسک و مغز موی اسب تک شاخ
بهترین دوست ها:رون ویزلی،هری پاتر،هرماینی گرنجر و دراکو مالفوی
توضیح:کلی ریدل متولد خانه ی ریدل ها است.او نقشه کش هدف های مرگخواران است.(با وجود اینکه سال اولی است.)نقشه ی قتل الیس و فرانک لانگ باتم توسط او کشیده شد، اما این کار را بدون اگاهی انجام داده بود و خودش اطلاع نداشت که دارد چه کار میکند.اما او قلب بسیار مهربانی داشته و مهربان ترین مرگخوار است.او در اجرای طلسم های ممنوعه مهارت بسیاری دارد اما انها را بسیار کم(مثلا هر سال دو بار)اجرا میکند. او عاشق مادرش است چون هنوز او را ندیده است و در نبود مادرش ،مادربزرگش،بانو گانت برای او مثل مادری مهربان است.


متاسفانه شخصیت های ساختگی تایید نمیشن.
لطفا از لیست شخصیت های گرفته نشده، یه شخصیت انتخاب و اینجا معرفی کنید.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۴ ۰:۴۰:۵۵


بدون نام
سلام من یک دختره خیال باف وبلند پرواز هستم .یک اصیل زاده هستم و عاشق اینم.عاشق مار هستم و در تلسم های ممنوعه مهارت دارم.
الویت اجباری:گریفندور
الویت اصلی:اسلیترین
کلاه عزیز لطفا من رو تو اسلیترین بزار ممنون.



بدون نام
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺷﻤﺎﺭﻩ 6 ﮐﺎﺭﮔﺎﻩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻧﻮﯾﺴﯽ
ﻣﯿﺮﺗﻞ ﺗﻠﺒﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺍﻭﺍﺯ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ.ﻧﺎﮔﻬﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﯾﯽ ﺍﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺍﻧﺠﺎ ﻣﯽ ﺍﻣﺪ. ﺍﻥ ﺷﺨﺺ،ﺩﺭﺍﮐﻮ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭﺍﮐﻮ ﻣﺎﻟﻔﻮﯼ.ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﯿﺮﺗﻞ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﮑﺸﺪ ﮐﻪ: ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺍﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻥ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﺪ.ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺖ:
ﻫﯽ ﭘﺴﺮ!
ﺍﻣﺎ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪ.ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺑﻮﯼ ﺑﻮﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ.ﺑﻌﺪ ﺍﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ ﺩﺭﺍﮐﻮ ﻣﺎﻟﻔﻮﯼ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﺩﺭﺍﮐﻮ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺍﺩﺑﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻓﻀﻮﻟﯿﺶ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺡ ﺍﺣﻤﻖ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ.ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮑﺸﺘﻤﺖ!ﺭﻭﺡ ﺍﺣﻤﻖ!
ﻣﯿﺮﺗﻞ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺩﯾﺪ.ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺍﮐﻮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﯿﺮﻭﺩ.
ﺩﺭﺍﮐﻮ ﺑﺎ ﺧﺸﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:
ﺑﺪﺵ ﻣﻦ!ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻥ!
ﺻﺪﺍﯼ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯽ ﺍﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺸﺪ.ﺩﺭﺍﮐﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻟﻮ ﻧﺮﻭﺩ،ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻫﺎ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ.ﺍﻭ،ﻫﺮﻣﯿﻮﻥ ﮔﺮﻧﺠﺮ ﺑﻮﺩ.ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ،ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﺍﮐﻮ ﻣﻄﻢﺀﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻣﺪ.ﻣﯿﺮﺗﻞ ﮔﻔﺖ:
ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﺳﻢ ﺭﻣﺰﯼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ؟ﺯﻭﺩ ﺑﺎﺵ ﺑﮕﻮ ﺍﻭﻥ ﮐﯿﻪ؟
ﺩﺭﺍﮐﻮ ﮔﻔﺖ:
ﻣﯿﺮﺗﻞ ﺗﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﺪﻡ ﺍﻭﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻥ ﻭﮔﺮﻧﻪ...
ﻣﯿﺮﺗﻞ ﮔﻔﺖ:
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﭼﯽ؟ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ؟ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ.
ﺩﺭﺍﮐﻮ ﮔﻔﺖ :
ﺑﺎﺷﻪ ﺍﺻﻼ‌ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ.ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﻣﯿﺮﺗﻞ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺍﮐﻮ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ(ﻝ.ﻭ)ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﺍﮐﻮ ﮐﺎﺭﯼ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ...

این بار بهتر بود. ولی هنوزم اشکالاتی هست که با ورود به ایفای نقش حل میشن.
مثلا باید حواست باشه که میرتل روحه؛ پس نمی تونه چیزی مثل کاغذ رو بگیره توی دستش!
دیالوگ ها هم باید به این صورت نوشته بشن:
نقل قول:
ﺩﺭﺍﮐﻮ ﺑﺎ ﺧﺸﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:
-ﺑﺪﺵ ﻣﻦ!ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻥ!

تایید شد.
مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۳ ۹:۲۵:۱۴


بدون نام
تصویر دامبلدور و شمشیر گریفندور
دامبلدور تو اتاقش بود معلوم نبود چکار می کند.
پرفسور مک.گوناگال ازپشت در به او نگاه می کرد.داشت با شمشیر گریفندور نامه ی را پاره می کرد یعنی نامه ی که بود؟بعد از ان اتاق خود را ترک کرد.
پرفسور مک.گوناگال به داخل اتاق رفت تا بداند که نامه مال چه کسی بود.عجیب بود دعوت نامه ی هری پاتر به مدرسه ی هاگوارتز.تعجب کرده بود چشمانش بر روی نامه بود.چرا؟
صدای پای میامد که داشت به انجا نزدیک می شد .به همین دلیل او اتاق را ترک کرد.به اتاق خود رفت تا درباره ی این موضوع فکر کند.
چطور ممکن بود دامبلدور سال ها قبل خودش با دست خود هری کوچک را کنار در خانواده ی دورسلی گذاشت و گفت این پایان ماجرا نیست وهری پیش ما بر می گردد اما باید این هم در نظر می گرفت که دامبلدور این روز ها حال خوشی ندارد.
در همین فکر ها بود که دیگر وقت خوردن شام در سرسره های بزرگ بود واین گونه ان روز هم گذشت. نصف شب صدا های عجیبی می امد پرفسور مک. گوناگال از خواب پرید ان شب یک تصمیم گرفت کهن نامه ی هری پاتر را بنویسد و به هاگرید بدهد تا به هری کمک کند که به هاگوارتز بیاید.واین کار راکرد.
این گونه هری به هاگوارتز امد برعکس روزی که هری امد دامبلدور خوشحال بود؟
چطور امکان داشت.اما انگار پرفسور کویرل عصبانی بود. روز به روز می گذشت هری در درس ها پیشرفت می کرد و دامبلدور همیشه اورا تحسین می کرد.تا که شایع شد سنگ جادو دزدیه شده هری و دوستانش فکر های عجیبی به سر داشتن .
انها فکر می کردند که کار پرفسور اسنیپ(معلم معجون ها)است و برای اینکه سنگ به دست اسنیپ نرسد،به دنبال سنگ می گشتند تا بعد به دست دامبلدور بدهند.تا فهمیدند که پرفسور کویرل برای اربابش لرد سیاه می خواهد انها با کویرل مبارزه می کنند و با نیروی عشق مادر به فرزند هری توانستند کویرل را شکست دهند.
پرفسور مک .گوناگال با تکرار این اتفاقات پی برد که کویرل وارد بدن دامبلدور شده و نامه ی هری پاتر را پاره کرده تا هری به هاگوارتز نیاید .
اما چرا ؟
اخر مگه ولدمورت نمی خواست که هری را از بین ببرد؟چرا خواست هری به هاگوارتز نیاید؟
بعد از مدتی که در فکر فرو رفت به این نتیجه رسید که خواسته ی او بر داشتن سنگ بود می دانست که هری سد مهکمی برای شکست اوست .سال اول سنگ و سال دوم کشتن هری.
The End

خلاقیتت جالب بود، ولی یه جاهایی میشه گفت کلا خلاصه کتاب رو نوشتی!
اصلا دیالوگ نداشتی و پستت یه حالت روایت خاطره داشت. سریع نوشتی، اینم به خاطر اینه که یه ماجرا رو ننوشتی. یه عالمه ماجرا توی یه مدت زمان طولانی رو نوشتی!
بعضی جمله هات نباید تا این حد پیوسته میومدن. مکث و توصیف و فاصله لازم بود. مثل اینجا:
نقل قول:
تا فهمیدند که پرفسور کویرل برای اربابش لرد سیاه می خواهد انها با کویرل مبارزه می کنند و با نیروی عشق مادر به فرزند هری توانستند کویرل را شکست دهند.
اینجا حتی جمله بندی هم دچار مشکل شده.
این بار یه ماجرای کوتاه تر رو در نظر بگیر و با توصیف حالت فضا و شخصیت ها و احساساتشون پیش برو. دیالوگ هم به جذاب کردن پستت کمک می کنه.
می تونی یه نگاهی هم به پست های تایید شده قبلی بندازی تا متوجه منظورم بشی.

فعلا تایید نشد.


در ضمن، اگر به اشتباه، قبل از کامل شدن متنت ارسال کردی، نیاز نیست توی پست جدید بقیشو بنویسی. با استفاده از ویرایش، به پستت اضافش کن.


ویرایش شده توسط kelly-voldemort در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۱ ۱۱:۱۴:۵۲
ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۸/۵/۱ ۲۲:۰۸:۴۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.