تصویر شماره 4پروفسور مک گونگال وارد سالن شد رو به ما گفت :
شما قبل از شروع جشن باید گروهبندی بشین تا وقتی که توی هاگوارتز درس میخونید گروهتون حکم خانوادتون رو داره هر فعالیت باعث کسر امتیاز یا افزایش امتیاز گروهتون میشه و در آخر سال این امتیاز ها مقایسه میشه و ...
صداش توی گوشم محو اصلا حوصله نداشتم به حرفاش گوش کنم همه رو قبلا از آنیسا و مامانم شنیده بودم . اوه راه افتادیم !
چرا بقیه انقدر استرس دارن ؟! مگه نمیدونن فقط باید یه کلاه رو بزاریم روی سرمون!
_کالین کریوی
وا آخه چرا انقدر با ترس و لرز راه میره!
_گریفیندور
_جینی ویزلی
_گریفیندور
_نارسیسا گانت
وای نه ! چرا به این زودی اسم منو صدا زد ؟! ولی چی شد ؟!چرا یهو همه ساکت شدن؟!
آنیسا کاش کنارم بودی ! خواهری!
ولی الان فقط یه نگاه میتونم بهت بکنم
به سمت میز هافلپاف برگشت و نگاهش به نگاه خواهر دوقلوش گره خورد آنیسا به او چشمک زد و با دست علامت پیروزی نشانش داد تا به او دلگرمی بدهد
کمی آرام شد
ممنون آنیسا ! من نباید مثل بقیه لرزون لرزون راه برم من یه جادودمم یه جادودم و از بقیه یه سال بزرگ ترم
پس با قدم های آروم ولی محکم راه افتاد و کلاه رو روی سرش گذاشت وتا پایین چشمانش پایین آمد بلافاصله بعد از قرار گیری کلاه روی سرش فریاد زد: _اسلیترین
دست و صوت اسلیترین ها بلند شد اونا هم شنیده بودن که من جادودمم باورم نمیشه
چطور ممکنه آنیسا خواهر دوقلوی من توی هافلپافه و من توی اسلیترین این غیر ممکنه البته مامانم بهم گفته بود که پدرمون نواده اسلیترینه و من و آنیسا هم هستیم اما تا الان فکر نمیکردم اهمیت زیادی داشته باشه اه پس کی این جشن بی مزه تموم میشه میخوام با آنیسا حرف بزنم
آخیش تموم شد
_آنیسا آنیسا
_اسلیترین ها با من بیاین سال اولیا
اه چی میگی من میخوام با خواهرم حرف بزنم پس نمیام
_آنیسا صبر کن
_بله چی شده نارسیسا
_به من بگو چطور ممکنه توی دوتا گروه مختلف بیوفتیم آخه ما دوقلوییم
_نارسیسا عزیزم ما دوقلوهای نا همسانیم و همه چیزمون با هم فرق داره و در بعضی مواقع کاملا برعکس همیم
_اما ...
_نارسیسا گانت
سرش رو برگردوند یکی از اسلیترینی های بزرگ تر پشتش بود
_بله
_پروفسور اسنیپ گفتن بری به دفترشون
_کی؟ من؟! برای چی؟!
_من نمیدونم فقط گفتن که باید بری
_من حتی نمیدونم این پروفسور...اسمش چی بود؟!
_پروفسور اسنیپ
_بله همون نمیدونم کی هست یا دفترش کجاست یا اصلا چی درس میده
_الان باید به همه سوالات جواب بدم؟!
آنیسا وارد بحث شد :
_نه. من راهنماییش میکنم
_خوبه
آخیش رفت
_خب آنیسا حالا بگو این پروفسور نمیدونم چی چی کیه
_پروفسور اسنیپ استاد درس معجون هاست
و استاد گروه توئه
_یعنی فقط اون به گروه من درس میده ؟!
_نه یعنی سرپرستی گروهت با اونه اگه مشکل انضباطی یا هر چیز دیگه ازت ببینن اون تایین میکنه مجازات یا جاییزت چی باشه
_مجازات؟!
_بله
_چجور مجازاتی ؟
_مثلا باید بری یه جایی از قلعه همراه فیلچ که سرایدار قلعه ست اونجا رو تمیز کنی
_وای نه
_فک نمیکنم کارت به اونجا ها بکشه
_هر چیزی ممکنه !خب حالا بنظرت با من چیکار داره
_فک کنم چون تو یه جادودمی میخواد خودش بهت درس بده
_یعنی چی ؟!
_یعنی اینکه چون تو یه سال از هم سن و سال های خودت توی درس ها عقب تری باید برات کلاس فشرده بزاره و کل سال دو سالو بهت یاد بده تا سال بعد همراه با بقیه بری کلاس سوم
_آخجون
_دیگه داریم میرسیم
_اینجا کجاست منو آوردی خیلی بد قیافست
_دفتر پروفسور اسنیپ توی یکی از دخمه هاست
_اه نگو
_مگه چه اشکالی داره
_خب اگه چیزایی که گفتی درست باشه من باید هر روز اینجا رو تحمل کنم
_آهان آره خب
_فعلا بای آنیسا
_موفق باشی
آروم به در کوبید
_بیا تو ...
پ.ن: توی معرفی شخصیت توضیح میدم جادودم یعنی چی
***
پاسخ:
خوش اومدی به کارگاه نمایشنامه نویسی نویسی. نمایشنامه جدیدی بود، یعنی خلاقیتت توش دیده میشد و این که سعی نکردی صرفا رونوشتی از کتاب یا فیلم های هری پاتر باشه خیلی خوبه. قبل از اینکه درمورد محتوای پستت نظر بدم، چنتا نکته درمورد ظاهر پستت میگم.نقل قول:
دست و صوت اسلیترین ها بلند شد اونا هم شنیده بودن که من جادودمم باورم نمیشه چطور ممکنه آنیسا خواهر دوقلوی من توی هافلپافه و من توی اسلیترین این غیر ممکنه البته مامانم بهم گفته بود که پدرمون نواده اسلیترینه و من و آنیسا هم هستیم اما تا الان فکر نمیکردم اهمیت زیادی داشته باشه اه پس کی این جشن بی مزه تموم میشه میخوام با آنیسا حرف بزنم
آخیش تموم شد
_آنیسا آنیسا
_اسلیترین ها با من بیاین سال اولیا
اه چی میگی من میخوام با خواهرم حرف بزنم پس نمیام
_آنیسا صبر کن
_بله چی شده نارسیسا
"دست و سوت اسلیترین ها بلند شد. اونا هم شنیده بودن که من جادودمم؛ باورم نمیشه! چطور ممکنه آنیسا خواهر دوقلوی من توی هافلپافه و من توی اسلیترین؟ این غیر ممکنه. البته مامانم بهم گفته بود که پدرمون نواده اسلیترینه و من و آنیسا هم هستیم، اما تا الان فکر نمیکردم اهمیت زیادی داشته باشه. اه. پس کی این جشن بی مزه تموم میشه میخوام با آنیسا حرف بزنم.
آخیش تموم شد.
_آنیسا! آنیسا!
_اسلیترین ها با من بیاین، سال اولیا!
اه چی میگی؟ من میخوام با خواهرم حرف بزنم پس نمیام.
_آنیسا صبر کن!
_بله، چی شده نارسیسا؟ "نکته ای که میخواستم بگم درمورد علامت های نگارشی بود، که جاشون توی پستت خالی بود و وجودشون الزامیه چون هم به روون شدن پستت کمک میکنه، هم زیبایی ظاهری پست رو بیشتر میکنه. نکته دوم هم در رابطه با شکلک بین توصیفه، که البته یه مورد سلیقه ایه، ولی نیازی به استفاده ش توی این پست نبود. یسری جاها هم غلط املایی و جا گذاشتن حروف دیده میشد که با چک کردن پستت قبل ارسال میتونی به راحتی حلش کنی.
درکل، پست خوبی بود، مشخصه نکات ابتدایی و مهم درمورد نوشتن رو بلدی و ایرادات کوچیکت هم توی ایفای نقش درست میشن، پس بیشتر از این منتظرت نمیذارم...
تائید شد!
مرحله بعدی:
گروهبندی!