هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ستاد انتخاباتی پرسی ویزلی
پیام زده شده در: ۱۵:۰۹ چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
#41
آنتونین ؟ تو خجالت نمیکشی توی ستادِ من از کاندیدِ دیگه و حمایتِ دیگه ای حرف میزنی ؟ بدو بیا همینجا حمایت کن از من و تمومش کن دیگه این بچه بازیا رو


عمه
والا اون پوسترهایی که شما دیدید رو الان دیدم من ، پیش میاد دیگه بالاخره ، اینجا یه انتخاباتِ آزادِ دیگه همچین حامی ها و اینایی هم هستن دیگه همون باید پیشنهادِ شما رو انجام بدم و یه جوری بزنمشون که صدای ریپر بدن


مری ؟ دیر اومدی دیگه ! وقت داره تموم میشه و منم باید برم تو دفتر ِ توجیهات ، این بچه مچه ها رو توجیه کنم و این خودش کلی وقت و انرژی میخواد


* ممنون از پستِ گودریک گریفیندور که اشاره کرد که باید اعضایِ فعال حتما توی انتخابات باشن و رای بیارن ، ببینیم حالا چه وزارت و انتخاباتی میشه !!


امم ، من رسماً و شخصاً به نفع ِ تمام ِ کاندیدهایی که اسامیشون بالای انجمن هست ، از انتخاباتِ وزارت کناره گیری میکنم ، باشد که وزارت نباشد !




چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: ستاد انتخاباتی پرسی ویزلی
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱
#42
نقل قول:
ئه عمو پرسی! بچه ها عمو پرسی! نه نه نرین سمتش خطرناکه استتار کرده! آواتارشو عوض کرده! عموپسی گرایشات دامبلی داره:دی

اوه آنتونین یادته چقدر با هم دامبل بازی میکردیم ؟ چقدر شفادهنده بازی میکردیم ؟


نقل قول:
هیووووم پرسی توی ایفا و اینا که کارت درسته واقعا خب وزارتم داخل ابفائه. همین دیگه وزیر بشی وزیر خیلی خوبه میشی حتما. من مطمئنم من بهت ایمان دارم فقط از تو میپرسند؟! برنامه های صدا و سیمای مشنگی رو کپی میکنی؟ یعنی تو وزیر بشی حق کپی رایتو رعایت نمیکنی؟ چی میگه؟ کیــــــه؟

ببین آنتونین ، من توی وزارتم ، تو دهن ِ همه میزنم ، از صدا و سیمای مشنگی بگیر ، تا حتی جاهای بدتر ، بعدم این کپی رایت کلا یه مسئله ی مسخره ای هست که من نه تنها خودم رعایتش نمیکنم ، بلکه به شدتِ جامعه ی جادوگری رو به دوری جستن ازش تشویق و تحریک میکنم ! چه کاریه آخه اصن

منم می لاوم تو رو آنتون


لودو خیلی باحال بود اون بخش ِ گراوپ

نقل قول:
آقای ویزلی!
بر همگان واضح و مبرهن است که شما علاقه شدیدی به پسران سفید رنگ دارید وید طولایی نیز در توجیه نمودن! از طرفی همگان میدانند شما از پیشتازان سبک ملعون بی ناموسی تشریف دارید و بنده مدرک دارم که تعداد صفحات پست های حذف شده ی هالی ویزارد بیشتر از پست های حذف نشده میباشد و اکثر آن ها کار شماست، سوابق درخشانی هم در حمام وزارت داشتید ... حالا اگر شما به وزارت برسی (بلا به دور!) کلی تاپیک حمام عمومی و خوابگاه مختلط و غیره راه میندازی و باز بیناموسی سایت رو فرا میگیره! من به عنوان نماینده آسلامگرایان و مخالف بزرگ بی ناموسی اصلا تایید صلاحیت فردی با این سوابق رو محکوم میکنم! از طرفی در دوران وزارت شما بچه های ما امنیت نخواهند داشت! هر روز به بهانه ی توجیه از سطح کشور بچه های سفیت مفیت رو جمع میکنی و میبری تو دفترت ... این ها همه با آرمان های نبرد هاگوارتز مغایرت داره برادر من، در نتیجه من انتخاب شما رو به عنوان وزیر حطر بزرگی برای جامعه جادوگری میدونم و تا پای جان با تو مقابله میکنم تا جلوی این فاجعه رو بگیرم


ببین لودو ، بیناموسی نویسی و توجیهات و حمام مختلط و خوابگاه کارمندان ببی خانمان و اینا ، یکی از عهدهایی هست که ما سال ها پیش با جادوگران بستیم ، اینکه اگر بیناموسی نباشه تن ِ من مباد

بعد هم ، اینکه فرقی نمیکنه کی وزیر بشه ، ما با دست های پشتِ پرده ، همه چیز رو با تمام ِ قوا کنترل میکنیم و حتی وزیر ِ جدید رو مجبور میکنیم که بیشتر از خودِ ما بیناموسی رو ترویج بده ، اصلا تو خودت یه نگاه بکن ، سایت بدونِ بیناموسی و اینا چیزی نداره که ! یه سایتِ بدونِ بیناموسی یه سایته مُردس ! بعد هم ، از سوژه هایی که برای تاپیک ها دارم باز ، حمامِ مختلط وزارت ، خوابگاهِ مختلط وزارت ، دستشویی ِ مختلط وزارت ، ارباب رجوع ِ مختلط وزارت ، دفتر مختلطِ سرانِ وزارت ، آبخوریِ مختلطِ وزارت ، ستادِ همفکری در امور وزارت ، گفتگو با ناظرِ مختلط وزارت ، تالار جشن های مختلطِ وزارت ، معرفی ِ وزیرانِ گذشته ی مختلط وزارت



چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: ستاد انتخاباتی پرسی ویزلی
پیام زده شده در: ۰:۵۹ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱
#43

نقل قول:
1-آیا شما به عنوان یک ویزلی زاد و ولد بی رویه رو در جامعه جادوگری آزاد اعلام میکنین؟نظرتون درباره کنترل جمعیت چیه؟

بانز ِ عزیزم ، ما نشستیم حساب و کتاب و بحث و بررسی و انتقاد و پیشنهاد کردیم ، دیدیم جادوگران ، به اندازه ی پونصد شیشصد میلیون نفر جا داره فعلا ، ازین نظر تصمیم گرفتیم زاد و ولدِ بی رویه و بی در و پیکر و مثل این فیلمای خارجی ، زاد و ولدِ روشن فکری رو افزایش بدیم ، خلاصه هر کاری میتونید بکنید دیگه


نقل قول:
2-آیا شما دوباره به عنوان یک ویزلی که همیشه چشمشون به دست مردمه و محتاج نون شبن و هشتشون گرو نهشونه، رشوه خواری رو در بین جادوگران محترم رواج خواهید داد؟

در زمینه ی تعریفت از ویزلی ها ، بعد از اینکه وزیر شدم توجیهت میکنم حالا ولی خب ، نه ببین ، ما قصد داریم معامله ی کالا به کالا رو رونق بدیم ، بالاخره همه که گالیون و اینا ندارن ، همینطوری بپاشن ، یه سری ها بالاخره باید یه جوری از خودشون مایه بذارن دیگه



نقل قول:
خب می خوام بدونم شما برنامه ای برای هیجان بخشیدن به رقابت بین مرگخوار ها و محفلی ها در ایفای نقش دارین؟ در حال حاضر هیچ گونه رقابتی وجود ندارد و هر از چند گاهی مرگخوار ها می ریزن تو تاپیک ها و قدرت خودشون رو نشون می دن و یا محفلی ها کمی اینکار رو می کنن و هیچ مقیاسی برای نشون دادن گروه برتر در یک دوره زمانی برای این دو گروه وجود نداره که مشخص کنه کدوم گروه برندست؟ و هیجانی به این رقابت خشک بده! خب ایا شما برنامه ای دارین؟

والا گودریک جان ، برنامه های زیادی داریم ، به نظرم کاری که یه زمان انجام میشد و انتخاباتِ محفل و مرگخواران صورت میگرفت خوب بود ، اینکه هر گروه کدوم از افرادش بهترین ها هستن و یه رنکی میگرفتن و اینکه میشه اعلام کرد که کدوم گروه توی ماموریت ها گروهِ برتر هست ... خیلی برنامه ها میشه داشت ، باید ببینیم چی میشه و بعد با لرد سیاه و مسئولان محفل صحبت کنیم تا به یه نتیجه ی خوب برسیم


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: ستاد انتخاباتی پرسی ویزلی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
#44
نقل قول:
وزیر پرسی، چرا باید بیاییم؟ دقیق شفاف سازی بنمایید لطفا!

شما با خوندنِ اینجا کاملا متوجه میشید که چرا باید بیاید


نقل قول:
بعد از اینکه دسترسی نظارتتون رو دادن، چه رفتاری با مدیران سایت خواهید داشت؟

من اگر دسترسی نظارت رو هم نگیرم ، باز هم به بدترین شکل با مدیران برخورد میکنم و اصلا یکی از اهدافِ والای وزارت من ، کنار زدنِ مدیران ، بالاخص عله خواهد بود که به طور میانگین هفته ای صد و پنجاه پست در گفتگو با مدیران ارسال میکنه تا من رو کنار بزنه ، این چیزها قابل ِ بخشش نیستند



نقل قول:
دیروز نشسته بودم دفتر مدیریت هاگوارتز که یک خبرنگار اومد سراغم . صحبت کردیم و بیچاره نیازمند پول بود ، گفت یه عکس از پرسی ویزلی داره که 1000 گالیون میفروشه ، مام که کنکجاو شده بودیم 1000 گالیون رو بهش دادیم و عکس رو گرفتیم . اول که گرفتم باورم نمیشد ولی بعدا به این نتیجه رسیدم که چرا حقیقت نباشه .

شما توی دفتر مدیریت هاگوارتز نشسته بودی دقیق یا دفتر توجیهات ؟ بعدم ، من این عکس رو به شدت تکذیب میکنم ، ما خودمون پشتِ سر ِ ملت عکس درست میکردم باب ببینم ایگور ، هاگوارتز هم الان ازین دانش آموزای اینطوری داره ؟ مثل ِ این عکسه ؟ شاید توی وزارتم بتونم تسهیلاتِ خاصی برای هاگوارتز هم ارائه کنما



چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: دفتر توجیهات عالیه
پیام زده شده در: ۱:۳۸ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
#45
ایگور :

پرسی لبخندی زد و پرسید : شناختی منو !؟

ایگور : پ ... پ ... پ ... پَ نَ پَ

پرسی و ایگور با خوشحالی به سمتِ هم دوییدن و فیلم هندی وارانه همدیگه رو بغل و بوس و تنفس و مصنوعی ( :bigkiss: ) و اینها کردند و به مناسبتِ وصالشون بعد از مدت ها ، ایگور دستِ پرسی رو میگیره و به اتاق خوابِ مدیر که در پشتِ مجسمه ی عقاب طلایی قرار داره اشاره میکنه و با هم به اتاقِ ایگور میرن که جشن بگیرن و تا ساعت ها اونجا میمونن و همینطوری هی جشن میگیرن و راز و نیاز میکنن و خوش میگذرونن .

پرسی که از اینهمه جشن و سرور خسته شده بود ، دستی بر روی بالش ِ ایگور کشید و پرسید : راستی ببینم ایگور ، توی این مدتی که من نیستم ، یعنی از اون موقع که من نیستم تا امروز ، چند نفر رو توجیه کردی ؟

ایگور که ملافه های روی تخت را مرتب میکرد ، بدونِ اینکه به پرسی نگاه کند ، پرسید : تا امروز ؟ یا امروز ؟ :zogh:


یک ساعت بعد

خب پرسی ، فک کنم دیگه خسته شدی از دفتر مدیریت و اینا ، بیا بریم یه کم توی محوطه ی هاگوارتز و تالار ِ گروه ها و سرسرای اصلی و اینا بگردیم ، من یه کم دانش آموزای جدید و اینا رو بهت معرفی کنم یه تنوعی بشه ، موافقی ؟

پرسی :

کمی آن طرف تر در تالار گریفیندور جنب و جوش بسیاری دیده میشد ...


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: ستاد انتخاباتی پرسی ویزلی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
#46
با نام و یادِ لرد سیاه و خاندانِ پاک و نیمه اصلیش


برنامه ها و اهدافی که من برای وزارتِ خودم در نظر دارم رو به طور خلاصه شرح میدم ، هر سوال و پیشنهاد و انتقاد و نظری بود مطرح کنید که بپردازم بهش .


اهداف و برنامه ها

1- فعال کردنِ کلیه تاپیک های قدیمی و بلا استفاده ی انجمن های رول پلیینگ

2- بالا بردنِ کیفیتِ پستهای رول ، به کمک نقدها و آموزش های رول نویسی

3- استفاده از تمام ِ سوژه های داخل ِ سایت برای ساختن ِ فیلم های طولانی و طنز در هالی ویزارد

4- فعال کردنِ هاگوارتز و اجبار ِ تمام گروه ها برای شرکت توی ترم ها ( حالا چه با استفاده از عوض کردنِ ناظرانِ گروه باشه ، چه کل ِ اعضای گروه و چه کارهای دیگه )

5- برداشتن مدیران بی فعالیت و یا کم فعالیت از قبیل ِ هری پاتر ، استرجس پادمور ، ایوان روزیه و بالاخص مافلدا !

6- تعویض ِ ناظرانِ فعلی ِ برخی انجمن های رول ( انجمن ها بدونِ ناظر باشن بهتر از این هست که صرفاً یک اسم زیرشون نمایش داده بشه ! )

7- ایجادِ سوژه های طنز و خنده دار ، به طوری که شخص به صورتِ واردِ انجمن شده و به حالتِ از انجمن خارج شود و سراغِ کارهای روزمره ی خود برود .

8- پرداختن ِ هر چه بیشتر به محفل ققنوس و مرگخواران و رده بندی کردن اعضای این گروه ها بر اساس سفیدی و سیاهی

9- ترویج ِ سوژه ها و ایده های با ناموسی ، کم ناموسی ، بی ناموسی در رول



توضیحاتِ اضافی


1- دیدم که اعضا خیلی نگرانِ این هستن که وزیر محفلی هست یا مرگخوار ، تنها وظیفه ی وزیر ، فعال تر کردنِ ایفای نقش و تزریق ِ سوژه به انجمن های مختلف ، توسطِ اعضا هست . پس در نهایتِ فرقی نمیکنه که وزیر کی باشه . من بالا در موردِ محفل و مرگخواران نوشتم ، ولی عملاً وزیر هیچ حقی توی دخالت توی هیچ کدوم از این دو فرقه نداره !

2- با دلایل ِ بالا باید اشاره کنم که فرقی هم نمیکنه که وزیر عضو ِ کدوم گروهِ چهارگانه ی هاگوارتز باشه ، چون اصلا وظیفه ای که داره ، ربطی به این چیزها نداره ! الان مثلا لرد سیاه فرقی میکنه که عضو اسلیترین باشه یا گریفیندور ( :worry: ) ، وظیفه ی ایشون یه چیزه مشخصی هست و دلیلی نداره که بخواد به اسلیترین بیشتر توجه کنه یا گریفیندور !

کلا این دو تا چیزهایی بود که لازم بود اشاره کنم و اینکه ، هیچکسی توی رای دادن اجباری نداره و کسی هم حقی نداره که بخواد اجباری بذاره براش ، یعنی این انتخابات اصلا اهمیتی نداره که بخواد اجباری گذاشته بشه و برای کسی ناراحتی ای بوجود بیاد !

در نهایت اینکه ... در انتخاباتِ ، میزان ، رفاقتِ اعضا با کاندیدا است !



شعار

من از شعاری که در هاگوارتز داشتم استفاده میکنم برای وزارتم ، هر کسی هم که دوست داشت میتونه استفاده کنه ازش :

ما شیفتگانِ خدمتیم ، نه تشنگانِ قدرت




پاسخ به ستاد

نقل قول:

سلام سلام سلام

راستش این رای زوریه ولی بدم نیست.

رای تقدیم به شما.


ممنونم هرمیون عزیز ، ولی همونطور که گفتم هیچ اجباری نیست و در نهایتِ هر چیزیِ که شما دوست دارین ، ممنونم


نقل قول:
من چند سوال داشتم جناب ویزلی !

1- در صورت انتخاب شدن ، در مورد رابطه من با ساحره های جیگر چه تصمیمی میگیرید ؟ آیا بهم از طرف وزارت کمکی میشه که ساحره های بیشتری در اختیار بگیرم ؟

2-میشه بدونم چرا هرمیون رو مجبور کردید بهتون رای بده ؟ آیا زور یکی از ابزار هاتون برای کنترل قدرت هست ؟

کارکاروف عزیز ، من در صورتِ انتخاب شدن ، برنامه هایی برای شخص شما در نظر گرفتم :
1- اینکه ما شما رو مدتی در آزکابان و در سلول جادوگرانِ توجیهیون زندانی میکنیم و این اطمینان رو به شما میدم که زمانی که از اون سلول بیرون بیاید ، دیگه هیچ میلی که به ساحره ها ندارید هیچ ، به جادوگران هم ندارید ، به حیواناتِ جادویی هم ندارید ، کلا طوری میشه که شما فقط گوشی نشینی رو اختیار کنی و برای فعال تر شدنِ ایفای نقش فعالیت کنی .

2- والا من دقیقا متوجه اجبار ِ هرمیونِ عزیز نشدم ، ولی خب ، امیدوارم با توضیحی که دادم حل شده باشه ولی در موردِ زور باید بگم که من فقط از زور و قدرتم در مقابلِ مدیران استفاده میکنم و طبق ِ معمول توی دهنِ مدیران میزنم و اینهایی که شما خودتون بهتر اطلاع دارید ازش .


نقل قول:
آیا به اعضای ستادتون وام ازدواج میدین؟

والا الفیاس ِ عزیز ، از اونجایی که ازدواج امر بسیار مهم و خطیری هست ، من به عنوانِ یک وزیر ِ مردمی ، کلیه هزینه های ازدواج ، شامل ِ جشن ها ، جاروی کوییدیچ ِ گل کاری شده ، خونه ی ویلایی ِ حیاط دار و اینها رو برعهده میگیرم ، فقط به شرطی که عروس و داماد ، به مدت پنج سال بعد از عروسیشون ، هفته ای یک بار به دفتر توجیهات عالیه ، واقع در هاگوارتز جهتِ توجیه شدن بیان .


نقل قول:

هممم... پرسی! میشه اول یه کم درباره ی اهدافت توضیح بدی؟ بعدش میتونیم راحت تر سولامونو بپرسیم!

برنامه‌ای برای بهتر شدن و جذاب شدن ایفای نقش داری؟ اگه داری می‌شه یه کم توضیحش بدی؟ اصلا تغییری در روند فعلی‌ ایفا میدی؟! تغییرات کلی‌ خواهند بود یا جزئی؟!

ماری عزیز من یه خلاصه ای از اهدافم رو شرح دادم ، اگر چیزی به ذهنت رسید که باید بهش اشاره کنم حتما بگو


نقل قول:
من همین جا رایم را تقدیم شما میکنم.و با این وجود که زیاد در مورد اهداف شما اطلاعی ندارم باز هم به شما رائ می دم.(از تجربه ی الفیاس استفاده کردم،در ضمن شما تنها نماینده ی گریفی های دلاورید و خب به نظر من شایسته ترین شخص برای وزارتید.)

ممنونم پروتیه عزیز ، توضیحاتم رو در بالا دادم تا حدودی ، و انتظارم این هست که در راستای هم گروهی و اینها من رو حمایت نکنه کسی و دلیل دیگه ای داشته باشه


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۱۹:۱۷:۴۰

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: دفتر توجیهات عالیه
پیام زده شده در: ۱:۵۸ دوشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۱
#47
پرسی با بی میلی در سالن های و طبقاتِ مختلف هاگوارتز قدم میزد و خاطراتِش با دانش آموزان و اساتید و داوران و همه ی اشخاصی که زمانی به هاگوارتز پا گذاشته بودند را از نظر میگذارند . شنیده بود که هاگوارتز به روالِ سابق ِ خودش بازگشته و دانش آموزان و اساتید ، برای مشکلات و صحبت هایشان با مدیر جدید هاگوارتز به دفتر مدیریت مراجعه میکنند ، همانطور که در این فکر ها بود ، تابلوی بزرگی که در انتهای راهرو آویزان شده بود ، توجهش را جلب کرد : دفتر مدیریت هاگوارتز

غرولندی کرد و با گام های بلندتری به سمتِ آنجا حرکت کرد . واردِ دفتر مدیریت که شد ، دانش آموزانی که با عصبانیت در موردِ اساتید و نمره هایشان صحبت میکردند و اساتیدی که در راستای شکایت کردن از دانش آموزان برای ورود به دفتر مدیر به تب و تاب افتاده بودند و منشی ِ دفتر که با بی میلی به برگه هایی که روی میزش قرار گرفته بود نگاه میکرد ، را مشاهده کرد . به سمتِ میز منشی حرکت کرد ، دستش را روی میز گذاشت ، کمی خم شد و گفت : میتونم جنابِ مدیر رو ببینم !؟

منشی بدونِ اینکه سرش را از روی برگه ها بلند کند ، با دست به حاضرین اشاره کرد و گفت : همه ی اینایی که اینجا ان ، میخوان پروفسور کارکاروف رو ببینن !

پرسی با اصرار بیشتری گفت : امکانش هست اطلاع بدید که من اومدم !؟ برای توجیه ِ دانش آموزا و اساتید !

منشی با بی میلی سرش را از روی برگه ها بلند کرد و گفت : بگم چه کسی میخواد ملاقاتشون کنه ؟!

پرسی که به یکی از دانش آموزانِی که به نظر میرسید سال اولی باشد ، لبخند میزد ، گفت : بگید پرسی اینجاس ، پرسی ویزلی


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد(محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۷ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۱
#48
بلاتریکس کمی از لرد سیاه دور میشه و در حالی که سعی میکنه چوبدستیش رو از رداش خارج کنه ، رو به ایوان فریاد میزنه : اسکلت تو که باز برگشتی اینجا !؟ بابا من دو دیقه نمیتونیم با ارباب در موردِ مسائل و مشکلاتِ مرگخواران و خانه ریدل های و اینا حرف بزنیم !؟ بزنم شام ِ نجینیت کنم ؟؟ :vay:

لرد سیاه از پشتِ سر بلاتریکس با ایما و اشاره به ایوان اشاره میکنه به معنی ِ اینکه تو رو خدا اینو ازینجا ببر و با صدای بلندی میگه : البته ایوان ، ما همین الان صحبتامون در مورد مرگخواران و اینا با بلاتریکس تموم شد ، اگر کار و سوال و چیزی داری بلا رو ببر و باهاش مشورت کن خوب و با صدای بلندتری گفت : باشه ؟!

ایوان لبخند سردی تحویل بلاتریکس داد و خطاب به لرد سیاه گفت : ارباب ! من همین الان با استفاده از منوی قدرتمندِ مدیریت متوجه شدم که قراره محفلی ها به زودی جشنی رو برگذار کنن و امم ، خب من فک کردم که خیلی موقعیتِ خوبی هست و میتونیم بزنیم حداقل یه سی چهل تا محفلی رو شپلخ کنیم و بخندیم .

بلاتریکس که موقعیت خلوت کردن با لرد سیاه رو از دست رفته میدید ، چوبدستیش رو به طور تهدید آمیزی به ایوان نشون داد و با صدای بلندی گفت : بخندی !؟ باید بری محفل بجنگی ! و به سرعت از اتاق خارج شد .

لرد سیاه که از خوشحالی پره های بینیش میلرزید گفت : آفرین ایوان ! خیلی به موقع اومدی ! برای پاداش ، صد تا سکه برای تو !

ایوان : ام ، ارباب شما که برای پاداش هیچوقت سکه نمیدادید ؟!

لرد سیاه : هووم ؟ اوه راست میگی ، اصن حواسم نبود ، خیله خب ، برای این کاره خوبی که کردی ، یه کروشیوی ارباب پاداش ِ تو ... کروشیــــــــــــو !

ایوان :


آن طرف تر - قرارگاه محفل ققنوس

فرد چیزی در گوش پروتی گفت و با لحن ِ شیطنت آمیزی خطاب به الفیاس گفت : ببینم الفیاس ، اون دختره که بود ... بذار فک کنم ببینم اسمش چی بود ... امم ، بگو دیگه باب ، همون دختره که هی میرفتی میومدی میگفتی عاشقش شدم و اینا ، امروز تو دیاگون دیدمش ، اونم دعوت کنیم بیاد ؟ خوش میگذره خیلی :zogh:

الفیاس که سعی میکرد ظاهر و لحنش بی تفاوت به نظر برسد ، پرسید : من ؟! کدوم دختره ؟ مگه من غیر از ویولت در موردِ کس ِ دیگه ای با شما حرف زدم اصن ؟ و همانطور که زیر چشمی به بانو نگاه میکرد ادامه داد : حوصله ی شوخی و اینا رو ندارم فرد !

استرجس که سعی میکرد اسمی را با دقت روی یکی از کارت های عروسی بنویسد ، خطاب به فرد گفت : راس میگه دیگه الفی ، غیر از اون هفت هشت نفری که قبلا گفته بود دیگه در موردِ کسی حرف نزده که با ما ، ولش کن حالا

بانو ویولت :


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: ثبت نام کاندیدای وزارت
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۱
#49
نام : برگزار کننده های وزارت هنوز بعد از سالها سوژه شدن و اینها ، هنوز این بخش رو حذف نکردن ، حتما باید یه فیلم ِ هالی ویزارد ساخته بشه تا متوجه بشید !؟


مدت زمان عضویت در ایفای نقش : الان واقعا فکر میکنید من یادم میاد !؟ وقتی مورفین از سالِ 48 بوده ، شما منو یکی دو سال قبلش در نظر بگیرید دیگه


برنامه های خود : همیشه این سوال باعث میشده ستادهای تبلیغاتی ِ ما کم رونق بشه ! این چه کاریه آخه ، من الان اینجا برنامه هام رو بنویسم ، توی ستادم برم با بچه های ایفای نقش بحث های زیر ساختی ِ هری پاتری بکنیم ؟ تنها چیزی که میتونم در موردِ اهدافِ پیچیده و زیادِ خودم بگم این هست که ، من به پشتوانه ی ارباب ( ) تو دهن ِ این مدیرا میزنم ، من ناظر ِ جدید تعیین میکنم و ازین کارای کلیشه ای


تعداد معاونان و برنامه های آنان : ارباب لرد ولدمورت - ایگور کارکاروف


سوابق در وزارت سحر و جادو: همون وزیرهای قبلی هم زیره نظره ما وزارت میکردن


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۲:۲۷ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۱
#50
خانه ریدل ها

مرگخوارها روی راحتی ها لمیده بودن و هر از گاهی دستی به جیب های رداشون میکشیدن ، زیر چشمی به هم نگاه و غرولندی میکردند .

بلاتریکس گلدان روی میز را جا به جا کرد تا بهتر مرگخوارهایی را که روی راحتی های روبرو بودند را ببیند . چند لحظه حرکاتِ آنها را زیر نظر گرفت و بی مقدمه گفت : درد ! بی پدرا همچین غرغر میکنن انگار از جیبِ پدر ِ ماگلشون پول دادن به ارباب ! خدا رو شکر زحمتِ تولیدِ لپرکان ها رو هم که شما نکشیدید !

آندرومدا با عجله وارد سالن شد ، لبخند مصنوعی ای تحویل مرگخواران داد و رو به بلاتریکس گفت : امم ، راستش بلا ... چیزه ... فک کنم موعدش رسیده ، سکه های لپرکان دارن نامرئی میشن گویا ! ارباب با کلی عشق و علاقه روشون غلت زده بود . مکثی کرد ، آب دهانش را قورت داد و پرسید : لازمه توضیح بدم که اگر ارباب ببینه سکه ها کلا نیستن چه اتفاقی میفته یا خودتون میدونید دیگه ؟

آنتونین از جا پرید و خطاب به بلاتریکس گفت : بفرما ! پول ها رو از جیبِ بابامون ندادیم، ولی استرس ِ محو شدنشون داره بابامونو در میاره ! خب عین ِ آدم گالیونِ واقعی میذاشتیم میدادیم که اینطوری نشه دیگه خب ! خدا شاهده من از وقتی میبینم ارباب حالش خوب نیست قلبم گرفته اصلا !

بلاتریکس از جا پرید و فریاد زد : تو نبودی میگفتی یه نات هم نداری و خرج ِ زن و زندگی داری و بدبختی و بیچاره ای و اینا ؟ صحبتش را قطع کرد ، آندرومدا را از خود دور کرد و با عصبانیت چوبدستی اش را بیرون کشید و گفت : بذارید من یه کروشیو بزنم اینو شَتَکِش کنم خیالم راحت شه اصن :vay:

آنتونین :

لینی که بی اعتنا به بحث ها گوشه ای نشسته بود ، خودش را جابجا کرد و با اخم مرگخوارها را از زیر نظر گذراند و با قیافه ای حق به جانب پرسید : مگه ما از وقتی که این حیوونه رو پیدا کردیم این سکه های تقلبی رو تولید نکردیم ؟

مورفین دود ها را از جلوی صورتش کنار زد و گفت : پَ نَ پَ ، اژ وقتی توی کلاس های پرواژ و کوییدیچ شبتِ نام کردیم !

لینی سعی کرد آرامشش را حفظ کنید ، لبخند عصبی ای تحویل ِ مورفین داد و ادامه داد : خب ، ببینید ، چکیده ی حرفم اینه که الان یا باید به فکره تجدید سکه ها باشیم ، یا اینکه بزنیم همدیگه رو بترکونیم و به دعوامون برسیم خلاصه

آگوستوس گفت : اذیت نشدی که انقدر فکر کردی ؟



اتاق لرد سیاه

همچنان که لرد روی سکه ها غلت میزد ، دستش را بروی علامت شومِ ساعدش کشید و زمزمه کرد : حسابدار مخصوص !

چند لحظه بعد ، گلوله ی سیاهی به دور خود چرخید و یکی از مرگخواران نزدیکِ تخت ِ خواب لرد سیاه ظاهر شد . نجینی که آرامش و خلوتش را در خطر میدید با نارضایتی فش فشی کرد و کمی دور شد.




ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۱۸ ۱۵:۲۱:۲۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.