اسلیترینvs
ریونکلاوسوژه: میمون!
- ارباب نمیشه تجدید نظر کنید؟
- ارباب این همه انتخاب. اخه چرا این؟
- همین که گفتیم! انتخاب دخترمونه! بحث تمومه!
چند روز بعد- محل جلسه ی تیم کوییدیچ اسلیترین:- هک اگه تا یک دقیقه دیگه بساط پاتیلو جمع نکنی تبدیلت میکنم به ملاقه میفرستمت بری محفل سوپ پیازشونو هم بزنی!
هکتور قطعا حرف بلاتریکس رو گوش می کرد!
- گابریل حرفی که زدم شامل تو هم میشه، با این فرق که تو تبدیل میشی به زمین شور!
گابریل بعد از تصور اینکه با موهاش هر روز و هر شب و هر ساعت بخوان زمین کثیف رو بشورن و بسابن، تصمیم گرفت خودش رو به مدت بیست و چهار ساعت در وایتکس نود و نه درصد بخوابونه. ولی به هر حال در این لحظه باید از زمین شور شدنش جلوگیری میکرد.
- خب خوبه! در حال حاضر ما پنج نفریم و هنوز دو نفر دیگه برای تیممون نیاز داریم. کسی هست که ایده ای داشته باشه؟
- پاتیل!
- وایتکس!
- بوم نقاشی!
- مگه گابریل ذخیره نیست؟
بلا صحبت های نفر آخر که کسی نبود جز اسکورپیوس رو نادیده میگیره. بلا هرگز اشتباه نمیکنه، حتی وقتی اشتباه میکنه!
- اول پست هامون رو تعیین میکنیم تا برسیم به باقی اعضا تیم! من مدافع میشم. کسی مخالفتی داره؟
کسی مخالفتی نداشت! بلا اخیرا بسیار خشن تر از قبل شده بود. چند روز پیش بود که یکی از اعضای اسلیترین رو تبدیل به کیسه بوکسش کرده بود و اگر از روی دست و پای آویزونش نبود قطعا اون رو با یه بادمجون غول پیکر حمله کننده به تالار اشتباه می گرفتند.
- اسکورپیوس تو هم با من مدافع میشی! مشکلی که با این قضیه نداری؟
اسکورپیوس توی شیشه ی مقابلش نگاهی به دایره ی بنفش دور چشمش کرد که در اثر آخرین مخالفتش با بلا ایجاد شده بود.
- نه! اصلا بلا. باعث خوشحالی من هم هست!
بلا سر تکون داد!
- خب کیا میخوان مهاجم باشن؟
- من!
- من!
- من!
- جستجوگر؟
- من!
- من!
- من!
-دروازه بان؟
- من!
- من!
- من!
- منو مسخره کردین؟
مطمئنا کسی قصد مسخره کردن بلا رو نداشت!
- خودم میگم کی کدوم پست بازی میکنه!
هکتور نگاهی به مدال کاپیتانی روی رداش میکنه و بعد به بلا نگاه میکنه.
- چیزی میخوای بگی هک؟
- خواستم بگم چقدر مشتاقم زودتر پستمو بگی!
سه روز بعد- زمین مسابقه:- دو دقیقه دیگه مسابقه شروع میشه و ما هنوز سه نفرو کم داریم. مگه نگفتی مشکلی برای اعضای تیم نداریم؟
هکتور به نظر می رسید بسیار هیجان زده و شنگول باشه.
- مشکلی نداریم! دروازه بان و جستجوگر و مهاجم سوم رو من پیدا کردم.
بلاتریکس اصلا به انتخاب های هکتور اعتماد نداشت. اما مگه انتخاب دیگه ای هم داشت؟ از اونجایی که جواب به طور یقین نه بود...
- بیاید زودتر بریم تو زمین قبل از اینکه اعلام کنن حذفمون کردن!
- اول باید گزارشگر اسم تیممون رو اعلام کنه.
- خبری از گزارشگر نیست. این فصل گزارشگری پیدا نکردن!
بلا این رو گفت و چوبش رو زیر بغلش زد و به سمت در رختکن رفت. پلاکس و اسکورپیوس هم دنبالش رفتن. هکتور از اونجایی که کاپیتان بود بدو بدو خودش رو به سر صف میرسونه.
- بریم!
هکتور این رو میگه و با کله وسط زمین شیرجه میزنه.
- آهای دگورث گرنجر! ما هنوز اعلام نکردیم که بیاید!
لنگ هکتور روی هوا خشک شده بود.
- چرا به ما همچون تسترالی که همه اون رو میبینن نگاه میکنید؟ ما تصمیم گرفتیم امسال گزارشگر کوییدیچ بشیم. حس میکنیم استعداد کافی در این زمینه داریم! حالا هم برگردید به رختکن و تا صداتون نکردیم نیاید تو زمین.
بلا که با دیدن لرد در پوست خودش نمیگنجید یقه ی هکتور رو کشید و ب سمت رختکن برد هنوز حتی نصف کفش بلا از لبه ی در رختکن نگذشته بود که...
- تیم اسلیترین! دگورث گرنجر، بلامون، پلاکس، اسکورپیوس مالفوی، به ما گفتن دروازه بانشون دروازه است. سیستم کنترل هوشمند خودکار؟ تینر؟ کی این تیم رو چیده؟
- من چیدم!
- اگر باعث باختمون بشی یه جوری ریز ریزت میکنیم که نشه سر همت کرد!
هکتور ویبره زنان وسط زمین رفت و به چشم غره های بلا توجهی نکرد.
- تیم ریونکلاو آلنیس اورموند، جرمی استرتون، آمانو یوتاکا، تری بوت، دیزی کران،سو لی و لینیمون! اسم هاتون سخت بود ما خسته شدیم.
- ارباب!
- داور مسابقه هم نمیدونیم کیه. به ما اسمش رو نگفتن. هر کی که هست بیاد زودتر مسابقه رو شروع کنیم ما خسته شدیم.
- عو عو عا عا!
- این با ما بود؟
بازیکن های دو تیم نگاهی به میمون پشمالو و زشتی انداختند که کیف و سوت داوری توی دست هاش بود!
- داورمونه!
نگاه معنادار اعضای تیم روی هکتور قفل شد!
چند روز قبل- خانه ریدل ها:
- ارباب محموله ای که سفارش داده بودین رسید. کجا بذاریمش؟
- این هدیه تولد دخترمونه که چند روز دیگه است. به ما گفت امسال میمون سوخاری با سس پیتزا میخواد. تا روز تولدش بذارید تو اتاق این ویبره رونده بمونه. احتمالا از همدیگه خوششون میاد.
بلا سری تکون داد و جعبه رو برد به اتاق هکتور!
چند ساعت بعد هکتور در حالی که از شدت شوق و ذوق پیدا کردن آخرین و مهم ترین عضو تیم کوییدیچ داشت منفجر میشد، وارد اتاقش شد.
- این هم از عضو آخر حالا تیم تکمیل...
- عو عا عا.
- ... شد!
- عا عا عا!
هکتور نگاهی به میمون پیش روش میکنه و بعد نگاهی به سیستم کنترل هوشمند که در واقع وجود فیزیکی نداشت که هکتور اون رو نگاه کنه! و بدین ترتیب پاتیل بالای سر هکتور شروع به جوشیدن میکنه و فکری به سرش میزنه.
***
- نگران هیچی نباشید بازی به نفع ماست!
اصولا وقتی هکتور میگفت نگران چیزی نباشید باید به طور کامل همه نگران میشدن. ولی وقتی برای ابراز نگرانی باقی نموند چون در همون لحظه میمون داور سوتش رو به صدا در میاره و همه ی توپ ها رو رها میکنه!
- قابل توجه اعضای تیممون که توپ الان دست تیم آبیه. اگه زودتر ازشون نگیرید گل میخوریم!
صدای سوت داور بلند شد که نشون میداد ریونکلاو گل اول رو به تیم اسلیترین زده.
- ما که گفتیم!
اعضای تیم اسلیترین بدون مکث با جاروهاشون پرواز کردن و هر کدوم سر پستشون رفتن.
هنوز دو ثانیه از پروازشون نگذشته بود که بلا با چوب توی سر تری میزنه و باز هم این سوت داوره که به صدا در میاد.
- عاو عو عو عا!
جرمی توپ رو برمیداره تا پنالتی خطا رو به سمت دروازه اسلیترین بزنه.
- عودا عا عا!
- این چی میگه؟ چرا نمیذاره توپو بزنیم؟
هکتور وسط ماجرا میپره و نقش مترجم رو ایفا میکنه!
- میگه خطا به نفع اسلیترین گرفته شده نه ریونکلاو!
جرمی احساس میکرد تا به حال حرفی به این مسخره ای نشنیده.
- شوخی خنده داری بود هک. حالا بذار ضربه رو بزنم.
قبل از اینکه جرمی بتونه حتی توپ رو بالا ببره تا ضربه رو بزنه مشت داور وسط صورت جرمی فرود میاد و اون رو راهی زمین میکنه!
- عا عا عا!
- داور میگه به نظر من بازیکنتون مصدوم شده و نمیتونه بازی کنه!
تری قصد داشت نسبت به این بی عدالتی اعتراض کنه، دهنش رو هم باز کرد تا فریاد مظلومیت بزنه که گوشه ی کارت قرمز رو در جیب داور دید و تصمیم گرفت حرفشو تو زمین بزنه. بنابراین توپ رو به پلاکس میده که در حال ثبت این صحنه روی بوم نقاشی اش بود.
- عو عو عو!
- داور میگه به نظرم این حرکت تری خشن بوده و خلاف قوانین بازی بنابراین نتیجه تا اینجا رو پنجاه بر صفر به نفع اسلیترین اعلام میکنه.
دودی که از سر ریونکلاوی ها بلند میشد به راحتی قابل دیدن بود. لینی قبل از اینکه داور به علت آلوده کردن محیط زیست چهل امتیاز دیگه به اسلیترین اضافه کنه، دخالت میکنه.
- بل بل! بیاید به ادامه مسابقه بپردازیم!
- ما از نتیجه بسیار راضی هستیم. داور هم به نظرمون بسیار آشنا میاد ولی به هر حال از داوریش بسیار خشنود شدیم.
در اون سوی زمین پلاکس توپ و بوم رو برداشته بود و تلاش میکرد از دست تینری فرار کنه که قصد داشت صاف روی بوم بپاشه. پلاکس میرفت و میرفت و البته صاف به سمتی می رفت که نباید!
- پلاکس اون دروازه خودمونه اون سمتی نرو!
این صدای اسکورپیوس بود که تلاش می کرد پلاکس رو آگاه کنه ولی اولویت پلاکس نقاشی هاش بود. این اولویت تا حدی بود که تا دروازه خودشون فرار رو ادامه میده و به همراه بوم نقاشی و توپ از اون عبور میکنه!
صدای جیغ شادی ریونکلاوی ها به هوا صدای سوت داور رو در خودش خفه کرد. ولی این خوشحالی زیاد دووم نمیاره.
- نتیجه شصت بر صفر به نفع اسلیترینی هاست!
اعضای تیم ریونکلاو با شنیدن این خبر وا میرن و متعجب به داور نگاه میکنن.
- عا عا عو عا عو عو عا عو!
- میگه فرقی نمیکنه اعضای اسلیترین از کدوم دروازه عبور کنن امتیاز براشون ثبت میشه!
اعضای تیم ریونکلاو کاملا از این وضعیت به ستوه اومده بودن بنابراین سو به عنوان کاپیتان تیم تصمیم میگیره کنترل اوضاع رو به دست بگیره.
- بیاید بریم سراغ پلن بی. من اسنیچ رو پیدا میکنم و ما میبریم. این تنها راهمون برای بردن بازیه!
- منم موافقم. بریم که ببریم.
بعد از اعلام موافقت سایر اعضای تیم همه برمیگردن که مسابقه رو ادامه بدن.
- عی عی عا عو عا عو عا!
همه به سمت هکتوری میچرخن که چنان شدید ویبره میزنه که هر لحظه امکان داشت از روی جاروش پایین بیوفته، تا صحبت های داور رو براشون ترجمه کنه.
- میگه تیم اسلیترین با نتیجه دویست بر صفر برنده مسابقه است و مسابقه تموم شده!
- شما که هنوز اسنیچو نگرفتید!
هکتور ویبره دیگه ای از سر شوق میزنه و به اسنیچی که توی دست های داور وول میخورد اشاره میکنه!
- خب که چی بشه؟ اون داوره! جستجوگر شما باید گوی زرین رو بگیره!
هکتور این بار ویبره دیگه ای میزنه که باعث سقوط تری بوت از روی جاروش میشه!
- من سیستم کنترل هوشمند خودکار رو تو مغز داور کار گذاشتم بنابراین اون جستجوگر ما به حساب میاد!
گویا اعضای ریونکلاو باید تسلیم میشدن و تیم اسلیترین رو برنده میدونستن!
- حالا که مسابقه تموم شده ما یادمون اومد. اون میمون زشت رو ما برای شام تولد دخترمون خریدیم. میمون سوخاری ما رو پس بدید!