سامری: دت ایترز فاوند ا تکستلس بوک فرام دیر ارباب دت شوز هی ... چن بار بگم این زبان اینگیلیسی زائده حشوه ورش دارین از رو دیفالت منو! آخه به درد کی میخوره؟ خارجکی داریم ما تو سایت؟ دسرسی سی پنل بدین خودم برش دارم دیگه لامصّبا خلاصه: مرگخوارا کتاب بدون متنی از اربابشون پیدا کردن و ازش فهمیدن که لرد قصد داره مرگخوارای جدیدی برای خودش دست و پا کنه که از نیروی عشق سر در بیارن و بتونه به وسیله اون ها بر این نیرو غلبه کنه. از همین روی دنبال اینن که خودشون از نیروی عشق سر در بیارن تا اربابشون ازشون ناامید نشه و در همین راستا در حال اطلاعات بیرون کشیدن از یک اسیر محفلی هستن.
____________________
- عــــــشق یه چیـــــــزِ ... کراب سرت به برگه خودت باشه! خـــــوبــــیـــــه ... الا اس ام اس بازی نکن بنویس! یــعنی یه نفــرو ... یعنی یه نفرو چی بچه ها؟
- آقا اجازه؟
بیشتر از هر چیزی دوست داشته باشیم!
- نچز! خاک تو سرت بگمن بی استعداد ... دوشیزه دلاکور شما بگو.
- استـــــــــــاد؟
بـــیــــــشـّــتر از هر چیزی دوست داشـــته باشـــیـــــــم؟ :zogh:
- کاملا درسته! آفرین به تو دلاکور
- عجب آدمیه ها منم که همینو گفتم
- هیس هیچی نگو بشنوه این ترمم میفتی باز
اون سی دیارو آوردی؟
- آره آوردم ... اینا نیمه اس اینا کامله! بزا تو کیفت تا گیر نداده.
- خوب ادامه میدیم ... کـــبــــرا تصمـــــــــیـــــم گررررفــــت ... مورفین! اون پاکت چی بود کردی تو جیبت؟ درش بیار پدسّوخته! درش بیار تا فلکت نکردم ... از این سن و سال از این غلطا میکنی دو روز دیگه چیزم میکشی ... بندازش دور
همه مرگخوار ها مشغول نوشتن بودند جز آشا! او که هنوز در جو تغییر گروه بود دائما در فکر فرو میرفت بلکه در یک سوژه ای ایده ی نابی به ذهنش برسد و ثابت کند که حقیقتا به ریونکلا متعلق است.
- آقا اجازه؟ بیشتر از هر چیزی ... ینی حتا ... بیشتر از ارباب؟
توجه همه مرگخوار ها جلب شد و قلم ها به زمین افتاد. نفس ها در سینه حبس شد و عده ای با افکت صوتی "جری" آب دهنشان را قورت دادند. چند نفری که هری پاتر خوانده بودند نیز سیوروس را چپ چپ نگاه میکردند ...
- خوب آره حتا بیشتر از اربابتون
لودو بلافاصله از جا جهید و بساط میز و نیمکت و تخته سیاه و جا استادی که فراهم آورده بود را جمع کرد و باقی مرگخوار ها نیز
استاد محفلی را طنابپیچ کرده و مشغول کروشیو زدن شدند ...
- چطور جرئت میکنی محفلی بی هویت؟
- بیشتر از ... زبونم لال!
- میفهمی داری چی میگی اصن؟
- آخ ... غلط کردم ... بابا من فکر کردم شما میخواین عاشق شین ... راه روشنایی رو در پیش بگیرین ... فک کردم متحول شدین ... میخواستم ببرمتون پیش آلبوس تازه ... نزن نامرد این ترم میندازمتا