هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: چگونه با کتاب های هری پاتر آشنا شدید؟
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۳
#61
من 12 سال پیش با این کتاب آشنا شدم! یکی از دوستام برای تولدم این کتاب رو برام کادو گرفت! تا او موقع اسم هری پاترو زیاد شنیده بودم ولی دنبالش نرفته بودم اصلا.
دقیقا هم یادمه که جلد دومشو بهم هدیه داده بود و گفت هرچی گشتم نتونستم جلد اولشو پیدا کنم واست. این کتاب یکی از بهترین هدیه هام بود!!
بعدشم که دیگه عاشقو شیداش شدم و هنوزم که هنوزه میخونمشو لذت میبرم از خدا میخام که باز هم این کتابا ادامه پیدا کنه هرچند که مثه 7 تا جلد اولش نمیشه ولی بازم خوبه!
اون موقع ها واسه هر جلدش کلی صبر می کردم و زنگ میزدم کتاب فروشی ها و می پرسیدم کی میاد!!


ویرایش شده توسط فرد جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۹ ۱۵:۲۹:۱۸


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
#62
نام شخصيت انتخابي:فرد جرج ویزلی
گروه :هافلپاف
ویژگی های ظاهری و اخلاقی:فرد جرج ویزلی برخلاف ویزلی ها مو هاش مشکیه، اسمش به یاد عموش شده فرد، درسخون و باهوش ش ش ش!!! ممتاز و قراره ارشدشم بشه کلا برخلاف باباشه جستجو گر تیم هافلپافم هست.قد 174 سانتی متر، کلا پسر زیاد شیطونی نیس
چوبدستی: 20 سانتی متر از چوب نارون با مغز ریسه قلب اژدها
جارو:نیمبوس 2014
معرفی کوتاه: من سال 1998 به دنیا اومدم، از بچگی اسممو که می گفتن مامان بزرگ مالی گریه می کرد! اولش نمیدونستم چرا ولی بعدش فهمیدم اسم منو به یاد عموم گذاشتن، وقتی که 11 سالم شد و اومدم تو گروه هافلپاف خیلی ناراحت بودم ولی بعدش که فهمیدم سدریک دیگوری هم تو این گروه بود خیلی خوشحال شدم الان سال ششم هستم و خیلی هاگوارتز و کوییدیچو دوسدارم
پ ن : سپر مدافع شکل سگ هاسکی

تأیید شد.
به ایفای نقش خوش اومدی.


ویرایش شده توسط samfk در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۷ ۱۵:۲۸:۳۴
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۸ ۱۷:۵۰:۱۷


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
#63
سلام
ویژگی های اخلاقی : من خیلی مودبم، باهوشم، شجاع، از جادوی سیاه بدم میاد، علاقه خاصی به چیزای مرموز و کشف این چیزا دارم، از ماجراجویی خوشم میاد، اکه سوال یا توضیح دیگه لازمه بگم ؟



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳
#64
روز پر کاری را گذرانده بود همه جا پر شده بود از زمزمه های مشکوک و باور نکردنی. باید افکارش را مرتب می کرد. وارد اتاقش شد. مثل همیشه اتاق پر از وسایل مخصوص آلبوس دامبلدور بود.قدح اندیشه را به روی میز گذاشت و اماده تخلیه افکار شد که ناگهان چشمش به چیزی روی میز افتاد که قبلا نبود. یک پاکت نامه با یک امضا و دست خط آشنا.

باورش نمی شد!حدسش را می زد اما باور کردنش یک چیز دیگری بود! با اندوه نگاهی به قدح اندیشه انداخت... محتویات درونش پیچ و تاب می خوردند چهره پسری کوچک و به شدت خوش قیافه در قدح نقش بست :
-پروفسور آیا مدرسه به خاطر این موضوع تعطیل میشه؟
-بله امکانش خیلی زیاده تام!
-ولی من دلم نمیخاد ازینجا برم...اینجا خونه منه!

باور کردنش سخت بود که انسانی دست به این کار بزند انسانی که روزی تمام شایستگی های هاگوارتز را به دست آورده بود! به تابلوی آگاتا اسنیپ نگاهی انداخت و گفت :
-لطفا به سیو بگو که همین الان کارش دارم. خیلی فوری!
-بله پرفسور همین الان.
به پاکت روی میز خیره ماند... مسلما دامبلدور خیلی باهوش تر از آن بو که تصور کند نامه ای دوستانه از سمت دانش آموز قدیمی اش است.
صدای در او را به خود آورد.
-با من کار داشتید پرفسور؟
-سیوروس اوضاع از اونی که فکر میکردم بدتر هست!
-مگه چی شده پرفسور؟
اسنیپ نگاهی به پاکت روی میز انداخت و دستش را دراز کرد تا آن را بردارد، ناگهان با دیدن اسم روی پاکت دستش را متوقف کرد :
لرد ولدمورت

-فکر می کنی این چه معنی داره دامبلدور؟
-مسلما معنی خوبی نداره سیوروس...
-یعنی اون زنده اس؟ یا این یه شوخی از سمت یه مرگ خواره؟ یا ...
-سیو!!! من انقد پیر نشدم که دست خط تام رو نشناسم. این یه معنی داره فقط ! فرضیه استفاده از جان پیج حقیقت داره! اون به بدنش برگشته!
-میخاید نامه رو باز کنید؟
-معلومه که میخام اما مسلما خالی از خطر نیس. امیدوارم تو بتونی کمک کنی.

استاد معجون سازی چوب دستی اش را از آستینش در آورد و شروع به خواندن ورد هایی در زیر لب کرد. پاکت شروع به درخشیدن کرد. اول سبز سپس قرمز و در نهایت زرد شد. اسنیپ چوب را پایین آورد.

-دامبلدور این نامه طلسم شدس! باز کردنش می تونه انسان رو از پا دربیاره ... انگار حس داره و ....
-سیو گفتی انسان رو می تونه از پا در بیاره، اگه یک چاقو رو جادو کنم که پاکت رو باز کنه چی؟
-نه دامبلدور طلسم میتونه انسان بودن رو از وسیله ای تحت فرمان یک انسانه و یا ساخته انسانهاست تشخیص بده و فرد رو...
دامبلدور از جا برخاست و به سمت کمد دیواری اتاقش رفت. اسنیپ که از حرکت او جا خورده بود حرفش را متوقف کرد.
-میخای چیکار کنی آلبوس؟
-ساخته ی دست انسان...گفتی این طلسم انسان بودن رو هدف قرار داده درسته؟
-بله!
-آه ... تام عزیز باز هم اشتباه کرده، همیشه افراد باهوشی و پر ادعایی مثه اون موجودات دیگه جادویی و ساخته های اونارو فراموش می کنند.ما اینجا یه شمشیر جن ساز خیلی عالی داریم! متوجه شدی سیوروس عزیز؟
-بله آلبوس پس منتظر چی هستی؟
دامبلدور شمشیر را برداشت و روی لبه پاکت کشید.پاکت پاره شد و دو تکه کاغذ پوستی به روی میز افتاد.


"میخام" غلطه و "می خوام" درسته. ممکنه توی چت یا پیامک برای سریع و کوتاه نوشته شدن از حالت اول استفاده کنیم ولی اینکه بخوایم اینجور استفاده رو به متن های دیگه گسترش بدیم چندان درست نیست. اشکالات نگارشی بسیار ریز دیگه ای هم توی متنت بود که با بیشتر خوندن برطرف میشه. در مجموع رول بسیار خوبی بود! تایید شد!

سال اولیا از این طرف لطفا!


ویرایش شده توسط samfk در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۵ ۲۲:۱۴:۰۴
ویرایش شده توسط samfk در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۵ ۲۲:۱۵:۵۹
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۶ ۰:۴۷:۰۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.