هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: بعد از تمام شدن سری کتابهای هری پاتر چه قدر به اونها سر میزنید؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۷ چهارشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۸
#1
بعد از خوندن کتاب 7 واقعا از هری پاتر خوندن زده شدم.
واقعا مزحک ترین داستانی بود که خوندم،بعضی از فن فیکشن های بچه ها خیلی قشنگتر بود!
واقعا من یکی رو که از هری پاتر دلسرد کرد.
بهتره بگم هیچ،اصلا بعد از اون دیگه کتابهاش رو نخوندم،من همه کتابها رو بیش از 10 بار خوندم اما کتاب 7 رو یکبار خوندم.
هنوز هم باور ندارم که رولینگ اون کتاب رو نوشته باشه!


گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۸
#2
نام:تئودور نات

لقب:گرگ خاکستری

سابقه عضویت:در زمان لرد بودن بارون خون آلود عضو شدم و پس از ان در زمان آناکین و سپس در زمان لوسیوس مالفوی و سپس در زمان دراکو مالفوی خدمت میکردم،همچنین سابقه 3 ماه ناظر و معاون لرد را هم در کارنامه خویش دارم.

هدف از عضویت:نشان دادن وفاداری و سپاسگذاری از زحمتهایشان

آیا در راه لرد حاظرید جان خود را فدا کنید:بارها کرده ام،اینبار هم چنین خواهم کرد.

نظراتان در مورد محفل:گروهی متشکل از افرادی که فکر میکنند میتوانند دنیا را نجات دهند.

بهترین راه از بین بردن یک محفلی:ما سابقه کودک آزاری نداریم!

لینک وفاداری

کارنامه درخشان شما رو کاملا به یاد دارم.

خوش اومدین.

تایید شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۸/۱/۱۵ ۱۹:۲۵:۴۴


Re: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۸
#3
آفتاب داغ بر چهره افرادی که در سرمای زمستان به همراه هم در حال دویدن ایستاده بودند،می درخشید.
آنها در گوشی از ماموریتی که انجام داده بودند با صدایی بلند سخن میگفتند.
هنوز آثار خون بر پیرهن سفید و تمیز یکی از آنها تازه مینمود.
صورتی گرد و باریک،چشمان مشکی روشن،و هیکی چاق ولی نحیف از مشخصات مرد سفید پوش بود.
او به همراه دو نفر سیاه پوش دیگر از مسیری طولانی به تازگی برگشته بودند.
چهره آن دو بدلیل داشتن نقاب قابل شناسایی نبودند.
زن سفید پوش با صدایی که سرشار از تکبر بود گفت:دوستان این کار شما واقعا عالی بود،شما واقعا قابل تحسین هستید.
یکی از دو نقاب دار با ناراحتی گفت:قابل شما رو نداشت،مطمئنا لرد به ما افتخار خواهد کرد.
سومی سکوت را ترجیح داده بود،و با اشاره انگشت به دری که در روبروی آنها بود،آنها را متوجه حرف خویش نمود.
هر سه نفر به سوی در رفتند.
..........

پیرمردی جوان با چشمانی بسته به درون آیینه ای نگاه میکرد،چشمانی سفید مایل به قرمز،دماغی کشیده که فقط دو سوراخ آن دیده میشد و کله ای کچل با موهایی که بر روی صورتش ریخته بود ،تنها چیزهاییست که او در آیینه میدید.
در سکوتی گوش خراش مشغول تفکر بود،"وزیر اکنون کجا بود؟؟آیا آن دو نفر کار خود را به خوبی انجام داده بودند؟تا کنون کسی از این ماجرا مطلع شده بود یا خود او باید این موضوع را به اطلاع مردم میرساند؟"او به سختی کسی را میبخشید.هنوز هم خاطره تلخ اخرین دیدار معاونش را با وزیر به یاد داشت.

"
وزیر سر شار از امید رو به معاون کرد و گفت:هیچ راهی نیست،به لرد سیاه بگو ما نمیتوانیم چنین کاری بکنیم.
معاون با پوزخندی پاسخ داد:پس ما خودمان کارها را یکسره خواهیم کرد ،اما لرد سیاه هیچگاه بخشنده نبوده است...
در جمله اخر هیگونه مبالغه ای مشاهده نمیشد.
او قبل از اینکه وزیر حرکتی انجام دهد اتاق را به سوی مقصد خویش ترک گفته بود.
"

او از وزیر خواسته بود تا دامبلدور را از مدرسه هاگوارتز اخراج کند،اما وزیر ناتوانی خود را از این امر ابراز کرده بود،ولدمورت هم بوسیله افرادش در هاگوارتز توانسته بود اینکار را انجام دهد.گرچه او در این امر با کمکهایش راه را بر او هموار ساخته بود.اما ولدمورت کسی نبود که به این آسانی کسی را ببخشد.او از کلمه نه بیزار بود.
اگر همه چیز به خوبی پیش رفته باشد ،وزیر اکنون مرده بود...ولدرموت بی شک بهترین جادوگر تمام دوران است...
صدای تق تق در او را از افکار خویش رها ساخت.
لرد با صدای خشک و بی روح گفت:بیا تو
دو مرد نقاب دار وارد اتاق شدند،به نزدیک لرد که رسیدند هر دو با خم شدن، ادای احترام کردند.
لرد با نگاهی خیره به درون افکار آنها نفوذ کرد.

"
وزیر در گوشه ای از اتاقی خالی افتاده بود،رنگ چهره اش مانند گچ سفید مینمود.
وزیر با صدایی که عجز و ناتوانی او را هر چه بیشتر نشان میداد،شروع به التماس کرد:خواهش میکنم...مگر من او را از مدرسه بیرون نکردم؟مگر من نبودم که از افشا شدن خبرها جلوگیری کردم؟با آن همه چرا میخواهید مرا از بین ببرید؟
یکی از دو مرد نقاب دار با صدایی که حاکی از اطاعت بود، گفت:به ما اینگونه دستور داده اند...ما وظیفه خود را انجام میدهیم.
و چوب دستی اش را بسوی وزیر گرفت،چشمان وزیر ترس وی را بیش از پیش آشکار میکرد.سکوتی وحشتناک و تاریکی اتاق که گویا تا ابد ادامه خواهند داشت،در اتاق حاکم بودند.
صدای اواداکداورا که از دهان نقاب دار و نور سبزی که از چوب خارج شدند، به این حکومت پایان داد.

"

خنده لرد به آن دو نقاب دار ثابت کرد که آنها ماموریت خویش را بدرستی انجام داده اند.

---------------
معلم برگه دانش آموز را بر روی میزش گذاشت و با خنده گفت:تئودور این رو خودت نوشتی؟
تئودور بادی به غبغب انداخت و گفت:پس چی!ما اینیم دیگه!
و نگاهش متکبرش را از چهره معلم به برگه امتحانی انداخت،چهره اش مانند بازیگران بزرگ سینما ناگهان از خوشحالی تبدیل به غمی شدید شد!
درون برگه،پس از آخرین خط،درون امضایی پیچیده صفری بزرگ خود نمایی میکرد.
در زیر امضا نوشته بود"تقلب از روی آثار نویسندگان سایت جادوگران و مخلوط کردن توصیفات و دیالوگ های شما این نتیجه را در بر داشت."


گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ جمعه ۱۴ فروردین ۱۳۸۸
#4
نام:تئودور
نام خانوادگی:نات
تاریخ تولد:1990/12/6
رنگ چشم:قهوه ای روشن
رنگ مو:خاکستری
جنسیت:مرد
قد:180
گروه:اسلیترین
چوبدستی:27 سانتی متر،از جنس درخت بید مجنون،از موی اژدهای اسکاتلندی
قسمتی از زندگی:او در کتاب ششم هری وارد داستان میشود،او در کتاب ششم سال اول خود را میگذراند،و یکبار هم هری او را به همراه دراکو مالفوی در کتابخانه هاگوارتز میبیند.همچنین پدر وی یک مرگخوار است که در کتاب چهارم به لرد ولدمورت میپیوندد و در کتاب پنجم در وزارت جادو،سازمان اسرار دستگیر و به زندان آزکابان برده میشود.


تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۱/۱۵ ۱۱:۵۰:۲۲

گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۶
#5
عجیب و غریب کف میکنم!
اخه پرفسور کوییرل من 1 ماهه دارم برای شما بلیت میزنم که شناسه تئودور نات من رو باز کنید اونم با شناسه تئودور ناتی که تنها 9 پست داشت و من میخواستم با این شناسه فعالیت کنم!
حالا شما میگید این شناسه گرفته شده!!!
پرفسور تو دیگه کی هستی!!!

بنده شماره شناسه های تمام افراد رو حفظ نیستم که بدونم کی بلیت زده کی نزده. در ضمن شما باید حتما زیر پستتون توضیح میدادید که ندادی و اینکه اون شخصیت باید توسط اون شناسه آزاد بشه.
بنابراین باید با اون شناسه پست بزنید و لینک شناسه فعلی رو بدید.
شما چرا دو تا شناسه با یه شخصیت دارید؟


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۲۱ ۱۲:۱۲:۳۱

گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
#6
سم:تئودور
فامیل:نات
سن:27
جنسیت:مرد
رنگ چشم:قهوه ای
رنگ مو:قهوه ای
ظاهر کلی:پسری قد بلند با جدیت خاص و عام!
گروه:اسلیترین
کوییدیچ:دروازبان
چوب جارو:اژدها سواران
چوب جادو:موی گرگ و ریشه درخت بید مجنون
علاقه مندی ها:تنهایی ،سکوت ،نظاره گر جنگ و درگیری
توانمندی ها:نیدونم!
مقداری از زندگی شخصی:
تئودور نات در سال اولی که وارد هاگوارتز شد و وقتی کلاه را بر روی سر گذارد کلاه او را به اسلیترین فرستاد و او همانجا در کنار پسری که اسمش دراکو مالفوی بود نشست ،دراکو در ان زمان کلاس پنجم را شروع کرده بود.
تئودور با دراکو دوستی عمیقی را شروع کرده بودند که هری یکبار انها را در کتابخانه مدرسه دیده بود.
پدر تئودور فردی به نام نات که یکی از مرگخوارهای لرد سیاه بود که در حمله به وزارتخانه شرکت نمود و با محفلی ها جنگید و توسط آلبوس دامبلدور دستگیر شد و به آزکابان فرستاده شد.

این شخصیت گرفته شده!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۱۹ ۹:۵۵:۰۲

گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: ماجراهای دامبل و خانواده!!
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
#7
دارکو : این آشغال ها ؟ این ها که فقط یه مشت.....

و انی مونی با صدایش مانع ادامه دادن گفته های دراکو شد!

انی مونی:ببین برو و تو این قدح رو ببین و کف کن!

دراکو سرش را بداخل قدح میبرد و غرق در دنیای خاطرات میشود!
---------------------
-رودولف یه اهنگ رپ بزار بچمون بخوابه !

رودولف:عزیزم کدوم گروه رو بزارم؟50 سنت بزارم یا امی نم؟

بلا:ای غرب زده اینا چیه گوش میدی؟یه 25 سنت بزار!

و رودولف دی وی دی رو عوض کرد!

ماندی:من 25 سنت خوشم نمیاد یه دونه اسنوپ داگ بزار!!!
رودولف و بلا هردوشون کف میکنن!

بلا:این رو از کی یاد گرفتی؟

ماندی:وقتی تو صف نونوایی دوست دختر بابا رو خوردم یه وسیله موگولی تو جیبش بود توش اسنوپ داگ داشت و منم ازش خوشم اومد!

بلا:

رودولف:
---------------------------------
دراکو سرش را از قدح بیرون کشید و با نگاهی مرموز به انی مونی نگریسست!

دراکو:این رو بجز تو کس دیگه ای هم دیده؟

انی مونی:نه.....من خودم کشفش کردم!

دراکو :به کسی چیزی نگی ها!
و با چوبش قدح رو به داخل کمدی در کنار دیوار فرستاد.

انی مونی:من حق السکوت میخوام!5 دانگ خونه به نام من!

دراکو:


ویرایش شده توسط تئودور نات در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۶ ۰:۱۴:۴۷

گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: کتاب 7 : چند سوال؟؟؟!!!؟؟؟
پیام زده شده در: ۱:۱۴ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۶
#8
اقا کتاب اخر گند زد به همه کتاب ها!
باور کنین رول های مالدبر قشنگ تر و واقعی تر بود!
چرا باید هری از طریق ارتباط ذهنی با ولدمورت 2 تا جان پیچ رو بفهمه در صورتی که پیتر پتی گرو میتونست بگه!حتی یکیش رو
چرا رولینگ اینقدر زود داستان رو تموم کرد!
چرا ولدمورت تونست جانپیچ خری رو از بین ببره ولی تو اخرش نتونست هری رو بکشه؟
چرا ولدمورت اینقدر مسخره شده بود؟طوری که بیاد هی فرصت به هری بده تا بیاد تو جنگل!
چرا تو اخرش یه جنگ درست حسابی نبود؟
بر سر ایینه نفاق انگیز چی اومد من شنیده بودم دوباره مبینیمش؟


گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۶
#9
سلام من شناسه فنریر گری بک رو میخوام ایا به من این شناسه داده میشه؟
اخرین ورودش۱۳۸۶/۰۳/۱۲
اخرین پست در ایفای نقش: سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵
این لینک شناسش
http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=200


این لینک پستش
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... id=134455#forumpost134455


با تشکر!
لطفا بگید میتونم یا نه خیلی سریع جوب بدید پلیز!




بهتره با همين تئودور نات كار كني!
اگه نمي‌توني دلايل تغيير شخصيت و گروه انتخابي رو بليت بزن

و اينم بگم!!
در صورتي كه تاييد شدي! هيچ گونه راه بازگشت به اين آيدي رو نداري يا اينكه شخصيتت رو نمي‌توني عوض كني مگه يه قرن بعد!
واضح گفتم؟


ویرایش شده توسط تئودور نات در تاریخ ۱۳۸۶/۴/۲۶ ۲۰:۴۳:۳۰
ویرایش شده توسط [fa]راجر دیویس[/fa][en]Roger Davies[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۵ ۲۲:۱۱:۳۴

گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø


Re: اسنیپ مرموزترین شخصیت داستان
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ یکشنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۶
#10
جواب دین توماس!
خب همون اول که لو نمیده که سوروس طرف دامبلدور هستش .همش یه جا نوشته شده و اون باید یکم نقش بازی کنه تا جای جانپیچها رو لو بده!
فکر میکنم اسنیپ از مهمترین شخصیت هاست چون همیشه بر خلاف نظر ما کار کرده و همیشه ضد فکر هری و بقیه بجز دامبلدور بوده!


گزیده ای از برداشتهایم...
جوانا کاتلین رولینگ،بعد از نوشتن کتاب هری پاتر و Ø






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.