صدای قدمها نزدیک و نزدیک تر میشه و همگی به این حالت
به پیچ راهرو خیره میشن...تا اینکه...
-فرار کنید,قایم بشید...
رون که چشمش به عشق دومش افتاده داد میزنه:لاو لاو تویی بیا...:bigkiss:
اما لاوندر رون رو به کناری پرتاب میکنه و داد میزنه:آمبریج انگشترشو تو اتاق جا گذاشته داره میاد.
با شنیدن این جمله همه اعضا به سرعت نور از اونجا دور میشن و سعی میکنن خودشون رو توی یک انبار جارو جابدن(مجری طرح امنیت اجتمائی در سایت با چماق اشاره میکنه که دخترا تو یه انبار پسرا تو یه انباره دیگه!!
)
هری:رون انگشتت توی حلق منه درش بیار می خوام حرف بزنم
رون:شرمنده انوقت میره تو چشم ریموس...
-یکی چراغها رو روشن کنه...آخ...
-هری تو مگه رئیس نیستی یه کاری بکن دیگه
صدای آلیشیا از یک گوشه:رئیس منم بوقی اینم حکمم
-تو دیگه از کجا پیدات شد؟
آلیشیا:یکی از ویژگی های پست ارزشی اینه که شخصیت خودتون رو بی ربط وارد داستان کنید,دنبال موقعیت می گشتم بپرم تو داستان. می تونم,می پرم
در همون زمان صدای جیغی از بیرون به گوش میرسه.
***
3...2...1
تصویر سیاه میشه و بعد از چند ثانیه کل تصویر سفید میشه و کم کم عقب میره,تا اینکه مقدار زیادی پشمک که کل صفحه رو پر کرده دیده میشه...تصویر بازم به عقب رفتن ادامه میده تا اینکه متوجه میشیم کاملا درون ریش آلبوس قرار داریم.
آلبوس پشمک بسیار بزرگی رو دستش گرفته و همراه آهنگ بندری میزنه:کارخانه تازه تاسیس پشمک سازی محفل ققنوس سازنده انواع پشمک های پاستوریزه و هموژنیزه از هم اینک در خدمت شماست.
تعدادی بچه در حالی که هر کدوم یک پشمک رو که رنگش با بقیه فرق داره دستشون گرفتن وارد صحنه میشن و همراه آلبوس بندری میزنن.
-خوشمزه و شیرینه پشمکه آلبوس که میگن همینه
صدای آلیشیا:با عرض پوزش از بینندگان عزیز به خاطر همکاری محفل با ارتش دامبلدور,از این پس تبلیغات محفل در این برنامه پخش خواهد شد.
***
ادامه ماجرا
همه اعضا به سمت سوراخ کلید هجوم میارن و پس از شنیده شدن صداهای گوشخراش ناشی از برخورد کله ها,بالاخره همگی آمبریج رو میبینن که برقک از دامنش آویزوون شده و در حالی که جیغ های بنفش میکشه به طرف پایین راهرو می دوه.
هری:حالا بهترین فرصته که بریم کیف رو برداریم.
همگی از انبار بیرون میان و به سمت دفتر می دون ولی هنوز به در دفتر نرسیدن که صدای کشداری از درون تاریکی به گوش میرسه.
-به به ببینید کی اینجاست...