هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

لیگالیون کوییدیچ

پروژه بازسازی هاگوارتز




پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۲۴ چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۷
#1
نقد پست 204 قلعه ي روشنايي! نوشته شده توسط آگاتا تراسینگتون

سلام آگاتا عزیزم،

حدود 3 ماهی از تاریخ عضویتت میگذره و با اینکه خیلی هم تازه وارد نیستی دیگه ورودت به سایت جادوگران رو تبریک میگم.

تو نقد ها من معمولا همه نکات رو پشت سر هم نمیگم، دوست دارم قدم به قدم با هم جلو بریم. این نکاتی که رو که میگم رو بررسی کن و تمرین کن. بعد دوباره بیا تو در مورد بقیه موارد صحبت کنیم.

یه نکته ای که در مورد دیالوگ نویسی باید بهش خیلی توجه کنی اینه که خواننده رو گم نکنی تو تعداد دیالوگ هات و داستان رو جوری جلو ببری که خواننده هم بتونه خوب بفهمه که چه اتفاقاتی افتاده و کی چه چیزایی و چرا گفته. الان تو پست شما یه خواننده واقعا دیگه وسط های دیالوگت متوجه نمیشه که چه اتفاقاتی داره میفته چون دیالوگ های زیادی استفاده کردی پشت هم با جملات خیلی کوتاه. برای اینکه از این اتفاق جلوگیری کنی، من بهت سیستم زیر رو پیشنهاد میکنم.

توصیف

دیالوگ
دیالوگ
دیالوگ

توصیف

دیالوگ
دیالوگ
دیالوگ

قبل و بعد از هر سری دیالوگ هات وقتی یه پاراگراف توصیف اضافه میکنی، هم به خواننده کمک میکنه که داستان رو بهتر متوجه بشه، هم به زیبایی پستت اضافه میکنه و هم اینکه داستان قشنگ تری از آب در میاد. وقتی یه مکالمه ای بین دو نفر داره انجام میشه، احساسات و حرکات صورت و بدن این افراد مدام در حال تغییر هست و به عنوان نویسنده میتونی توصیفشون کنی. مثلا اول یه چیزی میگه طرف مقابل تعجب میکنه، بعد اون یه چیزی میگه طرف اول ناراحت میشه. یا مثلا با عصبانیت از رو میز بلند میشه و میره از اتاق بیرون.

در نتیجه کاری که باید تلاش بیشتری براش انجام بدی، توصیفات بیشتر در بین دیالوگ هات هست. دیالوگ ها رو هم باید مشخص کنی دقیق تر که کی داره به کی یا کیا میگه که ما بتونیم خط داستانی پستت رو به خوبی دنبال کنیم.

این رو انجام بده، پیشم برگرد تا بیشتر در موردش حرف بزنیم.

موفق باشی




پاسخ به: هماهنگى بازى هاى «كوييديچ كوچيك»
پیام زده شده در: ۲۲:۳۹ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۷
#2
نتایج مرحله دوم مسابقات کوییدیچ محفل



مسابقه رده بندی:

لودو بگمن: 27 از 30
كريس چمبرز: 25 از 30

به این ترتیب لودو بگمن به مقام سومی این سری از مسابقات رسید.


مسابقه فینال:

ماتیلدا استیونز: 27 امتیاز
گریک الیواندر: 28 امتیاز

تصمیم گیری در مورد فینال بسیار سخت بود و هر دو پست خیلی با کیفیت خوب و نزدیک به همی نوشته شده بودن. در نهایت ولی با یک روز تامل بر روی دو پست، قهرمان دوره اول مسابقات محفل به گریک الیواندر رسید. بهشون تبریک میگم.

به هر 4 شرکت کننده خسته نباشید میگم.


----
دوره دوم کوییدیچ محفل:


افرادی که علاقه به شرکت در یه سری دیگه از مسابقات کوییدیچ رو دارن ، میتونن در تاپیک مشورت با آلبوس دامبلدور اعلام آمادگی کنن. مهلت ثبت نام تا پایان روز 18 اسفند هست و حداقل تعداد شرکت کننده برای اجرای مسابقات 4 نفر می باشد. شرکت کننده ها با اعضای محفل ققنوس محدود نمیشن و همه اقشار جامعه جادوگری میتونن ثبت نام کنن.

موفق باشین.




پاسخ به: هماهنگى بازى هاى «كوييديچ كوچيك»
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷
#3
نتایج مرحله اول مسابقات کوییدیچ محفل



هر چهار پست، خیلی خوب تونسته بودن سوژه خیانت رو استفاده کنن و پرورشش بدن. سطح پست ها هم خیلی به هم نزدیک بود و برای همین داوری رو بسیار سخت تر میکرد. با اینکه دو نفر امروز برنده نخواهند بود به این معنی نیست که پست های خیلی خوبی ننوشتن.


مسابقه اول:

لودو بگمن : 26 از 30
گریک الیواندر: 28 از 30

مسابقه دوم:

كريس چمبرز: 28 از 30
ماتیلدا استیونز: 29 از 30


--
مرحله دوم مسابقات به نحوه زیر انجام خواهد شد:

فینال:

گریک الیواندر و ماتیلدا استیونز

سوژه: عشق

رده بندی( برای رتبه های سوم و چهارم):

کریس چمبرز و لودو بگمن

سوژه: دزدی


مهلت ارسال پست: شنبه 11 اسفند
(در ارسال پست عجله نکنین، داوری بعد از شنبه انجام خواهد شد.)

محل ارسال پست : زمين «كوييديچ كوچيك» گريمولد

با آرزوی موفقیت برای هر چهار محفلی عزیزم








پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
#4
نقد پست 114 ویلای صدفی نوشته شده توسط ماتیلدا استیونز

سلام ماتیلدای عزیزم،

نکته ای که باید توجه کنی اینه که من معمولا پست های طنز رو سعی میکنم که با توجه به معیار های جادوگرانی نقد کنم، چون به نظرم میرسه که افرادی که درخواست بررسی میکنن هم بیشتر دوست دارن توسط این معیار بررسی بشه پست هاشون که استاندارد های جادوگران دستشون بیاد. اما در مورد پست های جدی، من کاری با جادوگران و پست هاش ندارم و بررسی پست ها رو خیلی جدی تر و با معیار های روز ادبیات انجام میدم.

شما سطح نویسندگی تون اینقد خوب هست که دیگه نیازی به صحبت در مورد جزئیات اولیه نویسندگی داشته باشین. اما یه چیزی که همون اول پست خیلی واضح و مشخص از دید هر خواننده ای میشه دید تعداد زیاد علامت تعجبیه که استفاده کرده بودی.

نمیدونم دقیقا دلیلت برای استفاده بیش از حد از علامت تعجب چی بود، چون حتی بخش هایی که نیاز به نقطه یا ویرگول داشت رو همچنان به استفاده از علامت تعجب اصرار داشتی.

نقل قول:
ماتیلدا، گادفری، کریس و گریک بی هدف راه می رفتند! تا چشم کار می کرد، بیابان بود! هیچ چیز به غیر از شن و چند تا کاکتوس کوچک، پیدا نمیشد! خیلی خسته بودند و عرق قطره قطره از روی صورتشان بر روی زمین قهوه ای مانند می ریخت! چیز دیگری به صبح نمانده بود و آن چهار نفر‌، با فکر کردن به گرمای سوزان خورشید، تنشان به لرزه در می آمد!


برای مثال تو این بخش از پستت، جزء یکی دو جاش به نظرم بقیه جاها باید از نقطه استفاده میکردی. علامت تعجب زمانی مفیده که جمله ات یا میخوای به صورت شوک آوری تو دید خواننده باشه و یا واقعا یه مساله ی عجیبی رو داری مطرح میکنی. مشخصا تو بیابون چیزی جز کاکتوس پیدا نمیشه، دیگه شوک آور نیست این مساله که؟


نکته بعدی که اتفاقا در مورد همین تیکه از پستت هست اینه که به عنوان گوینده داستان، انتخاب کردی که نتیجه گیری هم برای خواننده ها بکنی. سبک نوشتن فرق داره البته ولی در کل بهترین حالت پست نویسی از نظر من این هست که تو توضیحات و توصیفاتت شخصا نتیجه گیری برای خواننده نکنی. اینکه از اول میگی که بی هدف دارن راه میرن، اولا که تو ادامه پستت مشخص میشه که نظر همه نیست. دوما که اگر اون بخش رو نمیگفتی، من خواننده میتونستم خودم نتیجه گیری که کنم که آیا بی هدف هست یا نه. الان تو این راه رو بستی برای من که فک میکنم که منطقیه تو بیابون راه برن تا شاید یه چیزی یا کسی یا جای خاصی رو پیدا کنن شانسی. با این کارت تصمیم گرفتی که یه گوینده خدا مانند باشی و تصمیم بگیری که شخصیت هات و کارهاشون خوبه یا بد. بیهوده است یا مفید.
چندین نوع گوینده ( نریتور : narrator) میتونه در متن ها حضور داشته باشه. بحث بسیار طولانی هست این مساله ولی به صورت خلاصه بهت بگم که 3 نوع اصلیش و کلاسیک ترش به این صورت هست :

1-گوینده خدا مانند : این گوینده اطلاعات کاملی از داستان داره. به قبل و بعد تسلط کامل داره و میدونه هر شخصیت چجوریه.
2-گوینده شخصیتی : این گوینده یه شخصیت تو داستانه. یعنی خودشم یکی دیگه از شخصیت هاست که وظیفه توصیفات و این ها رو بر عهده داره. دانش و علمش از داستان اندازه بقیه شخصیت هاست.
3-گوینده خارج داستان : این گوینده مثل قبلی اطلاعاتش محدود هست ولی خودش شخصیتی در داستان نیست و رسما فقط گوینده هست.

خیلی داستان های قدیمی تر، و حتی هری پاتر ( یکی از دلایلی که هری پاتر جزء آثار های ادبی خیلی با ارزش دنیا نیست) از گوینده خدا مانند استفاده میکردن که باعث میشد خواننده محدود بشه تو تصمیم گیری هاش. چون همه چیز رو خدا میدونست و بهشون میگفت.
تو کتاب های جدید تر اما از دو نوع دیگه ( البته خیلی پیچیده تر از توضیحات کوتاهی که من دادم) استفاده میشه. منم بهت پیشنهاد می کنم که تو هم کم کم به اون سمت بری و ببینی که چجوریاست. گوینده ای که تصمیم نمیگیره و اطلاعاتی بیشتر از شخصیت و خواننده نداره. داستان رو جلو جلو لو نمیده به خواننده در واقع.


این دو نکته رو بهشون فکر کن، بازم که یه پست جدی نوشتی و اگر خواستی بیا دوباره واسه نقد تا ببینیم چجوریا شده. صد البته پیشنهادی که بهت دادم در مورد دوم، نظر شخصیمه و تو میتونی بگی که من دوست دارم همینجوری باشه و کاملا قابل قبول هست و کسی نمیتونه بگه که "اشتباهه".


موفق باشی ماتیلدا عزیزم.




پاسخ به: هماهنگى بازى هاى «كوييديچ كوچيك»
پیام زده شده در: ۲۰:۱۱ شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷
#5
مسابقات کوییدیچ محفل ققنوس


با تشکر از ایده خوب ماتیلدا برای مسابقات کوییدیچ محفل ققنوس، بین چهار محفلی ماتیلدا استیونز، گریک الیواندر، كريس چمبرز و لودو بگمن برگذار خواهد شد. بعد از به اتمام رسیدن این سری از مسابقات، اگر افراد محفلی یا غیر محفلی که علاقه به شرکت در این نوع مسابقات کوییدیچ رو دارند میتونن تو تاپیک مشورت با آلبوس دامبلدور اعلام آمادگی کنن تا برنامه ریزی های مورد نیاز انجام بشه.

نیازی نیست که در مورد اهمیت کوییدیچ بر جامعه جادوگری حرفی بزنم. همه میدونین که ورزش یکی از عوامل مهم در به وجود آوردن عشق در وجود جادوگران و ساحره های عزیز هست. کوییدیچ علاوه بر ورزش، هیجان خاصی هم برای شرکت کننده ها و بیننده ها به وجود میاره که به همین دلیل کوییدیچ محبوب ترین ورزش جادوگری هست.


مسابقات به صورت حذفی انجام میشه، و بعد از قرعه کشی که توسط جام آتش انجام شد، به ترتیب زیر مرحله اول مسابقات به انجام خواهد رسید.

* ماتیلدا استیونز و كريس چمبرز
*گریک الیواندر و لودو بگمن

شرکت کننده ها تا یکشنبه هفته دیگه، 5 اسفند، مهلت دارن که نفری یک پست با موضوعی که داده میشه در تاپیک ، زمين «كوييديچ كوچيك» گريمولد ارسال کنن. داوری مسابقات در این سری اول توسط خودم خواهد بود.

موضوع : خیانت


برای هر 4 شرکت کننده آرزوی موفقیت دارم.




پاسخ به: مشورت با آلبوس دامبلدور
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷
#6
نقل قول:

لودو بگمن نوشته:
تورو به ریش مرلین قسم !!!
آخرین پست مشورت با این پیرمرد بیشتر از یک ماه پیش بوده !!!

سه تا برداشت میشه کرد :

۱.این پیرمرد کم کارکرد شده و همچنین دست راستش.
۲.بچه های محفل استادن و دلیلی برای مشورت نیست با این پیرمرد.
۳. محفل یک سوم خانه ریدل ها فعالیت نداره !!!

آقا این نقدو بپذیر پیرمرد و فکر یه چاره کن ، اصلا نامه هاشو پاره کن !!

یه تاپیک جدید یه چالش جدید ، بچه های محفلو به رقابت و فعالیت دعوت کن و براشون مدال و مدرک چمیدونم حق مهر بزار



لودو عزیزم،

تو این سن زیاد، جوونا دیگه به نصیحت ها و حرف های ما نیازی ندارن و واسه مشورت پیشمون نمیان. دنیای جووناست دیگه چه میشه کرد.

نقدت رو پذیرفتم عزیزم، از این پیشنهاداتی که دادی در مورد چالش جدید و این صحبت ها، یکیش رو ماتیلدا در مورد کوییدیچ مطرح کرده که تو انجمن خصوصی بیشتر در موردش میتونیم حرف بزنیم. به جز اون هم اگر پیشنهاد دیگه ای داری حتما بگو که با برنامه ریزی درست انجامشون بدیم.


مرسی که بهم سر زدی




پاسخ به: فروشگاه لوازم جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۷
#7
-چی بفروشیم بعد توش؟

همگی به سمت هاگرید برگشتن که تیکه چوب بزرگی رو با دستاش گرفته بود و وحشیانه گاز میزد.

-چی داری میخوری هاگرید؟

هاگرید اما توجهی به سوال پنه نکرد و با همونقد هیجان قبلی پشت هم به چوب گاز میزد و بدون جوییدن تیکه های بزرگی از چوب رو قورت میداد. بعد از اینکه مطمئن شد از خوردن چوب به اندازه کافی سیر شده، تیکه هایی که ازش باقی مونده بود رو به محفلی ها تعارف کرد.

-نه مرسی عزیزم، نوشه جونت.
-خو نگفتین، این مغازه رو فرض کن داریم، رفتیم توش رو درست هم کردیم ... دکوراثیونه چیه اونشم درست کردیم. چی میفروشیم توش بعد؟

پنه لوپه به فکر فرو رفت. ایده مغازه اش خیلی کامل به نظر میرسید ولی این سوال هاگرید یه دفعه سوراخی بزرگ تو تمام نقشه به وجود آورده بود که هوش و ذکاوت ریونکلاییش رو زیر سوال میبرد. نگاه محفلی ها هر لحظه سنگین تر میشد و پنه لوپه باید هرچه سریعتر جوابی میداد.
-هر چیزی دلمممممون بخواد، اینقد نقشه خوبیه که آزادی هاش زیادن.

محفلی ها به هم نگاهی کردن، یه ذره پچ پچ کردن و دوباره همونقد سنگین به پنه لوپه خیره شدن.
-قبوله که آزادی هامون زیاده، ولی حالا واقعا چی داریم میفروشیم پنه لوپه ها؟ چی داریم میفروشیم؟

فشار روی پنه زیاد و زیاد تر می شد. نگاهی سریع به خونه گریمولد انداخت و سعی کرد چیزی پیدا کنه که زیاد دارن و میتونن بفروشن.
-ریش های دامبلدور مثلا خوب به نظرم میرسه، بعد ها تو چوب جادو ممکنه استفاده کنن ... ام دیگه بگم که ویزلی هم میتونیم بفروشیم، دونه ای 100 گالیون. عشق هم که داریم، کلی عشق میتونیم بفروشیم. هر کی اومد توی مغازه ناراحت بود، بغلش میکنیم و 10 گالیون میگیریم به خاطر این محبت.

همه این گزینه ها اما از نگاه های سنگین محفلی ها کمتر نکرد.





پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۱:۰۳ پنجشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۷
#8
خلاصه:

وزیر سحر و جادو مدارک تحصیلی همه محفلی ها رو بی اعتبار در نظر گرفته و اونها رو مجبور کرده که دوباره امتحانات هاگوارتز رو بدن. ساعت های اندکی به صبح و زمان امتحان مونده و همه مشغول تقلب نوشتن هستن جزء گادفری. گادفری یه غده ضد تقلب تو مغزش داره که باعث میشه موقع تقلب به طور کلی توانایی فکریش رو از دست بده. حالا محفلی ها باید دنبال راه حلی برای برطرف کردن مشکل گادفری باشن ...


----
بووووووومب

گادفری مثل تام (و جری) تلو تلو خورد و گنجشک های خیلی با مزه ای ظاهر شدن که با سرعت عجیبی دور سرش میپیچیدن.

-شعبده باز بودنم حال میده ها، همه ضربه مغزی میشن میفتن یه گوشه این گنجشک ظاهر کرده.

پنه لوپه چند قدم عقب رفت و به کریس خیره شد. ولی همچنان جواب نبود و بازم یه ذره عقب تر رفت. همچنان عقب تر میرفت ، چشمهاش رو ریز میکرد و به کریس خیره میشد. بالاخره وقتی فاصله قابل قبولی که میزان تعجبش رو به خوبی نشون میداد گرفت فریاد زنان از آخر خونه گریمولد گفت:
-کریس!!!!!! با سنگ چرا زدی تو سر گادفری؟

بعدش بدو بدو به طرف جمعیت محفلی ها نزدیک شد تا جواب کریس رو بشنوه.

-خو دیگه مگه نمیگین مغزش مشکل داره؟ کنترل تی وی خونمون که خراب میشه ما اینجوری میزنیم تو سرش تا درست شه، گادفری هم اینجوریه دیگه.

پنه لوپه بازم احساس کرد که فاصله نزدیکش میزان تعجب و حیرتش از این کار کریس رو به خوبی نشون نمیداد. بازم فاصله گرفت و تا آخر سالن رفت. از همونجا دمپایی پرتاب کرد و بهتر از قهرمانان پرتاب دیسک المپیک دقیقا سر کریس رو مورد اصابت قرار داد. بعد دوباره بدو بدو نزدیک شد و گفت:
-الان یعنی مثلا این برخورد باعث میشه که تو یه ذره عاقل شی؟

بر خلاف انتظار پنی و بقیه محفلی ها مثل اینکه این برخورد به کریس کمک کرده بود که یه ایده خیلی خوبی به ذهنش برسه. کریس هیجان زده گفت:
-چطوره به جای اینکه بیاییم گادفری رو بهتر کنیم، یه گادفری بهتر اجاره کنیم که میتونه تقلب کنه؟
-چی میگی کریس؟
-یه بازیگر استخدام میکنیم، مثل گادفری گریمش میکنیم و تقلب ها رو میدیم دستش تا جای گادفری امتحان بده.

محفلی ها همگی همزمان به فکر فرو رفتن. ایده بدی به نظر نمیرسید. گنشجک ها همچنان دور سر گادفری سوت میزدن.




پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ سه شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷
#9
پایان سوژه :

دامبلدور همینجور که قدم میزد، به گذشته هاش فکر کرد. چقدر سعی میکرده با عشق جلو بره و از همه مراقبت کنه. چه ایده های احمقانه ای تو ذهنش بود که انسانیت مهمتر از قدرته. دوست داشت اون گذشته رو به طور کلی پاک کنه و هیچ چیز جز یه سری کشت و کشتار نمیتونست دامبلدور جدید رو به جامعه جادوگری معرفی کنه. قبل از کشت و کشتار ولی باید قیافه اش رو تغییر میداد. این ریش سفید و عینک و کلاه خوابی که رو سرش بود قیافه اش رو خیلی بامزه میکردن و ترس و وحشت تو دل دشمناش نمینداخت. سریعا به طرف دستشوئی رفت و با ریش تراشی به جون صورتش افتاد.

-آخجوون، چقد ریش های زشتی داشتم ... آها این موهای رو سرم هم بزنم بره ...

بعد از ساعت ها درگیری با موهای اضافه بدنش بالاخره کارش تموم شد. ریش تراش رو سر جاش گذاشت و به کمک چوب دستیش آینه ای ظاهر کرد. آینه رو با دست چپش گرفت و با دست راستش آخرین تغییر که برداشتن عینک بود رو انجام داد. چشم هاش رو به آرومی باز کرد ولی چیزی که تو آینه دید حقیقتی رو واسش فاش کرد که یادش رفته بود.

-چیکار کردم؟

دامبلدور همچنان به آینه خیره شده بود و نمیتونست لحظه ای چشماش رو ببنده. قیافه ولدمورت رو تو آینه میدید و دیگه خبری از دامبلدور نبود. کچل، بدون ریش، بدون دماغ، صورتی کشیده، سفید و بی روح بهش زل زده بود. تمام اتفاقاتی که تو هفته های اخیر افتاده بود رو مروری کرد و وقتی فهمید چه کارهایی کرده آینده بی اختیار از دستش افتاد و به هزار تیکه تقسیم شد. دامبلدور تبدیل به چیزی شده که همیشه ازش بیزار بود.

یادش افتاد که چه رفتاری با محفلی ها داشته، چه شکنجه هایی کرده، چقد جادوگر و ماگل رو کشته. و در آخر هم یادش افتاد که یه روز به خونه ریدل رفته و تو دوئلی ولدمورت رو هم از بین برده و جسدش رو تو کیسه ای انداخته و تو دفتر مدیریت پنهان کرده. تا الان دیگه اون کیسه رو چغندر یا کریس پیدا کردن و متوجه اتفاقات افتاده تو خونه ریدل شدن.

راه حل دیگه ای نداشت، نامه ای به محفلی ها نوشت، با چوب دستی اش دستان خودش رو بست و بعد چوب دستی رو از وسط شکوند. همونجا منتظر موند تا بالاخره محفلی ها برسن و به سزای اعمالش برسه. جای اون گوشه آزکابانی سرد و دور از جامعه جادوگری بود و خودش این رو بهتر از همه میدونست. اگر خودش جلوی خودش رو نمیگرفت، مشخص نبود که چه اتفاقات وحشتناکی در انتظار جهان جادوگری میفتاد. با این افکار چشمانش رو بست و سعی کرد خاطرات دوران خوبش رو تصور کنه.


پایان






پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۰:۴۳ یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷
#10
نقد پست 408 کلبه سپید نوشته شده توسط كريس چمبرز

به طرز خیلی عجیبی، من اصلا این درخواست بررسی پستت رو ندیدم کریس. امروز هم خیلی اتفاقی وقتی داشتم بقیه پست هات رو میخوندم یه دفعه چشمم به این افتاد. ازت خیلی عذرخواهی میکنم و امیدوارم این چشمان پیر باعث نشن که دوباره چنین اتفاق هایی بیفته.

خب بریم سراغ بررسی پستت.

دو تا نکته رو تو نقد قبلی باهم صحبت کردیم که این بار دیدم که خیلی بهتر تو اون زمینه ها عمل کردی. این بار میریم سراغ یه مساله خیلی مهم تو نوشتن پست ها.

نمایشنامه نویسی بخش بزرگی از دیالوگ داره که خب تو این رو به خوبی رعایت میکنی و دیالوگ های جالبی مینویسی اما نمایشنامه نویسی به توصیف صحنه و شخصیت هم نیاز داره. تو این پستت من خیلی کم دیدم که از توصیفات استفاده کنی و بیشتر سعی کردی با دیالوگ جلو بری.

توصیف صحنه و شخصیت ها به خواننده کمک میکنن که اتفاقات رو خیلی بهتر بتونن تصور کنن. اینکه چهره پنه لوپه از عصبانیت قرمز شد یا نشد مثلا خیلی به من کمک کنه که عصبانیتش تا چه حدی هست. اینکه یکی از شخصیت ها دستی رو شونه رفیقش بذاره بهم نشون میده که چقد بهش علاقه داره و میخواد بهش کمک کنه. توصیف اینکه شخصیت ها دارن چیکار میکنن و چجوری رفتار میکنن، خارج حرف هایی که میزنن (دیالوگ) خیلی مهم هست. اینکه بخوای همه شخصیت ها رو توصیف کنی خب کار سخت و طولانی هست و چنین انتظاری ازت نمیره. معمولا تو هر پستی که یه نفر مینویسه، یکی دو نفر مرکز توجه هستن. این چند نفر مهم تر رو بگیر و توصیفشون کن.
علاوه به کمک به خواننده، توصیف میتونه طنز پستت رو هم بیشتر کنه. فرض کن یه هاگریدی که توی بحث مهم یه کیک گرفته دستش و به زور تو دهنش فرو میکنه. میتونی با توصیف خیلی ماجرا ها رو خنده دار تر کنی.

علاوه بر توصیف شخصیت، توصیف صحنه هم به قشنگی پستت کمک میکنه. معمولا تو پست های جدی توصیف صحنه خیلی مهم تر هستن ولی تو پست طنز هم اهمیت داره. یه اتفاقاتی که داره میفته "یه جا" و یه حرفایی رد و بدل میشه، اما اونجا کجاست دقیقا؟ همیشه نیازی نیست توصیف انجام بشه چون تو پست های قبلی ممکنه به صورت کاملی انجام شده باشه و مکان داستان هنوز تغییر نکرده باشه اما از این برای اینکه قدرت خلاقیتت رو به رخ خواننده بکشی استفاده کن. بهش نشون بده همه این اتفاقات تو چجور جایی داره میفته. اگر تو آشپزخونه اس، آیا اونجا میز هم هست؟ پنجره؟ قابلمه؟ همه این ها میتونن یه داستانی پربار تر درست کنن.

رو این موارد کار کن کریس عزیزم، اما بلافاصله اینجا نیا. یک هفته پست بزن و مطمئن باش که من همه پست هات رو میخونم. سعی کن این نکاتی که گفتم رو وارد پست هات کنی و تمرین کنی. از روز اول ازت انتظار نمیره که معجزه کنی ولی با تمرین حتما به بهترین جاها میرسی. بعد یه مدت دوباره برگرد تا اگر نقصی بود باز باهم در موردش حرف بزنیم.


بازم ازت عذرخواهی میکنم بابت تاخیر زیاد در بررسی این پستت،
در پناه عشق باشی









هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.