سوژه جدید :هوا گرم بود و آفتابی کور کننده بر تمامی شهر سایه گسترده بود . روی درخت ها چندین شکوفه صورتی رنگ دیده می شد . بچه مشنگ هایی که کیف به دست از مدرسه بازمی گشتند ،از خوشحالی آروم و قرار نداشتند . در این میان پیرمرد ی خوش رو با حدود یک متر ریش سفید در میان کوچه ها به سمت مغازه ای حرکت می کرد .
- به به ؛ تو این جا چی کار می کنی آلبوس جان ؟
- به سلام ، دوست قدیمی ، هوریس جان . اومدن تا ماهی قرمز و سنجد و سمنو از این چیز های هفت سین بگیرم . تو این جا چی کار می کنی ؟
- منم اومدم خرید هفت سین ، البته ماله من یه فرق هایی با خرید تو می کنه آخه من امسال کلاس سفره آرایی رفتم واسه همین می خوام یه طراحی خوب از سفره داشته باشم .
- آه عزیزم موفق باشی . پس بیا با هم بریم ؛ بعدشم بریم خونه ویزلی ها یه چایی بخوریم .
قصر خانوادگی مالفوی :- مگه من صد بار نگفتم که می خوام سفرم از همه قشنگ تر باشه .
- سرورم ، آخه من دیگه چیکار کنم که شما خوشحال و راضی بشین . اصلا می خواین یه کم آهنگ بزارم روحیتون عوض بشه ؟
- بلا جدیدا دلت هوس ورد های منو نکرده ؟
-
- حالا بهتر شد . دارم بهت می گم اون وره سفره سمنو بزار ، سبزه هم کلا نمی خوام .
- سرورم ، آخه این جوری که یه سین کم می یاریم .
- مهم نیست جاش یه سوسکی چیزی بزار ، وقتی سبزه رو می بینم احساس حقارت می کنم که این مو داره ولی لرد با این همه عظمت و بزرگی ... کچله
- لردی چون گریه نکن ؛ منم گریم می گیره ها .
دقایقی بعد اخبار همگانی :- با عرض سلام به همه هم وطنان عزیز ؛ با توجه به این که چند روزی به سال نو نمانده است گروهی از جادوگران هنرمند ما مراسمی را برپا کرده اند که از تمام عموم جادوگر دعوت می شود به این محفل آمده و سفره های هفت سین خود را به نمایش بگذارند که طی این مراسم به بهترین طراحی سفره مبلغ 5000 گالیون تعلق می گیرد . وعده ما 29 اسفند ، دهکده هاگزمید ، تالار جشن ها .
لرد : چی می گه ، معلومه من می برم .
دامبلدور : از همین حالا جایزه رو تو دستام احساس می کنم .
ویرایش شده توسط آستوریا گرینگرس در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۲۶ ۱۰:۱۷:۵۹
ویرایش شده توسط آستوریا گرینگرس در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۲۶ ۱۰:۴۰:۳۵