هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۳:۴۶ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۸۹
#1
مواد مورد نياز برای تهيه معجون هيتيوس:

1. گوشت بدوس استخوان ............... یک کیلو گرم
2. لپه ...................................... یک فنجان
3. لیمو عمانی ............................ پنج عدد
4. پیاز ...................................... یک عدد
5. رب گوجه فرنگی ....................... سه قاشق سوپ خوری
6. روغن ................................... 300 گرم
7. دیب دمینی ... عذر می خوام سیب زمینی ... نیم کیلو
8. ادویه ..................................... یک قاشق مربا خوری
9. نمک ..................................... به مقدار کافی
10 . زعفران ساییده ( چی هس؟! ) ...... یک قاشق چایخوری


روش تهيه:


پیاز را خورد کرده سرخ می کنیم لپه را تمیز می کنیم و می شوییم و با پیاز یک تفت می دهیم که لپه له نشود , گوشت را تکه تکه کرده می شوییم داخل لپه و پیاز میریزیم حرارت را ملایم می کنیم تا گوشت با پنج لیوان اب کم کم پخته شود و بعد لیمو عمانی را به گوشت اضافه می کنیم و می گذاریم معجون کاملا جا بیافتد ؛ سیب زمینی ها را به صورت خلال نازک کرده سرخ میکنیم.

وقتی معجون را در ظرف کشیدیم سیب زمینی های خلال را روی ان میریزیم ؛ خورشت قیمه ما اماده است !

ولی نکته این جاست ما خورت قیمه نمی خوایم معجون هیتیوس می خوایم پس میریم و یک کیلو گرم ان خشک شده سوسک پشکل خور جمع می کنیم و اونو اینقدر میکوبیم تا کاملا نرم شه و مثل یک گرد بشه , گرد بدست امده رو روی خورت قیمه بپاشید ؛ معجون هیتیوساماده اس !


درچه مواقعی میتوان از هیتیوس استفاده کرد ؟ کامل توضیح دهید .


1. جایگزین مناسبی برای بنزین می باشد !
2. به عنوان مواد الکلی و اب شنگولی هم از ان استفاده میشود !
3. بعضی از افراد این معجون رو به دلیل اینکه لیز و چربه می مالن کف دستشون و با این دست چرب حرکتی زننده به سبک همرفتی نجام میدن!
4.از این معجون به عنوان شوینده قوی توالت هم استفاده میشود !
5. در مواقعی که بچه معده اش کار نمیده این معجون می مالن به ماتحت بَچِگِه !


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ سه شنبه ۸ تیر ۱۳۸۹
#2
1. به نظر شما اولین شیء سیاهی که توسط سالازار ساخته شد چی بود؟ ( 5 نمره )

یک حجم گوشتی قابل انعطاف بود که در وسط ان سوراخی وجود داشت که در صورت ور رفتن , کخ ریزی و فرو کردن قسمتی از بدن سوراخ بسته شده و فرد مجبود به کندن ان قسمت میشد , در نتیجه محققان برای جلو گیری از تلفات بیشتر توصیه کردند اگر سوراخی توجه شما را جلب کرد ابتدا انگشت خود را فرو کنید تا اگر سوراخ مورد نظر همان سوراخ بود از صدمات جدی تر خودداری شود!



2. سه تا از خطرناک ترین اشیاء سیاهی که در دنیا وجود داره رو بنویسید. ( 10 نمره )


دماغ پینوکیو , منوی مدیریت ایوان , جورابای بادراد


3. یک شیء سیاه رو نام ببرید، کاری که انجام میده رو بنویسید و بنویسید که چه کسی اونو اختراع کرد. ( 15 نمره )


یک افتابه سبز رنگ پلاستیکی با لوله فلزی بود که در صورت استفاده لولش رو به سمت فیها خالدون شخص مورد نظر نشانه می رفت , لازم به ذکر است که این مورد مخصوص افراد مذکر می باشد و در صورت مونث بودن فرد افتابه به جای دیگری نشانه میرود , این افتابه توسط فردی به اسم مملی اسکلکی زاده ساخته شده و تا به امروز ما تحت های زیادی رو مورد هجوم قرار داده و پاره کرده !

لازم به ذکر است که نام مستعار این افتابه اژدر سر طلایی میباشد و گه گاهی هم با نام اژدر اقا از ان یاد می شود همچنین در تاریخ نیز با این نام ها ذکر شده است و اگر به کتاب تاریخ جادوگری رجوع کنید می توانید به کرات جمله " اژدر اقا به من تجاوز کرد " رو مشاهده کنید!


ویرایش شده توسط ترورس در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۸ ۱۵:۵۱:۰۹

خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: جدی ترین رقیب هری پاتر چیه؟گرگ و میش یا دارن شان یا...؟
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۸۹
#3
کتاب های درن شان به مراتب قشنگ تر و بهتر از کتابهای هری پاتره , چون کتاب های هری پاتر هیجانی نداش فقط موضوع خیلی باحالی داشت ولی کتاب های درن شان رو نمی شه اخرش رو فهمید هم از این نظر سره هم اینکه سبک دارن شان خودش سبک خیلی چخیه!


ویرایش شده توسط ترورس در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۶ ۱۵:۵۰:۳۰

خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: بهترین ایده (زننده بهترین تاپیک)
پیام زده شده در: ۱۴:۳۸ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۸۹
#4
نیوت اسکمندر


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۴:۳۱ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۸۹
#5
بادراد ریشو !


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: انفرادی
پیام زده شده در: ۱۱:۳۱ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۸۹
#6
ریچارد همین طور بی هدف داخل پوشه ها و برگه های روی میز را نگاه می کرد و بعد از یک نگاه سطحی ان را به گوشه ای پرت می کرد , بعد از چند ساعت گشتن به دنبال یک نام برای قربانی کردن حالا کاملا نا امید بود زیرا وقتش را تلف کرده بود , کش و قوسی به خودش داد و به ارامی از صندلیش بر خاست کمی تلو تلو خورد این به خاطر این بود که چند ساعتی بود نشسته بود اما دوباره راست ایستاد و به سمت در رفت.

همین طور در راه رو داشت به سمت سرد خانه می رفت تا اطلاعات بیشتری راجع به جسد کسب کند که در گوشه سالن چشمم به پیتر افتاد و به سمت او رفت.

- وزیر تا کی میرسه اینجا!؟
- فعلن داره اشوب رو کنترل می کنه ولی فک نمی کنمم این وضیعت خیلی ادامه پیدا کنه !
- در هیچ صورت وزیر نباید از کارای که ما کردیم سر در بیاره , به هر قیمتی شده خدتونو برای هر چیزی اماده کنید !

این را گفت و به راهش ادامه داد , در بد شرایطی گیر افتاده بود از یک طرف باید مرگ این زندانی را توجیح می کرد و از طرف دیگر باید مانع میشد وزیر بوی از ازمایشات غیر انسانی او روی زندانیان ببرد باید راهی برای طبیعی جلوه دادن این مرگ راهی پیدا می کرد ؛ در همین افکار بود که خودش را روبه روی در سرد خانه دید , وارد شد و دکتر سرش را از روی جسد بلند کرد و با دیدن او راست شد و به سمت او امد .

ریچارد نگاهی سرسری به جسد انداخت و بعد گفت :

- خب چه پیشرفتی کردی ؟ چیز بیشتری هم پیدا کردی!؟
- بله , به نظر من زندانی یک جور شکنجه های غیر انسانی شده مثلا جای چشماش باهم عوض شده و دست و پاش ناخون نداره به نظر من هدف شکنجه نبوده , هدف یک جور ازمایش و تست یک برنامه ای بوده که روی این زندانی پیدا شده , به نظر من شما باید از سلامت دیگر زندانی هاتون مطمئن بشید فکر کنم یکی داره این وسط یه کارایی می کنه !
- تو دکتر خوبی هستی همین طور دوست خوبی , ولی باید به وزیر یک چیز دیگه بگی!
- متوجه منظورتون نمیشم!
- تو به وزیر چیزی از ازمایش و شکنجه و کارای غیر انسانی نمیگی مثلا بگو از افسردگی شدید و نا امید زیاد مرده یا مثلا بگو مدت زیادی غذا نخورده و مرده باید یه چیز تو این مایه ها بگو!
- اما...
- تو انتخابی نداری دکتر یا خودت این کارو انجام میدی یا من طلسم فرمان رو روت اجرا می کنم بعدشم این کارا رو رو تو ازمایش میکنم , حالا می خوای به وزیر چی بگی من باید بدونم که باهم هماهنگ باشیم !


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ شنبه ۵ تیر ۱۳۸۹
#7
مردی ژنده پوش از گوشه پیاده با گام های بلند داشت راه میرفت گویا کار مهمی داشت مرد همین طور که راه میرفت زیر لب با خودش غر میزد به نظر از یک اشتباه یا یک مشکل می نالید و مسبب های ان را لعنت می کرد !

در همین هین پسر جوانی وارد خیابان شد در حالی که دستانش پر از روزنامه پیام امروز بود و با اشتیاق فریاد میزد : روزنامه روزنامه اخرین خبر
وزارت سحر جادو تا اطلاع ثانوی تعطیل شد , وزارت دچار بحران شده , بدو بدو , ساختمان وزارت تخلیه شد !

مرد سرش را تکانی داد و وارد مغازه ای شد که گویا سالها بود مشتری وارد ان نشده !

مرد با لهنی سرد رو به مرد پشت پیشخوان کرد و گفت : هی پسر عجله کن بچه هارو بگو بیان , وسایل هارو هم جمع کن بیار !
پسر که حول شده بود با دست پاچه گی گفت : چشم اقا !

یک ربع بعد حدود هفده هجده نفر به سالن اصلی مغازه وارد شدند , مرد سیگارش را خاموش کرد و گفت :

- خب مشکل حیاتیه بچه ها , داخل وزارت خونه یک خواکستر گردان چند ساعت پیش به وجود امده و گویا غیبش زده امکانش هست که هر لحظه اون یه جای دنج و پیدا کنه و تخم گذاری کنه , این همون فرستیه که می خواستیم حالا وزارت خونه به کمک ما نیاز داره ما نباید اونارو نا امید کنیم !

مرد این رو گفت و غیب شد به تبعیت از او یکی یکی همه ی افراد داخل مغازه هم غیب شدند !

داخل وزارت سحر و جادو

مرد با تمام شاگردانش داخل سالن ورودی ایستاده بودند که مردی اشفته حال به سوی انان امد و رو به مرد دیگر گفت :

_سلام ارنولد , تو می تونی کارتو شروع کنی این لحظات رو نباید از دست داد !

با گفتن این جمله دستمالی از جیبش در اورد و پیشانیش را پاک کرد و به سرعت از انجا دور شد.

ارنولد : خب میخوام یه عملیات کامل ببینم عجله کنین بچه ها ما پیداش می کنیم , اول از همه گولوله های نور بسازین نمی خوام هیچ نقطه تاریکی باقی بمونه , شروع کنید

سه ساعت بعد

مرد : چی شد ارنولد چرا هیچ پیشرفتی نمی بینم ؟!
ارنولد : یا هنوز تخم نذاشته یا اینکه اصلا تو وزارت خونه نیس چون هیچ نقطه تاریکی وجود نداره که اون بخواد تخم گذاری کنه !

در حین همین صحبت ها توجه ارنولد به جیب باد کرده مرد جلب شد ولی چون او یکی از معونان وزیر بود به خود جرات نداد از او سوالی در این باره بپرسید.

روزنامه دیلی پرافت _ فردا صبح

بخش اعظمی از وزارت اتش گرفته و ماموران در تلاشند این اتش را خاموش کنند تا حد اقل نظر ماگل ها معطوف این قضیه نشود ولی گویا وسعت اتش بسیار است مهار ان کاری بس دشوار است, به خبر گذاری خبر نگار اعزامی دیلی پرافت گویا تخم خاکستر گردان داخل جیب ردای یکی از معاونان وزیر بوده , در این حادثه متاسفانه 28 نفر به شدت مجروح شدند و دونفر به نام های الفرد بلک و جک باود ( معاون وزیر ) جان خود را از دست دادند !


ویرایش شده توسط ترورس در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۵ ۱۵:۳۲:۱۲

خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: بزرگترين دليل قهرمان بودن هري چيه؟
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ جمعه ۴ تیر ۱۳۸۹
#8
چون رولینگ می خواد هری قهرمان باشه ؛ تو نبرد اخرش با ولدمورت نزدیک بود دیگه زمین زمان به هم وصل شه و کفترا از اسمون سنگ پرت کنن رو کله کچل ولدمورت !

کلا نبرداش خیلی لوس بود مخصوصا این نبرد اخرش که دیگه واقعا چرت بود ما گفتیم یه ربع نیم ساعت هم دیگرو اش و لاش میکنن !

اینا رو بی خیال من پستام 200 تا شد !


ویرایش شده توسط ترورس در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۴ ۲۲:۰۳:۱۷

خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۳:۴۷ جمعه ۴ تیر ۱۳۸۹
#9
1_ اگه مار لبای لونا رو گاز بگیره چی کار میکنی !؟


همین یه سوال !


خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"


Re: فرجام در آزکابان
پیام زده شده در: ۱۱:۳۲ سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۹
#10
فرد شماره دو دستشو از لای نرده های پنجره اومد رد کنه که فرد شماره سه به اسم اصغر دستشو گرفت و گفت : یره ای چه کاریه جعفر !؟

جعفر : کی بده منو خاسته !؟
اصغر : مردک بوقی خیلی حساسه اگه دست اشتباهی بهش بخوره و قل بخوره جلو از لب پنجره میفته بعد دیگه بیا پیدا کن پرتغال فروش را !
جعفر : حواسم هس داوش چرا نفوس بد میزنی من که ... دس نیستم !
اصغر : اگه افتاد از لای همین پنجره پرتت میکنم پایین !

جعفر به ارومی دستشو از لای پنجره رد کرد و تا جایی که میشد دستشو دراز کرد ولی فقط نک انگشتش به بطری می خرد با این حال شدیدا در تلاش بود که بطری رو جلو بکشه !

اصغر که شدید محو تماشای صحنه بود و جعفر رو تشویق می کرد یهو اخماشو کرد تو هم و به پیشونیش چین انداخت بعد گفت : یه بویی میاد جعفر !

جعفر : بوی چیه !؟
اصغر یکم بیشتر بو کشید گفت : مث بوی بادمجون کپک زده اس که روش سس هزار جزیره بریزی !
جعفر : عهه ترسوندی منو بابا مشکلی نیست !
صغر : چرا مردک !؟
جعفر : خره این بو از معده منه زیادی به تکاپو افتادم هیجانم به معدم سرایت کرده معدمم ... !
اصغر : فهمیدم دیگه بیشتر توضیح نده کارتو بکن !

دو مرد با تلاش بسیار و در سکوت برای بدست اوردن بطری تلاش می کردند که در همین حین به ناگه استن چشمانش را باز کرد و به ارامی بر خاست کمی اطرافش را نگاه کرد و بعد دو مرد را کنار پنجره یافت ارام به سمتشان رفت و پشت سرشان ایستاد تا ببیند چه کار می کنند !


ویرایش شده توسط ترورس در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲۵ ۱۱:۴۹:۱۲

خدا يكي ؛ زن يكي ، يكي !

"تا دنیا دنیاست ابی مال ماست / ما قهرمانیم جام تو دست ماست"






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.