ریونکلاو
vs
گریفیندور
صبح روز مسابقه بود و تیم کوییدیچ ریونکلاو کاملا آماده مسابقه بود و تاکتیک های زیبایی برای حمله طراحـ...
-مثل همیشه روونا بختکی میریم جلو دیگه، مگه نه تام؟
-آره! تاکتیک همیشگی خودمونه که خیلی هم محشره و نمیتونن حرکاتمونو هم حدس بزنن!
شاید هم طراحی نکرده بود. ولی همین روونا بختکی پیش رفتن هم میتونه تاکتیک باشه.
-دو تیم وارد زمین میشن و کاپیتان هم با هم دست میدن. کاملا مشخصه که تیم ریونکلاو هیچ کاری نمیتونه بکنه و گریفیندور پیشاپیش برنده ی این بازیه!
همین چند جمله برای مشخص شدن هویت گزارشگر بازی کاملا کافی بود.
-و میریم که داشته باشیم مسابقه رو با گزارشگری خوش صدا ترین گزارشگر قرن یوآن آبر کرومبی!

بانو مروپ کوافل رو بالا میندازه و شیلا که کاملا مشخصه تقلب کرده با دمش اونو قبل از اینکه حتی زیادی بالا بره میگیره. اینجاست که داور ها باید پاسخگو باشن. چرا شیلا و آیلین و ربکا از شکل جانوری شون توی بازی استفاده میکنن؟ این تقلبه. ریموند هم که شاخ داره!
-مامان تصمیم گرفت خودش بازی رو گزارشگری کنه! میکروفونو بده یوآن مامان!
بکش بکش کوتاه و بی صدایی بین مروپ و یوآن پیش میاد که با پیروزی مروپ و میوه ای شدن یوآن ختم شد!
-تماشاچی های مامان میریم برای ادامه بازی با گزارشگری مامان!

کوانمیدونم چی چی در دست شیلای مامانه. شیلای مامان همون توپی رو که شبیه لبوی بزرگه به ربکا ی مامان پاس میده. ربکا میخواد با بال هاش اونو بگیره ولی لبو سر میخوره و ایوا اونو میگیره...
در همین مابین دروئلا با خودش درگیر بود و نمیدانست چرا علامت شومش می سوزد. پس آستین دستش را بالا زد و با صحنه ای مواجه شد که باعث شد جیغش به هوا برود. علامت شومش تبدیل شده بود به خالکوبی سبد میوه ای رنگی رنگی!
-
تمام نگاه ها به سمت دروئلا برگشت. و همه افراد کوییدیچ ریونکلاو به سمت دروئلا رفتند. حتی تام که دروازه بان بود.
-چی شده ئلا؟
-اممم...نمیدونم. آخه مگه میشه؟...
ناگهان دورئلا جلوی همه حضاری که با به او زل زده بودند غیب شد و همه را در بهت و حیرت خود باقی گذاشت.
-دروئلای مامان یهویی غیب شد! پدر مامان؟ مگه میشد توی هاگوارتز آپارات کرد؟

عه وا! مامان داره روی جارو ی دورئلا یه سیب میبینه!

ئلا ی مامان خودشو به سیب تبدیل کرد که خواصیت هاش زیاد شه؟
در همین زمان تمامی مرگخواران ناگهان ناپدید شدند و به جای آنها یک میوه ظاهر شد.
-همه ی مرگخوار های مامان به این نتیجه رسیدن که باید ترقی کنن و به جایگاه های بالا برسن! بلاخره تمام تلاش های مامان اثر کرد و به راه راست هدایت شدن! تام مامان که تبدیل به انگور شده! دونه هاش هم که مدام میریزن و با خلال دندون میچسبونتشون! شیلای مامان تبدیل به شلیل شده! ربکا هم تبدیل شده به آلو سیاه!بقیه ی مرگخوار های مامان هم به میوه های خیلی شایسته ای تبدیل شدن که مامان نمیتونه همه رو نام ببره!

محفلی های مامان هم که مثل هویج نشُسته جمع میوه ای مرگخوارای مامانو به هم میزنن!
-یارانمون؟
با همین یک کلمه تمامی ورزشگاه کوییدیچ یک لحظه در سکوت فرو رفت و لحظه ای دیگر نصف آن از سکوت دراومد.
همان لحظه در نا کجا آباد-ما چرا بدن پیدا کردیم؟ من خودمو میخوام! هسته ی خوشگلمو! پوشت زردمو! گوشت شیرین و زرد آلوییمو!
-دونه های زیبای منو بگو! درسته هی میریختن ولی عوضش تفی نبودم!
-بریم پیش کلم بروکلی بزرگ! اون حتما میدونه باید چیکار کنیم.
میوه ها این را گفتند و به سمت کلم بروکلی بزرگ که از قضا تبدیل به آدم نشده بود حرکت کردند.
-حالا باید چیکار کنیم کلم بروکلی بزرگ؟
-علامت های میوه ایتون چی شد بابا جانیا؟
-نداریمشون. ولی یه خالکوبی بیریخت و زشت داریم.
-حدس میزدم. حالا علامت خودمونو روی اون خالکوبیه نقاشی کنید. خط رو خط شده.
میوه ها سریع شروع کردند به نقاشی کردن. ولی بودن در جسم کس دیگه باعث می شد. مجبور به تحمل ویژگی های اون جسم هم باشن!
-این چرا انقدر کج و کوله ست؟!
-اینیکی چرا کیفشو دوخته به لباسش؟
-این چرا شاخ داره؟
-نقاشی تونو بکنید!
زمین کوییدیچ-یارانمون سریعا خودتون بشید!
-چشم ارباب ولی آخه بلد...
حرف مرگخوار مذکور با کروشیویی از سوی یک کلم بروکلی در جایگاه تماشاچیان که مشخص بود بلاتریکس است قطع شد.
-ارباب گفتن خودتون بشید!
در همین لحظه نقاشی کشیدن میوه های انسانی تمام شد و تمامی میوه ها غیب شده و به جاشون مرگخواران پدیدار شدن، اما...
-جیــــــــــــــــــــــــــــــغ! من چرا شیلا شدم؟
اما نه در جسم های خودشون!
-من عقاب شدم؟ ینی من الان آیلینم؟ چه چشمایی داره ها!اون چیه اونجا؟ گوی زرینه!
لینی ی آیلینی به سرعت به سمت گوی زرین شیرجه رفت و آن را گرفت.
-آیلین مامان گویو میگیره! ریونکلاو برندست!
-صب کنین ببینم من که اینجام! آیلین منم!
-پدر مامان؟ الان آیلین که میگه ایواست! پس الان اون آیلینی که گویو گرفت میتونه ریونکلاو رو برنده کنه؟
-زمان سالازار اینجوری نمیکردن که! یه بار یکی جسمشو با یکی دیگه عوض کرد سالازار جفت پا رفت تو شکمش! الان باید ببینیم او نکسی که گویو گرفته واقعا کیه!
-عقاب مامان؟ تو کی ای؟
-لینی ام! بازیکن زخیره. منم بگیرم حسابه!
-ریونکلاو برندست!
- یارانمون؟ خودتون بشید ببینیم!
هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!
"ONLY RAVEN"