هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دنیای وارونه
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰
#1
لوپین که نمیدونست با کی دوست بشه لیست مرگخوارانش رو نگاه کرد.

-ولدمورت که نه...بلاتریکس...اره بلاتریکس خوبه...

در همون لحظه سایه ای اومد روی سرش. پا بود! پای یه مرگخوار! و در حدی بزرگ بود که در رفتن از زیرش یکمی...طول میکشید.

-ای پدرگرگ مادرگربه! زیر پاتو بپا!

مرگخوار ما که از شانس لوپین بلا بود اخمی کرد.

-این صدای جیر جیر رومخ چیه دیگه...

و پاش رو گزاشت روی زمین. خوشبختانه لوپین...لوپین؟
{پ.ن: مقامات بهمون اطلاع ندادن که لوپین زیر پای بلا پرس شده...دوباره امتحان میکنیم}
و پاش رو گزاشت زمین. ولی دیگه اثری از صدای جیر جیر باقی نموند.
بله...لوپین پرس شده بود!
ولی خب بلا هم اونقدر سر به هوا نبود...

-این چیه چسپیده بهم

بلا روی زمین نشست و لوپین پهن شده رو به زور از پاش جدا کرد. لوپین که مثل یک ادامس له شده بود با چوبدستیش خودش رو به شکل اول برگردوند.

-یه حشره جادوگر؟
-حشره؟حشره؟! مگه نمیبینی که من یه جادوگرم که در مقیاس نانو کوچیک شده؟

بلا که با برداشتن لوپین صداش رو بهتر میشنید گفت:

-خب ک چی؟
-خب تو...نه نه اینجوری نه...وایسا وایسا...

لوپین روش رو از بلا برگردوند و به این فکر کرد که چی بگه.
{پ.ن: نویسنده تا اطلاع ثانوی ویندوزش خاموش شده...لطفا تحمل کنید}

*در مغز لوپین*

-الان بهش بگم میتونه به انداره اصلیم برمگردونه؟
-نه بابا مگه مغز خر خوردی؟!
-خب چی بگم؟!
-بگو...بگو...

صدای مغزش خاموش شد. توی دردسر افتاده بود.


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۸:۴۰ چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰
#2
مرگخوارها که وزن زیادشون پاشون رو اش و لاش کرده بود , تلپی خودشون رو انداختن زمین و به فکر فرو رفتن.
کتی که مغزش جرقه زده بود داد زد:

-فهمیدم!
-ع جدی؟
-اوهوم اوهوم
-پس نظرت چیه زودتر بنالی؟!

کتی به لینی نگاهی انداخت.

-خب...عام...بیاین...لینیو به خورد...چیز...ایوا بدیم...

همه به کتی زل زدن. لینی که دیگه نمیتونست دووم بیاره داد زد:

-دیگه چقدر! چقدر بی احترامی به حقوق حشرات! اصلا من میرم! دوری از شما به نفعمه...

-لینی بشین سر جات...و کتی...چرا فکر کردی لینی میتونه جلوی اشتهای ایوا رو بگیره؟ همچنین اگه قرار بود از نیرو های خودی بفرستیم تو شکم ایوا جنابعالی الان اون تو بودی و داشتی خودتو تو مری ایوا نگه میداشتی که نیوفتی تو اسید معدهش و هضم بشی!

کتی که هم ترسیده بود و هم مغزش تازه داشت کار میکرد صداشو اورد پایین که ایوا چیزی نشنوه:

-لینیو میفرستیم اون تو که وول بخوره تو معده ایوا و ایوا بالا بیاره...در نتیجه هردو نجات پیدا میکنن و ماهم ایوا رو میفراموشونیم...

جماعت مرگخوار که از فکر کتی خوششون اومده بود برگشتن که لینی رو بگیرن و بدن به خورد ایوا. ولی تنها چیزی که دیدن برق ابی رنگی بود که توی یک چشم به هم زدن ناپدید شد.

لینی فرار کرده بود!


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ سه شنبه ۹ شهریور ۱۴۰۰
#3
هری پاتر توسط مادر بزرگم به مادرم معرفی شد
وقتی 9سالم بود مادرم به من معرفیش کرد
و من تا همین امروز...با اینکه تک تک جملات کتاب ها رو حفظم...هنوز هم میخونمشون و ازشون نهایت لذت رو میبرم
هری پاتر چیزی نیست که از بین بره
هری و رولینگ هردو توی قلب ما حک شدن
و بدون شک جادوگران هم بخش بزرگی از قلب ما رو اشغال کرده^^


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «پیشگویی»
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰
#4
آمانو روی مبل دراز کشیده بود و مثل همیشه قلم پرش رو تو دهنش گزاشته بود.

-چرا هیچکدوم از خوابام یادم نمیاد...!

لحظه ای به فکرش رسید که یه چیزی بلغور کنه و واقعیش کنه ولی نقشه اش از صد جهت اشکال داشت.

-مردم شریف ریون باید پاشیم بریم بخوابیم

با صدای لینی جماعت ریونی رفتن تو خوابگاه هاشون ولی آمانو تصمیم داشت همونجا بمونه.(امان از گشادی حرکت به سمت خوابگاه)

وقتی همه رفتن مغز آمانو جرقه زد!

-چطوره بنویسم خواب دیدم لینی گم شده ولی....نه نه وایسا این که تکراریه...

و اینگونه بود که مغر آمانو اعلان EROR 404 NOT FOUND رو داد.
در همین حالت پلکاش افتاد رو هم و زرتی خوابش برد.



-در خواب آمانوی بدبخت-

آمانو جلوی آینه ایستاده بود. حداقل فکر میکرد که خودش وایساده. از نظر ظاهری کاملا تغییر کرده بود.
از صداش بغض میبارید.

-پس موهای گربه ایم کو گیره های ستاره ایم کو چشمای بنفشم کو

موهای آمانو بلند شده بود و روی کمرش میوفتاد. دیگه حالت گربه ای نداشت و صاف و بی روح شده بود. گیر مو های ستاره ایش هم ناپدید شده بود و چشماش از بنفش براق و خوشرنگ به خاکستری بی روح در اومده بود.

-----------------

آمانو از خواب پرید. هوا روشن بود و کسی توی توی سالن نبود. موهاش به شکل غیر عادی ای بالا رفته بود و چشماش گرد شده بود.

-خودشه!

آمانو بلند شد و به سمت خوابگاه رفت.
5 دقیقه بعد با ظاهری که توی خوابش دیده بود اومد بیرون و سعی کرد جلوی گریه اش رو بگیره.

-اشکالی نداره....فقط امروزه...

و با ظاهر افتضاحش به سمت کلاس رفت.


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰
#5
1.چند مورد از عوارض عوارض دیگه معجون رو نام ببرید.(3نمره)

1-علاقه شدید به خوابیدن در طول روز...
2-تنفر شدید به نور خورشید...
3-غرغر کردن بیش از حد (طوری که طرفو تو کمد زندانی کردن)


2. شما به عنوان نیمه خون آشام موفقت یک طلسم اختراع کنید و اسم و ویژگی های طلسمتون رو هم ذکر کنید. طلسم حتما باید سیاه باشه. 2نمره

اسم طلسم: خرگوش وحشی
ورد: بد هابیت(bad habit)

ویژگی: استفاده از طلسم بر روی موجودات زنده باعث میشه فرد قربانی دندون های خرگوشی وحشتناکی در بیاره و ذهنیت انسانی خودش رو از دست بده. از اونجایی ک طرف ذهنیت انسانیش رو از دست داده مثل خرگوش های وحشی رفتار میکنه و گاز های که میگیره ممکنه گوشت تنتو بکنه :"))))))


3. توهم هایی که می بینید رو شرح بدین.(غیر رول و خلاقانه) (5 نمره)

ازجمله توهماتی که به سراغ من اومد این بود که وقتی سر گیجه شدید میگرفتم فکر میکردم داره بارون خون میباره.(=|)
یکی دیگه اش هم این بود که حرفای بقیه برام مفهومی نداشت یعنی اصلا نمیفهمیدم جماعت ریون چی میگن=|


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
#6
1- چندتا از سبک‌های موسیقی رو نام ببرین و در موردشون توضیح بدین. (5)

خیلی خب!
شما درحال حاظر با کرم موسیقی دنیای مشنگی مواجه هستید!
بله بله دارم خودمو میگم!
این آمانویی که اینجاست حدود 467 تا اهنگ مشنگی توی سامسونگش داره!

خلاصه بریم سراغ سوال گوگولیمون

سبک اول که میدونم همه اسمشو شنیدین و مثل کرونا تو دنیا پخش شده چیزی نیست جزززززززززززز....خودتون حدس بزنین
نه نه شوخی کردم...

خب سبک اول که خودم به شخصه خیلی دوسش دارم کی پاپه {kpop}
به شکل خلاصه بخوام توضیح بدم...کی پاپ به موسیقی سبک پاپ کره جنوبی میگن که برخلاف اسمشون گاهی از کلمات و جملات انگلیسی هم توی متن اهنگ استفاده میکنن ولی گاهی ممکنه کل اهنگ انگلیسی باشه مثل داینامایت از گروه bts. موسیقی کی پاپ بیشتر حالت عاشقانه یا انگیزشی دارن و دلیلش هم اینه که توی این کشور امار خودکشی افراد زیر 30 سال خیلی بالاست به خاطر زورگویی مدرسه ای و فشار خانواده و مدرسه.
نمونه اهنگ کی پاپ


سبک دوم همون پاپ خودمونه. موسیقی پاپ نسبت به بقیه سبک ها طرفدار بیشتری داره و توی سراسر دنیا محبوبیت بیشتری داره . این سبک تو همه حالت هست از انگیزشی تا غم انگیز و خواننده های معروفی هم داره مثل دوالیپا,تیلور سوییفت,اریانا گرانده و....
نمونه اهنگ پاپ


سبک سوم فری استایله. این سبک کشور خاصی نداره و به وضوح میشه دید که تو ایران بیشتر استفاده میشه. حالت فری استایل جوریه که زیادی دپ و ارومه و بیشتر درباره شکست عشقی و اینجور چیزاست:/



2- موزیک‌های سابلیمینال چه خواصی دارن که مشنگا زیاد بهشون گوش میدن؟ (3)

عجب...
به نظرتون به من میاد که ارامش دوست باشم و موزیک ساب نمیدونم چی چی گوش بدم؟
نه بابا!
فکرشو بکنید بمب انرژی ریون ازینا گوش بده!
ولی چون ناچار به جواب دادنم...یه چندتا حدس کوچولو میزنم براتون

1.اعصاب وا مونده مشنگی شونو اروم میکنه.
2.استرس رو کم میکنه.
3.از دنیای اطراف دورشون میکنه که به قول خودشون به روحشون ارامش میده...


3- چرا تعداد خواننده‌های مشنگ عینهو باکتری در حال تکثیره؟ (2)

طبق مطالعات کسی که قراره جزوی از این باکتری ها بشه , خواننده شدن شغل راحتیه و با ریتم دار کردن چندتا کلمه فورا پولدار میشه و توی همه اجراهات اونقدر اسمتو میارن که حالت بد میشه:/
ولی به طور طبیعی کسی که خواننده ست با موسیقی زندگیشو گذرونده و با اهنگ های بقیه شاد بود و به زندگیش امید داشته پس طبیعیه که خودش هم بخواد جزوی از کسانی باشه که به دیگران امید و شادی هدیه میکنه


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «پیشگویی»
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰
#7
به عنوان تکلیف، مثل گابریل که به زور پیشگوییشو واقعی کرد، شما هم در قالب رول پیشگویی کنید و برای تبدیلش به واقعیت دست به کارای مختلف بزنید.
•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-یعنی الان باید پیشگویی کنم؟ همین؟

آمانو که توی حیاط میچرخید و با خودش زمزمه هایی از این قبیل میکرد.

-چطوره پیشگویی کنم یکی از پله ها کله ملق میشه؟

ندای درونش گفت«اگه هرگز اتفاق نیوفته چی؟ »
آمانو کلافه بود. هر مثالی میزد افتضاح و پیش پا افتاده بود.

-فهمیدم!

آمانو که لامپ روی سرش جرقه زده بود با خوشحالی رفت به محل مورد نظر. توی راه هم یکسره با خودش تکرار میکرد:
-پیشگویی میکنم که لینی به مدت طولانی گم و گور میشه!

ولی همون لحظه آمانو لینی رو دید که همراه سو داشت به سمتش میومد. امانو پشت ستونی قایم شد و منتظر فرصت مناسب شد.

-یک، دو، سه...

آمانو وقتی حواس سو پرت بود لینی رو قاپید و در رفت. لینی توی دستای آمانو لگد پرونی میکرد و جیغ میزد.

-ولم کن ای دزد کثیف!!

-خیلی ببخشید لینی... ولی این مشقمه...

آمانو لینی رو انداخت توی صندوقچه و بهش قول داد هر روز براش کلی غذا بیاره


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «شفابخشی جادویی»
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
#8
توی یک رول بنویسید که چطور بیماری خاصی رو درون یک فرد سالم تشخیص دادید و چطور با زبون خوش و با چه علائمی فهمیدید که بیماره. همچنین اینکه چطور قانعش کردید که بیماره و به شما برای درمان اطمینان کنه رو هم توضیح بدید.
بیماری ساده و پیچیده فرقی نداره اما از راه های آسون به جواب نرسید، پیچیدگی ها و مشکلات آدم ها رو هم لحاظ کنید
•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•
آمانو همونطور که داشت قلم پرش رو میجوید و تو حیاط قدم میزد، کل بچه ها رو از نظر گذروند.

-هوفففف یعنی واقعا هیچکی نیستتت؟!

و یهو نوری از طرف الهی بر روی یه بنده خدا تابید.
و اون بنده خدا کسی نبود جز...

-النیس! آهایی...

آمانو دوید پیش آلنیس ولی وسط راه متوقف شد. به فکر فرو رفت.

-باید چه مریضی ای بهش تطبیق بدم؟
-هی آمانو... کاری داشتی؟

آمانو که وقت برای فکر کردن نداشت خودشو جمع کرد و به آلنیس نگاه کرد.

-وای مرلین من! آلنیس ببین چقدر رنگت پریده...

آمانو که نمیدونست چی بگه به تته پته افتاد ولی یهو لامپ رو سرش تلق صدا کرد و روشن شد.
چوب دستیشو در آورد و آروم تکونش داد جوری که النیس متوجه نشد.

-آلنیس! اون چیه رو صورتت! پناه بر ریش مرلین! آلنیس تو دچار آبله مرغون شدی!
-آمانو چرت نگو امروز صبح که تو آینه-

آمانو آینه جیبیشو رو نشون آلنیس داد و آلنیس جیغ کشید.

-آروم باش من میتونم کمکت کنم قبل بیشتر شدنش از شرش خلاص شی!

ولی خدایی از درونش میگفت«تو هیچی نمیدونی دختره ی هالو! »
متاسفانه آلنیس هم مثل آمانو هالو نبود که حرفشو باور کنه...

-تورو به پیژامه مرلین قسم از سر راهم برو کنار باید برم پیش خانم پامفری!

آمانو که دیگه مغزش نمیکشد با دستپاچگی جلوی آلنیس دراومد.

-نه نه نه! اِ... مگه نشنیدی که تو درمونگاه پر مریضه... عممم... اگه بری اونجا مریضی بدتر میشه!

و این خیلی عجیب بود که آلنیس هم به حرف آمانو گوش کرد!

-خب زود باش بهم بگو چیکار کنم!
-اول نفس عمیق بکش... حالا...

آمانو به فکر فرو رفت.
«بهش پماد همه کاره بدم یا معجون قورباغه جوش بر؟ »

-آمانو!

آمانو با جیغ النیس به خودش اومد و دستشو کرد توی جیبش. پماد همه کاره رو در آورد و چپوندن تو دستاش.

-اینو ساعتی یک بار بخور... نه نه یعنی بزنش به جوشا... اه ولش کن کلا میگم ساعتی یک بار استفادش کن...

آلنیس با عجله از آمانو دور شد و رفت.

{شب}

آمانو حین عوض کردن رد اش دستش به یه چیزی خورد.

-این چیه؟ -

چشمای آمانو گرد شد. اون پماد همه کاره رو به آلنیس نداده بود. پماد جوش زای فروشگاه شوخی ویزلی رو بهش داده بود.


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۰:۲۹ سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
#9
*خوبیای(مزایا)*
-واقعی نبودنو اسیب نزدنش ب کسی
-بخاطر واقعی نبودنو اسیب نرسوندنش....برای ترسوندن هرکسی میش استفاده کرد..
-کار کردن باهاش نسبت ب بقیه ی طلسما یکم اسون ترع و زود میش یاد گرفت

*بدی(معایب)*
-دردایی ک طرف تو این سی و هشت ساعت میکشه مساویه با درده واقعی چاقو
-بد جلوه دادنه چاقوهای دیگ(چاقوهای واقعی)
-اگ اشتباه کنی.....نمیتونی اشتباهتو جبران کنی
-نیاز ب دقته فراوونو تمرین

*خاطره کوتاه از استفادتون با چاقو*
تو کتابخونه بودیم..کتاب میخوندیمو ب سه تا از پسرایی ک با حرفاشون بقیرو ازار میدادن تذکر دادیم ک ارومتر بخوننو اگ‌ میخوان حرف بزنن برن بیرون
یکیشون اومد جلوعو ب دوستم گفت
-مگ کتابخونه واس شماهاست....دوس داریم بلند بلند حرف میزنم
یکی دیگشونم اومد جلوعو دوستمو هل دادو گفت
-اصن شماها اینجا چیکار میکنید....
-دوست داشتیم اومدیم اینجا ک کتاب بخونیم....ولی فعلا ک سه تا موجوده موذی نمیذارن
پسره عصبی شدو شونه های دوستمو گرفت
و خب چون دست تنها بودم نمیتونستم باهاشون دعوا کنم...فک کردم ک چطوره -از چاقو هام استفاده کنم
گردنه پسری ک داشت دوستمو اذیت میکردو نشونه گرفتمو چاقورو پرت کردم
چند ثانیه ای نگذشته بود ک شروع کرد ب داد زدن
دوستاش همه چشاشون گرد شدو رو ب من گفتن چیکار کردی
دسته دوستمو گرفتمو گفتم
-بدرود تا سی و هشت ساعته دیگ


*بلایی ک سر جادو آموز پررو اومد*
خب بدبخت اونقدر جیغ کشید و نعره زد که نگنفسش بالا نیومد و مرد...
روحش شاد و یادش گرامی باد


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس «ماگل شناسی»
پیام زده شده در: ۱۷:۲۵ دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰
#10
1- وارد شبکه‌های مجازی بشین و تعریف کنین که مشنگا توشون چیکار می‌کنن. توضیح اضافه‌ای نمیدم تا با ذهن باز جواب بدین. هرچی خلاقانه‌تر و تمسخرآمیرتر و بامزه‌تر، امتیاز بیشتر. (8 نمره)


با چشمای گرد شده به گردی های توی گوشی نگاه کردم. با احتیات دستمو بردم سمت اونی که پایینش نوشته بود "instagram" و رنگی رنگی بود.
صحفه ای که باز شد بدتر دهنمو وا گزاشت.

-یا حضرت مرلینننننننننننن!

(اینجاست که هیچ استیکری گویای تعجب آمانو نیست!)
مشنگ بودن. کلییییییی مشنگ! نصفشون لباس داشتنو نصف دیگه....اه خودتون میدونید تو اینستاگرام چه خبره دیگه...
کمی سرفه کردم که هذم عکسای جلوی چشمم راحت تر بشه ولی...

-پروفسوررررررررررررر! این کیهههههههههههههه!؟ اومده بهم میگه باهام دوست شووووووووووووووو!

جیغ و داد هایی که میکشیدم دیگه برای بقیه عادی شده بود حتی پروسفور ابرکرومبی!
کم کم بغضم گرفت و سعی کردم از اون برنامه وحشتناک دور شم.

-انگاری این به دردم نمیخوره...بریم واتساپ...

دستمو گزاشتم رو گردالوی سبزی که اسمش واتساپ بود و...

دینگ!
دینگ!
دینگ!

-اینا دیگه چینننننن؟
-دوشیزه یوتاکا صداتون تا طبقه هفتم رفت!

با چهره ترسیده به پروفسور خیره شدم.آب دهنمو قورت دادم.

-ببخشید پروف-
دینگ!

با سرعت گوشیو نگاه کردم.

لینی وارنر:
سلام صبحتون بخیر!

چشمام گرد میشه.جیغ بلند تری میزنم.

-لینیییییی! لینی جونم چطوری رفتی اون تووووووو! بیا بیرونننننننننننننن!

با گریه چوبدستیمو در آوردم.

-لینیییییی وایسا کنار الان نجاتت میدمممممممممم! بومباردا!

گوشی با طلسم من نیست و نابود شد و اثری از لینی نبود. با گریه خودمو انداختم وسط کلاس(بدون اهمیت به جماعتی که داشتن بهم زل میزدن و از صدای انفجار کر شده بودن)

-نههههههههههه من لینی رو کشتممممممممممم!

-و اینجاست که شاعر میگوید: گوشی دست آدم کارنابلد ندید که این اتفاق میوفته!-




2- اصلاً با چه روشی وارد شدین؟ می‌تونین فضای داخل گوشی رو فیزیکی تصور کنین که اینجوری جواباتون بامزه‌تر هم میشن. (2 نمره)

جالبه! خب باید بگم کمی قضیه خجالت آور و مفصله ولی از اونجایی که تکلیفه مجبور به بازگو کردنش هستم دیگه...

اهم اهم:
حدود ربع ساعت تمام به گوشی عجق وجق جلوی چشمام زل زده بودم.

-چطوری روشن میشه؟

یهو فکر بکری به سرم زد. چوبدستیمو در آوردم. نفس عمیییییییق کشیدم.

-خب آمی!تو میتونی!

چشمامو محکم بستم و چوبدستیو گرفتم رو به گوشی.

-روشن شو!

ولی هیچییییی نشد. با ناراحتی نفسمو دادم بیرون و بدعنق شدم. داشتم زیرلب غرغر میکردم که چشمم به یه دکمه عجیب خورد. با تعجب دکمه رو زدم و...
دنگ!

-من تونستمممممممم


کسی باش که میخوای نه کسی که میخوان=)

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.