جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوی سیاه
ارسال شده در: جمعه 12 مرداد 1403 12:38
تاریخ عضویت: 1403/03/08
: جمعه 12 مرداد 1403 14:56
پست‌ها: 5
آفلاین
"چالش اول"

سنگ سرخ سحر جواهری درست مانند یاقوت قرمز بود که خیلی زيبا بود و می‌درخشید، اما پر از جادوی سیاه بود. هرکس برای طولانی‌مدت صاحب آن بود، تسخیر می‌شد و فقط قادر به کارهایی بود که سنگ به او می‌گفت. سنگ آنقدر او را تحت کنترل نگه می‌داشت که کم‌کم شخصیت قبلی آن فرد را از بین ببرد، بعد خودش ناپدید می‌شد و به سراغ قربانی بعدی‌اش می‌رفت.

انگشتر نگین ارغوان انگشتری زيبا با یک جواهر بدلی قرمز بود که هرکسی که آن را به دست می‌کرد را می‌کشت. کافی بود یک نفر تنها سی ثانیه آن را به دست کند تا قلبش از تپش بازدارد و ریه‌هایش نابود شوند. می‌گفتند سال‌ها پیش، جادوگری سیاه با زنی زيبا ازدواج می‌کند غافل از اینکه همسرش ساحره‌ای مهربان است. او به محض اینکه این را می‌فهمد حلقه‌ی ازدواج همسرش را می‌دزدد و آن را نفرین می‌کند. این حلقه همان انگشتر نگین ارغوان است.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: پنجشنبه 10 خرداد 1403 20:13
تاریخ عضویت: 1403/03/08
: جمعه 12 مرداد 1403 14:56
پست‌ها: 5
آفلاین
نام: هسپر
نام خانوادگی: بلک
گروه: اسلیترین
چوبدستی: چوب درخت ساج- ریسه‌ی قلب اژدها- ۳۲ سانت- انعطاف‌پذیر.
ویژگی‌های ظاهری: جادوگری با موهای نقره‌ای، چشم‌های آبی و اندام ورزیده. او همیشه ردایی چرمی و پولک‌دوزی‌شده به تن می‌کند.
ویژگی‌های اخلاقی: کم‌حرف، سرد و فوق‌العاده قابل‌اعتماد.
داستان زندگی: هسپر بلک در خاندان اصیل و باستانی بلک به دنیا آمد و او از اولین نسل‌های این خاندان بود. در دوران نوجوانی موفق شد راهی برای زندگی ابدی پیدا کند و بنابراین عمر ابدی دارد. او در هاگوارتز با معشوقه‌اش، اولیویا پارکینسون-بلک آشنا شد و پس از فارغ‌التحصیلی با او ازدواج کرد. چند سال بعد آنها صاحب دختری به نام آماندا بلک هم شدند. هسپر کاری کرد همسر و دخترش نیز مانند خودش زندگی ابدی داشته باشند. اکنون او به‌همراه دختر صد ساله و همسر صد و بیست ساله‌اش در یک عمارت اربابی زندگی می‌کند و خود نیز همسن همسرش است.

خوبه ولی بعداً حتما بیا و کامل ترش کن.

تایید شد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/3/10 20:54:02


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 خرداد 1403 20:44
تاریخ عضویت: 1403/03/08
: جمعه 12 مرداد 1403 14:56
پست‌ها: 5
آفلاین
نام: هسپر
نام خانوادگی: بلک
گروه: اسلیترین
ویژگی‌های ظاهری: موهای نقره‌ای، چشمان سرخ، اندامی ورزیده، لباسش زرهی چرمی همراه با پولک‌های فولادین است.
ویژگی‌های اخلاقی: سرد و کم‌حرف و به شدت قابل اعتماد.
چوبدستی: چوب درخت ساج، قلب اژدها، ۳۲ سانت، انعطاف‌پذیر.
داستان زندگی: نزدیک هزار سال عمر کرده و اکثر پادشاهان دنیا را دیده است. عمر ابدی دارد و بیش از هزار اژدها و دیو را شکست داده. شایعه‌ای است که دارای یک فرزند دختر می‌باشد که این دختر در پیش‌گویی‌ها پایان‌دهنده‌ی دنیا می‌باشد. زیرا سال‌های بسیار دوری به دنیا آمده است، متاسفانه اطلاعات بیشتری از او در دسترس نیست.


معرفی شخصیتت کامل نیست متاسفانه! یه مقدار جزئیات بیشتر بهش اضافه کن و دوباره همین جا پست کامل شده رو بفرست.

فعلا تایید نشد.
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/3/9 11:56:17


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 خرداد 1403 17:46
تاریخ عضویت: 1403/03/08
: جمعه 12 مرداد 1403 14:56
پست‌ها: 5
آفلاین
آنقدر که توی تنهایی خودم لذت می‌برم، توی جمع لذت نمی‌برم. انسان در جامعه مثل بشر است در اجتماع. الان داری فکر می‌کنی من چی گفتم؟ در کنار من تو همیشه یه آدم سردرگم هستی.

حالا خودت تصمیم بگیر کلاه گروه‌بندی‌جونم.


پاسخ به: بازي با كلمات
ارسال شده در: سه‌شنبه 8 خرداد 1403 13:04
تاریخ عضویت: 1403/03/08
: جمعه 12 مرداد 1403 14:56
پست‌ها: 5
آفلاین
یکی از شب‌های پاییزی زیبا بود و «آسمان» پر از ستاره‌های زیبا شده بود. «قطار» قبلا به «هاگوارتز» رسیده بود و دانش‌آموزان در مدرسه مشغول خوردن دسر بودند. اما دو نفر آنجا نبودند و درواقع روی تپه‌های «سبز» رنگ, قدم می‌زدند. نام آنها لونا و مایکل بود.

هوا دیگر «تاریک» شده بود و لونا و مایکل یواشکی و دور از چشم بقیه، در آنجا قدم می‌زدند. «گالیون»ها در جیب مایکل جرینگ‌جرینگ می‌کردند و او واقعا دوست داشت برای لونا چیزی بخرد، اما آن اطراف هیچ مغازه‌ای نبود. لونا دختر بسیار زیبایی بود؛ با موهای سیاه و چشم‌های آبی. «گردنبند» یاقوت کبودی هم همیشه دور گردنش بود.

مایکل گفت:
- نظرت چیه بریم داخل و «شیرینی» بخوریم؟

لونا محکم «چوبدستی»اش را در دستش گرفت و گفت:
- باشه. تو برو، منم بعد از اینکه به «پرنده»م غذا دادم می‌آم.

سپس رفت.

جالب بود.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی
ویرایش شده توسط هری پاتر در 1403/3/8 15:22:08