بلاتریکس همونطور که رو صندلی لم داده داره برا بقیه نقششو میگه ...
کراب وسط حرفای بلا میگه: راستی بلا شوهرت کجاست ؟؟رودولفوسو میگما ....
بلاتریکس :
اولا تو مگه خودت ناموس نداری .... به شوهر من چیکار داری؟؟دوما از قدیم گفتن وقتی دو تا آدم بزرگ دارن با هم حرف میزنن یه بچه نمیپره وسط بگه پستونکم کو ...
سوما به تو چه ؟؟ چهارما تو مگه خودت ناموس نداری؟؟
پنجما تو مگه خودت ...
نارسیسا: بی خیال بلا بچه است ... جوونی کرده ... تو به بزرگی خودت ببخش ...
مانیا : وایسید ببینم ... رودی از کی تا حالا دور از چشم من زن گرفته ؟؟
پرمیس : هی ... هی ... تند نرو ... رودی از این (سانسور) نمیکنه ...
نارسیسا : بسه بابا ... به جای بحث کردن برید شوهرتونونو جمع کنید
مانیا که ردای باباشو چسبیده ... با صدای بچه گونه میگه :
بابا ...
بابا دخترتو بد بخت کردن ... بابا ... دامادت قلابی در اومد ...
سالازار :
کو اون (...) که دختر مثل دسته گلمو دو دستی تقدیمش کردم ؟؟؟
نارسیسا : تازه بچه هم داره ... دوتا از اولی ... سه تا از دومی ...
سالازار و مانیا و پرمیس :
لرد : پدر بزرگ حرص نخورید ... یه وقت خون دماغ میشیدا (برگرفته از تایتانیک)
بلا در حالی که دلشو گرفته و میخنده ...: این همسر ما عجب آب زیر کاهی بوده ما نمیدونستیم ...
نارسیسا:
اگه لوسی اینجوری بود من سه سوته ازش تلاق میگرفتم ...
کراب : لوسی ؟؟
نارسیسا:
عزیز دل انگیز لوسیوس رو میگم ... بابای رفیقت ... بیچاره ... از زندان فرار کرده ... موبایلشو جا گذاشته نمیدونم الان کجاست ...
آدرس اینجارم که بلد نیست
لرد :طفلکی مرگخوار بیستی بود ... حیف شد
نارسیسا: مگه مرده که اینجوری میگین ؟؟؟
لرد : نه ... بالاخره پیداش میشه ... یه مرگخوار واقعی همیشه میتونه سرورشو پیدا کنه ...
بلا : از دراکو چه خبر؟؟
نارسیسا : دلش واسه باباش تنگ شده ... طفلی خیلی دوسش داشت ...
بلا میره طرف تلفن ... هرچی سعی میکنه موفق نمیشه ... مانیا بیا جون بابات اینو برا من راه بنداز ... اعصابم خرد شد
مانیا : مگه بابام جونشو از سر راه آورده ؟؟؟
بلا: من معذرت میخوام ... بیا جون من ...
مانیا : آهان حالا شد ... خوب شمارتو بگو :
بلا : 09122541233
مانیا : این شماره کیه ؟
بلا : تو کاری نداشته باش ... .
بلا گوشی رو میگیره : این چرا بوق میزنه ؟؟
مانیا : یه خورده صبر کن ... الان برمیداره ...
یه صدای دخترونه از پشت گوشی : بله ؟؟
بلا :
فکر کنم اشتباه گرفتم ...
از پشت گوشی صدای زد و خورد کوتاهی میاد ...
یه صدای پسرونه از پشت گوشی : بده من دختره ی (...) ...
صدای پسرونه : بفرمایید ؟؟
بلا : سلام خاله ... خوبی ؟
دراکو :سلام ... خوبید ؟؟
بلا: اون قبلیه کی بود ؟؟
دراکو : پانسی پارکینسون ... دوستمه
بلا : به به ... با دخترا هم دوست میشی ...
دراکو : خاله ... این مک گونگال داره پدرمو در میاره ... به دادم برسید
بلا : هر وقت پاتر یا هرکی اذیتت کرد این طلسمی که میگمو روش اجرا کن ...
----------
صد سال بعد ...
---------
دراکو : آره ... آره ... فهمیدم ... بسه ... من این همه رو چه جوری با هم یاد بگیرم ؟؟
بلا:
بلا :این آدرسی که میگمو یاد داشت کن ... بعد مدرسه یه جاروی سیاه که روش نوشته " دراکو مالفوی " میاد دنبالت ...
دراکو :ok ...bye
بلا :
نارسیسا بچت لات شده
نارسیسا : حالش خوب بود ؟
بلا : 20
نارسیسا : پاشم براش اسفند دود کنم
-----------------------------------------------------
معذرت اگه طولانیه