شصت و نهمین دورهی ترینهای سایت جادوگران برای انتخاب بهترینهای فصل بهار 1403، از 20 خرداد آغاز شده است و تا 24 خرداد ادامه خواهد داشت. از اعضای محترم سایت جادوگران تقاضا میشود تا با شرکت در عناوین زیر ما را در انتخاب هرچه بهتر اعضای شایستهی این فصل یاری کنند.
مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
اما در سوى ديگر اتفاق عجيبى در حال رخ دادن بود اسنيپ كه هنوز به مرلين خيره شده بود احساس كرد به درون مغز مرلين نفوذ كرده (گويى مغز مرلين به قدرى ساده و احمقانه بود كه بدون چوب دستى نيز مىشد به آن رسوخ كرد).
صحنه اى در مغز سوروس شكل گرفت: كرام با تيغ ريش مرلين را مىزد و مرلين فرياد مىكشيد ,
بلا شلنگ آب را در دهان مرلين مىگذارد ,
مثانه مرلين در حال انفجار است او به گيلدى التماس مىكند اما گيلدى محتويات دماغش را روى سر مرلين خالى مىكند ,
مرلين لابه كنان از آنها مىخواهد اين كار را نكنند اما در برابر چشمان او بى جامه يارتى برگزار مىشود
تا مگ گونگال در باز میکنه با مرلین میفته تو یه استخر!!!!
مک گونگال: همچین چیزی اینجا نبود
کرام: حالا هستش
مگ گونگال که دوباره به یک گربه مامانی تبدیل شده بوده رو از آب میگره و میبندتش و بلا مرلینو از آب میکشه بیرون
بلا:حالا با این گربه نازنازی چیکار کنیم
کرام: الان میگم
کرام میره و یه قیچی بر میداره و میاد
مگ گونگالکه از اب متنفر بوده با قیافه ای در هم میگه:چیکار میخوای کنی؟
کرام :الان میبینی
و یه طرف سبیلهای مگ گونگالو میچینه و مگ گونگال نمیتونه تعادلشو حفظ کنه میخوره زمین
کرام :پروفسور راه رفتن یادتون رفته؟الان درستش میکنم
و میاد دستو پای اونو میکنه تو پوست گردو
مگ گونگال با هر قدم که بر میداره صدای تق تقی میاد از پاهاش
همه میخندند
امروز داشتم این کلاه ها را ...
ران : باز هم همون تهوع مس..
من: ران میذاری حرفمو تموم کنم یا نه ؟
خیله خوب حالا گوش کنید . امروز یک جغد از طرف کرام داشتم ...
ران :
من: اون نوشته بود که سیاه ها موفق شدند چند تا اعضای سفید را به شکنجه گاه ببرند
هری : و ...؟
من: خوب ... اون گفت پروفسور مک گونگال , مرلین , سیریوس و کریچر را گرفتند ...
ران: هرمیون تو چطور میتونی به کرام اعتماد کنی ؟در ضمن تو هیچ مدرکی نداری که بگه پروفسور مک گونگال را گرفتند .
من: اما همه چیز به هم میخونه پروفسور از اول ترم نیومده ...
هری: هرمیون چون اون الان توی سنت مانگو است ..
من: غیر ممکنه ! اون یک ماه پیش مرخص شده !!!
هری: هرمیون اگر پروفسور مک گونگال در خطر بود دامبلدور حتما" میفهمید
ران: هرمیون کرام بهت دروغ گفته
من: الان معلوم میشه ..(بعد یک انگشتر را در میارم ) یک خورده بعد از اینکه اون گالیون ها را برای ارتش درست کنم به ذهنم رسید که ممکنه برای حمایت از اجنه هم از اون افسون استفاده کرد . این طوری میتونستم با جن ها ارتباط بر قرار کنم بدون این که اربابشون بفهمه . من یکی از این ها را به کرچر داده بودم . خوبی این نگین ها اینه که تصویر طرف را هم منتقل میکنند . اگر کرام درست گفته باشه م میتونیم با اعضای محفل ارتباط برقرار کنیم .
بعر چوب جادوم را بر میدارم میگم : اپیردیم پارا کی
تصویر کریچر روی نگین میفته ...
با زبان اشاره از کریچر میرسم کجاست
برام توضیح میده که همراه سیریوس زندانیه و بعد سیریوس و میله های شکنجه گاه را نشانم میده
مندر حالی که روی پنجه پام میپرم : دیدید , دیدید درست میگفتم .
با زبان اشاره به کریچر میگم طبیعی برخورد کنه و موضوع انگشتر را به سیریوس بگه .
گیلدروی که خیلی خوش تیپه نشسته تو بهشت ( در سایه درختان باغ انگور و در کنار رودخانه ) داره فکر میکنه!
گیلدی: هووووم... بهشت هم زیاد حال نمیده ها... هر جا میری هیشکی غش نمیکنه! هیشکی تو بی جامه پارتی ها شرکت نمیکنه! همه زناشم چادرین، تازه اهل تنفس مصنوعی هم نیستن! ای کاش رفته بودم جهنم!
یه ربع فکر میکنه که چه جوری میتونه بره جهنم، ولی چیزی به ذهنش نمیرسه... موبایلشو درمیاره زنگ میزنه به شیکم!
- مشترک مورد نظر در بهشت نمیباشد
بلا قهقهه می زنه و از ته دل می خنده...انگار صدا از توی رادیو میاد...یه صدای دیگه میاد
: بلا جون...بیدارشو بلا...وای چه ت شده؟
بلا می بینه یه ضرباتی به صورتش نواخته میشه...چشماشو واز می کنه میبینه روی تخت خوابه...
رودی: چی شده خواب بد می دیدی؟
بلا: ام...نمی دونم...خواب بود؟...
بعدش شروع کرد به تعریف کردن خوابش
لونا جان بذار کارشون رو بکنن چون حداقل با این شعرها دلشون رو گرم میکنن .!!
پس کارتون رو ادامه بدید ...
هووووم...گیلدی, حافظه ات درست شده؟؟؟نکنه می خوای دوباره فراموشی بگیری؟!
حالا خودمونیم استاد هیپو, شما چه جوری می خواین در مقابلشون مقاومی کنین؟ آخه چوبدستی رو هم که نمی تونین بگیرین!
گیلدروی: مرلین یعنی تو واقعا هنوز نفهمیدی که شکنجه گاه ما تو زیرزمینه و طبقه چهارم قصر مخصوص کودکانه؟ ما اونجا برای بچه ها کارتون میذاریم، نیگا کنن، سر گرم بشن!
واقعا مورد تاثیر قرار میگیرم وقتی میبینم که یه پیرمرد دوست داشتنی اینطور برای خودش خیال بافی می کنه
مرلین جان مواظب باش تخیل زیادی هم خوب نیست
ریشای مرلین میچسبن به همه جای بلا و سر و صورت و همه جاش مو در میاره
گیلدی: خب چیزه من باید چند تا امضا بدم کار مهمی دارم.
بلا: نه شوورم کو من شوورم رو میخوام بیا این گیلدی رو ببین منو چی کار کرده من که مثل ماه بودم چجوری شدم
رودلوفس: تو مثل ماه بودی !!!! آقا جون ما از اول که ازدواج کردیم تو قیافت زشت و بد ترکیب بود. حالا مدرک رو میکنم من از عکسهای مسافرتمون من باید همون نارسیسیا رو میگرفتم ببین این مالفوی چه پیشرفتی کرده ولی ما چی همش بد بختی
بلا از پشت در میاد بیرون..گیلدی رو می بینه که داره با رداش چوب دستیشو پاک می کنه...
بلا:هی سلام گیلدی..شنیدم اینجا جنگ روانیه؟!...
کروشیوووووو
بلا روی زمین میفته...
گیلدی با یه حرکت نمایشی بلا رو میزاره رو کولش میره پشت میز...
یه نفر سفید با ریش:حالت جا اومد بلا!؟
گیلدی که بلا رو سفت بغل کرده بود: خیلی نامردی...مردی سفید با ریش...از پشت هدف میگری؟
بلا دست و پا می زنه
گیلدی:چیه...نمی خاد تشکر کنی...نجاتت دادم..تنفس مصنوعی می خای؟نفس نمی تونی بکشی؟
بلا:اه..بابا خفه شدم..دهنمو بسته بودی نفس نمی تونستم بکشم...
گیلدی: می دونستم عزیزم..تشکر لازم نیست...
بلا: کی بود منو طلسم کرد؟
بلا از پشت سنگر می پره بیرون...مثه منگنه شروع می کنه به گاز گاز کردن می ره جلو...
مردی سفید با ریش:
بنگگگگگگگ
گراپ:هاگر...هاگر کو؟
گیلدی: منم گراپ جون..مهمات می خام...گراپ خم میشه..گیلدی چوب دستیو میکنه تو دماغ گراپ می چرخونه...در میاره( عجب کشی میاد!)
گیلدی: مرسی گراپ جان همین جا باش..
گیلدی چوب دستیشو دور سرش می چرخونه و از سنگر می پره بیرون...
مردی سفید با ریش می بینه که بلا و گیلدی به طرفش حمله ور شد
هرمیون گرنجر نوشت
I'm a little witch
In a wizard world
All we do is magic
Its fantastic
You can buy a wand
And use it every where
Transfiguration
Like its your creation
Common baby
Lets go dueling
Oohe oohh
I'm a wise little witch in a magical world
Pick your wand wave it on say some spelling
هوم... از این بعد ترجمه هم بکن که لازم نباشه همش من ترجمه کنم! این دفعه رو اکشال نداره من ترجمه میکنم...
من ساحره ای حقیر بیش نیستم!
در آغوش گیلدی بزرگ شده ام...
ما همه عضو اورلاندو مجیکیم...
خدا شفامون بده...
به نیت 14 معصوم...
چوب دستیمو ببر بفروش...
تا با پولش بریم خارج...
و در کلاس های مک گونگال حضور بهم رسانیم...
همانند خلقت مرلین...
که اول ریشی پدید آمد و سپس سایر اعضای بدنش به دور آن حلقه زدند...
چه تفاهمی عزیزم...
بیا بریم ازدواج کنیم...
اوهه اووووهههههههههههههه ( به به ...به به... من از خوندن این قسمت واقعا لذت میبرم)
من آی کیوم حول و حوش 30 بیده که نسبت به اورلاندو مجیکی های دیگه خیلی کارم درسته...
#سانسور#...
به اين جهت كه هرمايني خودش را به خنگي زده بود يا ما را اس حساب ميكرد و به خاطر جلوگيري از عدم اس كردنهاي مشابه در آينده چگونگي نوع و تاريخچه جشن پتو يك بار براي هميشه جهت تنوري كردن افكار عموم به اطلاع ميرسد:
تاريخچه و ريشه يابي: حكيم * خوش خواب ابن الپتوي زير لحافياني * اين جشن را به اين صورت توصيف كرده است:
- و در آن مكان منور كساني را ديدم كه به گرد هم تجمع كرده بودندي جك گفتندي و همي تخمه شكستي به ناگاه يكي از ايشان فريادي بر كشيد كه اي فلان شده بهمان تو اندر پتو چه ميكني جاسوس ؟ تا آمدم بگويم اسمم را و شهرتم را ناگاه بسان ديوانگان به سرم ريختند و مشت هاي خود را بر پتو فرود آوردند ... الخ
البته لطفا كسي دلش رو صابون نزنه چون اين جشن براي پسر ها و دختر ها جدا گانه بر گزار ميشه ( افراد معلوم الحال براي رسيدن به اين گونه مقاصد لطفا به بي جامه پارتي ها مراجعه كنند ) در اين مورد و همچنين لزوم برگزاري اين گونه جشن ها در حديثي از گودريك گريفيندور عزيز نقل است كه فرمود: « قامو جشن الپتو بالتفكيك خواهر في البرادر »
البته ناجنس معلوم نبوده چه ريگي تو كفشش بوده كه به جاي من از في استفاده كرده ( طبق تحقيقات جديد مشخص شده كه واحد تنفس مصنوعي در سنت مانگو رو خودش تاسيس كرده )
در هر حال مراحل انجام اين عمليات خطير رو در زير ببينيد.
جشن پتو ويژه خواهران:
وسايل لازم: يك پتوي Out of Size ( لحاف كرسي خودمون ) - چند ساحره مجرب و پر زور ( فاطي كماندو خودمون ) - يك سوزن گنده ( جوالدوز خودمون )
نحوه انجام: ابتدا بهانه اي جور كرده و طرف را به مسلخ ميكشانيد اين بستگي به هنر مخ زني و ضعيف النفس بودن طرف داره ( با يه شوكولاتم ممكنه بشه ) سپس يكي از افراد فرز را در پشت در ميزاريد كه تا اومد تو بگيردش پتو رو عده ديگه اي آماده ميكنند وقتي اومد تو ....
صبر
صبر
اول بايد ملحقات اضافي رو از بدن نامبرده خارج كنيد تا با خيال راحت به جشنتون بپردازيد و طرف زير پتو هم بهانه اي نداشته باشه اين لوازم عبارتند از: گوشواره - انگشتر - النگو - گردنبند - دست بند - پابند - كمربند - ساعت - عينك - سمعك - دندان مصنوعي ( ويژه پيرزناني مثل بلا )- ناخن مصنوعي - مژه مصنوعي - لنز زيبايي ! - چسب لاغري !!! ( من كه ديگه كم آوردم )
سپس طرف رو به زير پتو يا پتو رو به روش بياندازيد( مهم نيست كدوم كار رو ميكنيد هر كدوم رو كه واردتريد انجام بديد ) پتوي بزرگ به شما كمك ميكنه كه طرف نتونه از زيرش خارج بشه. آها حالا ممكنه بگيد اين سوزن براي چي بود؟ خب براي اينه كه اگر طرف خواست به نحوي از زير پتو در بره عواقب اين كار رو بهش عملا نشون بديد.
مراحل جشن پتو ويژه برادران:
وسايل لازم: چيزي لازم نيست حتي پتو
مراحل عمليات: به نحو خركي با مشت و لگد با پتو يا بي پتو با خارج كردن ملحقات شخصي يا بدون خارج كردن آن انجام ميشود. عواقب بر گردن برگزار كننده جشن است.
البته در حال حاضر اين جشن تقريبا بين پسران منسوخ شده است و از روشهاي ديگري استفاده مي شود كه به دليل بي پي جي 13 بودن آن از گفتن معذورم ( +23 سال پي ام بده تا بهش بگم! )