- کره خر پدرسگو میبینی زن؟؟؟ همینه که لوسش کردی! بچم آلبوس بچم آلبوس گفتنات به اینجا ختم شد!
- ببین پرسیوال ... یکبار برای همیشه بعد از این دویست و ده سال برات میگم! به دردونه ی مامانی بگی بالای چشمت ابرو نگفتیا!
خانم و آقا سر میز غذاخوری در حال بحث و هیچ کدوم خبر ندارن آلبوس پشت در وایساده و داره کامل حرفاشون رو میشنوه
- اووووه خانومو نیگا تو رو مرلین! د پیرزن اگه من و تو یه پامون لب گوره بعد چارصد سال اون پسره داره با سر میره توی گور! مرتیکه رفته واسه من صورت تراشیده ببریمش خواستگاری
- خب چه عیبی داره؟ پیره و گاهی دلش یاد جوانی می کنه!
- چیچیو چه عیبی داره زن؟؟؟ هزار دفه در گوش تو گفتم که این پسر از بچگی ش این شعر رو یه مدل دیگه خونده!!! همینجوریش کلی حرف و حدیث توی رفتاراشه و هیشکی نمیدونه خیلی وقتا کجا میره! ... آی زکی پرسی ... آی خبر مرگت بیاد پرسی ... آی جونم مرگ بشی پیرمرد که اینقد بدشانسی
کندرا که دید پرسیوال داره به زمین و زمان و بخت و اقبال و خوار و مادرش فحش میده یک پارچ شربت عسل درست کرد و آورد کوبوند جلوی صورت پرسیوال و گفت:
- ا وا خدا مرگم بده آقا ... چر همچین شدی مرد؟ پاشو خودتو جم کن! اگه از بچگی سپرده بودمش دس تو که الان بچم هزار بار از شدت سرخوردگی خودکشی کرده بود! حالا بذار ببینیم دختره کی هس... شاید خودت خوشت اومد
پرسیوال از عصبانیت فریاد زد:
- د همین کارا رو میکنی که خاک بر سر با دویست و خورده ای سال سن میاد تو چشم من زل میزنه میگه زن میخوام! آخه صورت تراشیدنش چی بود؟؟؟ اینو کجای دلم بذارم زن؟؟؟ آبرو برا من نذاشتید شما دوتا
آلبوس اشک ریزان از پشت در وارد آشپزخانه شد و با فریاد گفت:
- بس نیس این همه تو سری خوردن؟ تو داری عقده های بچگی ت رو سر من خالی می کنی بابا! هرچی بابا والفی سرت آورده تلافی ش رو سر من در آوردی! مگه من چمه؟ چرا نباس هیچ خواسته ای داشته باشم؟
- چه زری زدی کره خر؟ الان حالیت می کنم
پرسیوال با کمربندی که از سگک در هوا میچرخید به سمت آلبوس حمله کرد و پیرمرد دوم به سمت اتاقش می رفت و پیرمرد اول به دنبالش ... پیرزنی هم با ماهیتابه دنبال شوهرش ... پاتر مونث هم خود را مخفی کرده بود!
جسیکا پیش خود فکر میکرد:
- این که هنوز نمیدونه طرف کیه داره اینطوری می کنه! اگه پیرمرد بفهمه هم منو میکشه هم خودشو هم آلبوسو!
-----------
خونه ی اون ریدل خاک بر سر با اون پسر کچلش
به آن واحد صد ها صدای پیس پیس و اوهوی و اوووو و آهایییی با تنی آرام توجه بلاتریکس را جلب می کند به این معنی که : زودتر گمشو از اونجا بیا بیرون!
بلاتریکس با عصبانیت به جمع مرگخور ها پیوست و سر همون میزگردی که بیشتر شبیه مربع بود نشست
دالاهوف استکانش را به سمت دافنه پرت کرد و بلافاصله آهنگ پدرخوانده قط شد
وارنر گفت:
- به نظر من ایده ی بسیار بسیار مزخرفیه ویزلی! متأسفانه تو بر خلاف اون یکی فامیلت هیچ بویی از خلا...
رز به طرفداری از هوگو گفت:
- ببین لینی ... اتفاقا خیلیم ایده خوبیه ولی این هوگو نتونست درست بیانش کنه ... منظور مسابقه نیس ... منظور اینه که کاندیداهامون رو توی یه موقعیت خاص بندازیم و ببینیم هر کدوم چطور رفتار می کنن! مفهومه؟
بلاتریکس فریاد زد:
- کاندیداهامون یعنی چه دیوونه ها؟؟؟؟ من همسر رسمی و قانونی لرد میشم! این خط اینم نشون
و بلند شد و به سمت اتاق لرد رفت اما دافنه زیر پای بلاتریکس غلطید و مووزوزی با مخ ولو شد روی زمین
------------------------
بازم فلش بک
دعوای پسر و خانواده
کاندیدا های ازدواج با لرد
کله شقی بلاتریکس