- کروشیو، این چیه برای من آوردی مورفین؟
- این موبایله ارباب ژونی! خیلیم فایده داره! ملت از این شر دنیا، با اون شر دنیا ارتباط برقرار میکنن!
- کروشیو، مگه چندتا شر تو این دنیا هست؟ یدونه هست که اونم منم. دفعه آخرت باشه از یک شیطان دیگه نام میبریا.
- نه ارباب، شر که نه، شر!
دومین شر نیاز به ترژمه داره ارباب!
- کروشیو، چطور جرأت میکنی بگی من نمیدونم که منظورت چیه و این چیه؟ خب معلومه این موبایله مردم از این سر دنیا میزنگن اون سردنیا. کنف شدی؟
خب بوقی حالا این به چه درد من میخوره؟
- خب ارباب شما هم میتونید از این شر دنیا بژنگین اون شر دنیا!
- کروشیو، دیگه از کلمه سر یا شر استفاده نکن. به جاش بگه طرف! خب مگه من میخوام به کی بژ... نه... بزنگم؟ برای ارتباط با شما که این داغ خوشگلو دارم برای ارتباط با بقیه هم پاترونوس!
- اما ارباب، اگه شما نخواید همه بدونن که پاترونوشتون یه ماگله...
-
تو از کجا میدونی پاترونوس من چیه؟ هان؟ نکنه دیدیش؟
- خب همین دیگه ارباب ژونی! اگه یکی دیگه بفهمه شی؟ میدونید محفلیا شی میگن؟
- بدم نمیگیا، اینم حرفیست. ببینم مثل اینکه گیمم داره. اااا SMS هم داره. پس اینه که تا من میرم یه جایی پلیس راه میفته میاد همونجا. از اینا میفرستن! ایول باو...
دو روز بعد،اتاق لرد- ایول یه پیامک اومد. اااا ماگل فرستاده! میگه یه یارو میخواست بره تونس نتونس
ملت مرگخوار:
ساعت 23، اتاق های مرگخواران- ارباب خوابید رودولف؟
- اوهوم.
- خوبه. آقا ارباب جدیدا خیلی غیرقابل تحمل شده. بنظرمیاد کلا بیخیال مرگخواری و کشت و کشتار شده. همینطوری پیامک میخونه.تازه من دیشب داشتم میرفتم آب بخورم شنیدم ارباب داره تو خواب ادای خوندن پیامک رو در میاره. کلا عاشق موبایل شده
- موافقم. باید هرچه زودتر موبایلو نابود کنیم.
- آره. و ضمنا چون مورفین اون رو به ارباب داده خودش باید اونکارو بکنه. مگه نه؟
ملت به جز مورفین : اوهوم
مورفین:
دقایقی بعد اتاق های مرگخواران- بفرمایید این هم موبایل ارباب. ولی من عمرا دیگه وارد اتاق لرد نمیشم. کلی تصویر نجینی و خودش رو دور اتاق نصب کرده ، نجینیم که کنارش خوابیده انگار 200 تا لرد رو با هم داری میبینی. کلا خیلی ترسناکه دیه
-به تو هم میگن مرگخوار؟ از مار میترس.. نه یعنی چیزه.. اصلا هیچی راست میگی واقعا ترسناکه. خوبه، باید همین الان نابودش کنیم. ریدا...
- نه بلا صبر کن.
- چیه زنوف؟ نکنه تو میخوای برش داری؟
- نه باو. من میگم بیایم اینو کالبد شکافی کنیم بعد به بهانه ارائه تکلیف ماگل شناسی هاگوارتز رو تسخیر کنیم.
- هوووم، بد فکریم نیستا خب من شنیدم ماگلا برای کالبد شکافی اینکارو میکنن :
و با شدت موبایل رو به کف زمین کوبید،
شتــــرق!یک ساعت بعد- من فک کنم این مستطیله باید جعبه SMS باشه.
- نه باو این لابد جعبه بازیشه دیگه. همین پلی استیشن های ماگلیه.
- ایشش بوقیا شما چقدر خنگید. این باطریشه دیگه
- چیریشه؟
-باطریشه بوقی. یه چیزیه که باعث میشه موبایل روشن بمونه. اینم سیم کارتشه.
- ا این چه باحاله. فرو میره بعد میپره بیرون. باید جادوی باحالی باشه ها. هی ملت رو اینور اونور میکنه به ریششون میخندیم
- زنوف جان، دلبندم، شما میخواستی اینو کالبد شکافی کنی؟ لابد اینم چوب جادوشه.
- اااا راست میگیا. ماگلا دارن به جادو دست پیدا میکنن؟
میگم این دستگاه رنگ و بوی جادو داره پس همینه.
مورفین:
نخیر بوقی. این دکمه است اینم میله اشاره گره که به جای دکمه میتونه عمل کنه. اوکی؟
روز بعد ساعت 8:30 دقیقه صبح
- کروشیو بلا!کروشیو مورفین! کروشیـــــــــو هـــمــه! موبایل من کجــــــــــــــــاســـــــت؟
همون روز ساعت 10:30 دقیقه صبح- من زنوفیلیوس لاوگود هستم. میخواستم تکلیف ماگل شناسیم رو به پروفسور بودلر تحویل بدم
نگهبان به صورت مشکوکی به زنوفیلیوس و سپس به برگه تکالیف نگاه میکنه و با تردید در رو برای زنوفیلیوس باز میکنه.
- آواداکداورا
نوری سبز رنگ به نگهبان برخورد میکنه و نگهبان بی حرکت روی زمین میفته. مرگخواران به همراه لرد که بصورت کامل توسط مرگخواران قانع شده به سمت درون هاگوارتز حرکت میکنن
- یه دقیقه اینجا صبر کنین من الان برمیگردم
زنوفیلیوس این رو گفت و به سرعت به سمت اتاق ویولت بودلر حرکت کرد تا بلکه بتونه پیش از تعطیلی 30 امتیاز دیگه هم برای راونکلاو بدست بیاره.
همون روز ساعت 11:30 دقیقه، پیام امروز
هاگوارتز به دست مرگخواران افتاده است. علامت شوم از ساعت 11 صبح امروز بربالای برج هاگوارتز خودنمایی میکند. اولیا نگران هستند. با این حال منابع موثقی که خواستند نامی از آنها برده نشود گفته اند پرسی ویزلی پس از ورود مرگخواران به ارباب آنها این کلمات را گفته: وای چه سیفیتی تو باو! یه سر میای اتاق من؟